18-12-2013، 15:02
لغت توريسم (Tourism) از كلمه تور (Tour) به معناي گشتن اخذ شده كه ريشه در لغت لاتين Tourns به معناي دور زدن، رفت و برگشت بين مبدا و مقصد و چرخش دارد كه از يوناني به اسپانيا، فرانسه و در نهايت به انگليس راه يافته است (Oxford, 1970, 189).در فرهنگ لغات مختلف در برابر توريسم معناهايي با مضامين مختلف به كار رفته است. به گونهاي كه در فرهنگ و بستر، توريسم به سفري كه در آن مسافرتي به مقصدي انجام گرفته و سپس بازگشتي به محل سكونت را دربر دارد، اطلاق ميگردد (Webster, 1973, 1218). در فرهنگ لغت لانگمن توريسم به معناي مسافرت و تفريح براي سرگرمي معنا شده است (Longman, 1988, 1712).در فرهنگ لاروس توريسم به معناي مسافرت براي تفريح [لذت يا رضايت] ميباشد ( Larousse , 1991, 3046).اين در حالي است که در کشورهاي توسعه يافته واژه توريسم از قرن نوزدهم و به ويژه از اوايل قرن بيستم که وسايل حمل ونقل سريع جايگزين وسايل قديمي گرديد از خود ارجاعي فردي به سوي کليتي جمعي براي سفر تغيير ماهيت داد.در عين حال به دليل اينکه در روند وجريان فعاليت هاي توريستي ، فعاليت هاي اقتصادي مختلفي همچون حمل ونقل ،جاده سازي ،ساختمان سازي ، صنايع غذايي ونظير اينها مورد نياز واقع شد واژه صنعت نيز به عنوان پيشوندي در کنار واژه توريسم قرار گرفت. امروزه واژه ترکيبي صنعت توريسم در موارد بسياري به کار برده مي شود.
گردشگري به طور كلي به علت خصلت بين رشتهاي خود قابليت نگرشهاي متفاوت را دارا ميباشد، كه خود سبب ارائه تعاريف بسياري از آن گرديده است. در تعاريف اوليه بيشتر بر بعد فاصله تأكيد گرديده و گردشگران بر مبناي فاصلهاي كه از محل مسكوني داشتند، طبقهبندي ميشدند. به گونهاي كه كميسيون ملي گردشگري آمريكا (1973) در تعريف گردشگري داخلي فاصله پنجاه مايل را در نظر گرفته كه دربر گيرنده تمامي سفرها به جز سفر براي كار ميشد (Gartner, 1996, 5). تعاريف فاصلهاي صرف نظر از خطا و اشتباهات، تنها به اين دليل كه كميتي اقتصادي و آماري را براي پديده گردشگري آماده ميكند، مورد قبول واقع گرديد. در حالي كه اين تعاريف فاصلهاي به تنهايي نميتوانست گردشگري را به خوبي توصيف كند. آنها تنها بر جنبه تقاضا تأكيد داشتند و عرضه و همچنين اثرات ناشي از گردشگري را ناديده ميگيرند. از اين رو گردشگري به تعاريف ديگري احتياج پيدا ميكند. بر اين مبنا تعاريف ديگري ارائه ميگردد كه هر يك از آنها در ابعاد مختلف، گردشگري را توصيف ميكنند. در بعد جغرافيايي گردشگري زماني از فعاليتگذران اوقات فراغت يا تفريح كه مستلزم غيب شبانه از مكان مسكوني عادي است تعريف ميشود (Skinner, 1999, 280). از بعد اجتماعي نيز تعريف گردشگري، فصل مشترك بين زندگي عادي ساكنان بومي و زندگي غيرعادي گردشگران را دربر ميگيرد (Barnard, 1996, 552).
ساموئل بيگ ( Samuel Begge) استفاده از لغت توريست ( Tourist) را به عنوان مسافر در سال 1800 ميلادي گزارش کرد ؛ و در سال 1811 يک مجله ورزشي انگليسي واژه توريسم ( Tourism ) را بکار برده است ؛ با اين وجود که حدودد دو قرن آن زمان تا به حال مي گذرد اما هنوز تعريف عملي وقابل قبول ارائه نشده استSmit, 1989, 47)) .
با اين حال سازمان جهاني گردشگري در سال 1993، گردشگري را مجموعه اي از فعاليتهاي افرادي که به مکانهايي خارج از محل زندگي وکار خود به قصد تفريح واستراحت وانجام امور ديگر مسافرت مي کنند وبيش از يکسال متوالي و پياپي در آن مکان نمي مانند ، اطلاق مي کند ؛ معمولاً اهداف اين گردشگران عبارتند از : گذران اوقات فراغت ، تفريح ، سرگرمي، فراغت خاطر ، ديدار با دوستان وآشنايان ، فعاليتهاي شغلي وحرفه اي ، معالجه پزشکي ، انگيز هاي مذهبي/ زيارت ، فرهنگي ونظير اينها را شامل مي شود .همچنين اين سازمان ، گردشگري را به سه دسته تقسيم کرده است :
- گردشگري داخلي (Domestic Tourism ) : ساکنان يک کشور که فقط داخل آن کشور مسافرت مي کنند.
- گردشگري خارجي ( Inbound Tourism) : افرادي که ساکن يک کشور نيستند و به آن مسافرت مي کنند.
- گردشگري خروجي( ( Outbound Tourism : افراد ساکن يک کشور که به خارج از کشور مسافرت مي کنند.
به همه مسافراني که به فعاليت گردشگري مي پردازند ، عنوان ديدار کننده ( Visitor) اطلاق مي شود با توجه به دلايل آماري ، از ديدار کنندگان بين الملل موضوع بحث را شروع مي کنيم ، ديدار کنندگان بين المللي به افرادي اطلاق مي شود که به خارج از کشور محل سکونت خود ، حد اکثر12 ماه مسافرت نمايند وهدف اصلي آنها ديدار از آن کشورها باشد .