[sub][sup]منبع : [/sup][/sub]http://fantasycomic.ir
Daredevil #1Daredevil #1
نویسنده : Mark Waid
طراح : Chris Samnee
ناشر : Marvel
مت مرداک بالاخره به اینکه او Daredevil است در ملأ عام اذعان کرد و از شهر و دیار خودش رفت و در تبعیدی خود خواسته از این به بعد در سانفرانسیسکو زندگی خواهد کرد. مت مرداک در سالهای خیلی دورتر به همراه Black Widow مدتی در سانفرانسیسکو به ماجراجویی پرداخته بود اما این خط داستانی مربوط به زمانیست هر دوی این دو شخصیت به دلیل ناشناسی و عدم فروش بالای کتابهای خودشان به اجبار در کنار هم قرار گرفته بودند. امروز اما دههها از آن دوران میگذرد، Black Widow بدلیل حضور در فیلمهای مارول شخصیتی کاملاً شناخته شده است و Daredevil بدلیل بهره بردن از چند تن از بهترین نویسندگان تاریخ صنعت کامیک بوک، سالهای سال است که از بهترین و موفقترین عناوین دنیای کامیکهاست.
این بار هم مت در ماجراجوییهایش در سانفراسیسکو تنها نیست و در کنار “کریستن مکدافی” دفتر وکالتی در این شهر باز کرده است اما چه کسی ترجیح میدهد مت یک وکیل باشد در حالیکه میتواند Daredevil باشد؟ فرزند معاون شهردار دزدیده شده و پلیس در یافتن اون ناتوان است پس مت مرداک وارد میشود تا با تواناییهای خود این کودک را نجات دهد اما زندگی مت مرداک همیشه جوری بوده که هیچ چیز به آن سادگی که تصور میشود نیست، سالها از حضور مت در سانفرانسیسکو گذشته و او در جهت یابی مشکل دارد که مسئله برای مردی که همیشه بین آسمان و زمین معلق است میتواند به مرگ منتج شود و از طرفی به نظر میرسد هدف کودک ربایان فقط کودک ربایی و اخاذی نبوده است.
دوران نویسندگی مارک وید در عنوان Daredevil به نسبت ۱۰-۲۰ سال قبل از حضور او، دورانی با درد و اندوه کمتر بوده است اما Daredevil چه بخواهد و چه نخواهد مانند آهنربای بدبختیست و زندگی هیچ وقت به او آسان نمیگیرد. هنوز هم مشخص نیست که دشمن بزرگ مت در سانفرانسیسکو چه کسی خواهد بود و رابطۀ پلیس این شهر با یک یاغی قهرمان چگونه خواهد بود. این شماره به عنوان یک شروع تازه کاملاً قابل قبول و در حد انتظارات بود و باید دید در ادامۀ راه آیا بالاخره زندگی بر وفق مراد مت خواهد شد یا نه؟
اگر تا به حال ماجراهای Daredevil را دنبال نمیکردید، این کتاب میتواند نقطۀ شروع خوبی باشد.
سینا گلابزاده
۱۰ از ۱۰
Ms. Marvel #2Ms. Marvel #2
نویسنده : G. Willow Wilson
طراح : Adrian Alphona
ناشر : Marvel
کمیک میس مارول به زندگی دختری ۱۶ ساله اهل جرزی سیتی با نام «کامالا خانـKamala Khan» میپردازد. همانطور که در اکثر داستانهای ابرقهرمانی تینیجری مرسوم است داستان این کمیک نیز به مشکلات نوجوانی کامالا با والدینش و توقعات بیجای آنها از او و تلاش کاراکتر اصلی برای داشتن شخصیت مستقل خود بازمیگردد و تمام این مسائل با بدست آوردن قدرتهای جدید کامالا رنگی تازه به خود میگیرد.
اما کامالا یه فرق اساسی با تمام کارکترهای قهرمان زنی که تا بحال دیدهایم دارد، او مسلمان است یا خوب است بگوییم اولین دختر مسلمانی است که کمیک مستقل خود را دارد.
اگر نسبت به مسلمان بودن کاراکتر با خود فکر بد کردهاید و به قولی غیرتی شدهاید بهتر است بدانید که این کمیک تمام چهارچوبهای یک کمیک اسلامی را رعایت کرده است، خبری از نمادهای شیطانی یا توهین به اعتقدات نیست و در یک روند منظم و خطی به مشکلات یک دختر نوجوان در دوران دبیرستان و زندگی در کشوری با آیین و فرهنگ متفاوت و خانوادهای پایبند به اصول دینی میپردازد که آرزو میکند جای یک ابرقهرمان باشد و از قضا آرزویش برآورده میشود.
نویسندگی این کمیک را «جی. ویلو ویلسونـG. Willow Wilson» عهدهدار است نویسنده زنی که سابقهی خلق نوولهای Cairo و Air را دارد و هیچکدام از آنها به خوبی کمیک میس مارول نبودهاند. میس مارول یک کمیک با پلاتی عالی است که هر قشری از مخاطب به خصوص دختران نوجوان مهاجر به راحتی با آن همزادپنداری میکنند، شخصیتی خاص در محیطی خاص که در موقعیتی خاص قرار میگیرد.
در بخش طراحی، این کمیک از آن دسته کمیکهایی است که تیم جوهرزنی ندارد، آدریان آلفونا (Runaways-Uncanny X-Force) وظیفه طراحی و ایان هرینگ رنگزنی کار را عهدهدارند. فضای مهآلود و افکتهای تصویری یک نمونهی خوب برای تغییر حالات و زندگی کامالا در این قسمت عرضه میدارد. اگرچه این نوع طراحی به دلیل خارج بودن از ایدهآلهای قابل انتظار از یک کمیک استاندارد چیزی است که به مذاق همگان شاید خوش نیاید مشابه اتفاقی که برای کمیک فلش سری ۵۲ افتاد اما قطعاً تعداد این مخالفان کم هستند.
قسمت دوم کمیک میس مارول به خوبی قسمت اول یک شخصیت متفاوت از آنچه احتمالاً در مورد میس مارول میدانید پیش رویتان میگذارد، خواندن این کمیک را به همه توصیه میکنم.
مهران فلاح
۹٫۵ از ۱۰
The Witcher #1The Witcher #1
نویسنده : Paul Tobin
طراح : Joe Querio
ناشر : Dark Horse
زمانی که مجموعه ی کتاب های ساحر را کشف کردم و بازی هایش را که در واقع از نقطه ی پایانی مجموعه کتاب ها داستانش شروع می شد را بازی کردم تشخیص این که با جواهری کمیاب در ژانر فانتزی حماسی روبرو شده ام زیاد سخت نبود. خصوصاً این که این کتاب ابتدا به زبان لهستانی نوشته شده بود و بعد به انگلیسی ترجمه اش کرده بودند. اما آیا کمیک اقتباس شده از این مجموعه طرفداران را راضی نگه دارد و به اصالت مجموعه پایبند بماند؟ راستش این ریویو اساساً قصد پاسخ دادن به این سوال را ندارد چون نگارنده قویاً معتقد است که مطرح کردن این سوال حرکتی احمقانه و عوام فریبانه و اشتباه است. کسی که می خواهد به این سوال جواب دهد یحتمل به اقتباس به عنوان کاری که باید در موزه نگه داری و تقدیس شود نگاه می کند نه کاری برای خواندن و لذت بردن. در عوض این ریویو می خواهد به این سوال جواب دهد که آیا کمیک ساحر انتخابی خوب یا لذت بخش از نظر نگارنده است یا نه؟
پل توبین نویسنده ی کمیک چندان نویسنده ی کهنه کاری نیست و از آثار شاخصش می توان از کمیک های زمانه ی سنتری و چندین عنوان از سری کمیک های ماجرای مارول نام برد. به همین ترتیب ساحر اولین تجربه ی جدی جو کوئیرو در عرصه ی طراحی کمیک است.
داستان ساحر از جایی شروع می شود که گرالت اهل ریویا قهرمان سری داستان ها و بازی های ساحر طبق معمول مشغول پرسه زنی در سرزمین های مختلف است. در راه با شکارچی تنهایی همراه می شود که ماجرایی غریب را از سر گذرانده و همراهی اش با او منجر به بروز خوادثی می شود که بار دیگر مرد را با گذشته اش رو در رو می کند.
ساحر طراحی چندان خوبی ندارد اما طراح هوش فوق العاده ای در پنل بندی ها و بستن ترکیبات صفحه دارد. چیزی که خیلی از جاها ضعف در طراحی را هم می پوشاند و حتی ضعف های طراح را به نقطه ی قوتش بدل می کند. در کنار این ساحر داستان بسیار خوبی دارد. پل توبین مشخص است که خوب می داند چطور پیرنگ شخصیت هایش را بریزد و گره های داستانش را رو کند و سوال در ذهن بیننده ایجاد کند. و البته کمیک فضای فانتزی دارک و شخصیت ضد قهرمان و غیر منتظره ی گرالت از مجموعه ی کتاب های اصلی را هم حفظ کرده و داستانش را روی لبه ای باریک به خوبی حرکت می دهد. چیزی که کمیک ساحر را در کنار بازی ها و مجموعه کتاب ها برای کسانی که طرفدارشان هم نیست به کاری جذاب و خواندنی تبدیل می کند.
فرزاد خلیلیان
۸ از ۱۰
Thunderbolts #23Thunderbolts #23
نویسنده : Charles Soule
طراح : Kim Jacinto
ناشر : Marvel
یک طرح ساده، ژنرال راس گروهی از شخصیتهای مارول که در بهترین حالت مقام “قهرمانان بی شرف” را دارا هستند در کنار هم جمع کرد تا کارهای اساسی انجام دهند، کارهایی مثل کشتن آدمهای بد و خطرناک که قهرمانهای واقعی مثل Avengers هیچ گاه حاضر نیستند خودشان به چنین اموری آلوده کنند. بعد از هر مأموریت اصلی، یک مأموریت فرعی انجام میشود طبق خواستۀ یکی از اعضای گروه.
این بار قرعه به نام Deadpool افتاد و احتمالاً قصد ساختن فیلمی براساس ماجراجوییهای خودش با بازی رایان رینولدز داشت (!) اما همین که اولین جملۀ مأموریت مورد نظرش را گفت (اول باید رایان رینولدز رو بدزدیم)، فلش تامسون او را متوقف کرد و خواست که Deadpool فرصتش را در اختیار او بگذارد. درخواست فلش به نظر ساده میآمد : گروه به او کمک کنند تا از شر Venom راحت شود. Deadpool به طرز غیرمنتظرهای درخواست فلش را قبول کرد و از اینجا بازی موش و گربهای گروه با Venom شروع میشود که بی شباهت به فیلم Alien نیست. نابود کردن موجودی به خباثت Venom گروه را مجبور خواهد کرد که کاری را انجام دهند که تا به حال انجام ندادهاند : به یکدیگر اعتماد کنند و مثل یک تیم باشند !
این شماره بعد از چند شمارهای که در جهنم اتفاق میافتاد به مقدار زیادی کم انرژیتر بود و میزان طنز کار هم به شدت کاسته شده بود و به آن صورت خبری از جُکهای قابل انتظار کتاب نبود. همین نکته شاید بزرگترین نکتۀ منفی این قسمت باشد چون بزرگترین وجه تمایز این کتاب از کارهای مشابه همیشه این بوده که اصلاً خودش را جدی نمیگیرد و با زمین و زمان شوخی میکند.
بهرحال به نظر من این شماره اولین شمارۀ این سری بود در دستۀ کارهای ضعیف قرار میگرفت.
سینا گلابزاده
۴٫۵ از ۱۰
Wonder Woman #29Wonder Woman #29
نویسنده : Brian Azzarello
طراح : Cliff Chiang
ناشر : DC
در نقد شمارۀ قبلی گفته بودم این کتاب درگیر شلوغ بازیهای معمول ژانر حماسی نیست، در این شماره تصاویر ویژهای از نبرد تن به تن بین خدایان را شاهد بودیم که تازه اینها احتمالاً در برابر اتفاقهایی که در شمارۀ بعد به وقوع خواهند پیوست، اتفاقهای کوچکی خواهند بود.
First Born بالاخره به طور کامل تبدیل به یک هیولای وحشتناک شد، یک خدای دیوانه. First Born حالا در شرایطی قرار گرفته که حتی یاران قدیمیاش هم باید با خواست جدید او خود را وفق دهند: زانو بزن یا بمیر. مطمئناً از قهرمانی مثل دایانا انتظار زانو زدن در برابر هیولایی مثل First Born نمیرود اما آیا دایانا و جمع کوچک همپیمانان غیرقابل اعتمادش، یارای نبرد با این هیولا را دارند؟
ریتم روایت داستان در این شماره به قدری سریع بود که اصلاً حس نکردم کی داستان شروع شد و کی تمام شد که تازه همۀ اینها صرفاً پیش درآمدی بود برای اتفاقات بزرگی که در راه هستند و این شماره فقط پی ریزی بود برای نبرد آخرالزمانی که در شماره یا شمارههایی بعدی شاهد خواهیم بود. نبردی که شاید یک بار و برای همیشه به تمام جنگهای بین خدایان پایان دهد چون احتمالاً در پایان این جنگ کسی زنده نخواهد ماند. آزارلو دیگر یواش یواش دارد به پایان خط داستانی اصلیای که تا به امروز روایت کرده نزدیک میشود. در بخش طراحیها همه چیز مثل همیشه بود اما رنگ آمیزیها جوری که بود انگار با بی حوصلگی انجام شده اند.
بیصبرانه منتظر شمارۀ بعدی هستیم.
سینا گلابزاده
۸٫۵ از ۱۰
Shadowman #16Shadowman #16
نویسنده : Peter Milligan
طراح : Roberto De La Torre
ناشر : Valiant
در آخرین قسمت شدومن جک بانیفیس میزبان شدومن با کنترل خود شدومن و صد البته گذشته ی خودش درگیر است. هم زمان مربیان شدومن قصد جان او را کرده و می خواهند وی را به قتل برسانند چون میزبانی دیگر برای شدومن نیاز دارند. و در این میان ترمبل لوآ قصد دارد تا شهر را ویران کند.
میلیگان نویسنده ی کهنه کار کمیک که در کارنامه ی خود قسمت هایی از کمیک هل بلیزر و دتکتیو کمیکز را هم دارد دومین نویسنده ی کمیک شدومن بعد از ری بوت کمیک توسط والیانت است. رابرت دلا توره هم اکثر شهرت خود را مدیون طر احی هایش برای مارول است.
این قسمت از کمیک تقریباً نقطه ی پایان بر آرک نخست داستانی است که میلیگان می نوشت. داستانی که انصافاً میلیگان خوب از پس جمع کردنش بر آمده. در عین حال هماهنگی دیالوگ ها و مونولوگ های میلیگان با طراحی های خوش سبک و خوب دلاتوره تجربه ی غنی از خواندن یک کمیک برای ما فراهم می کند. شدومن میلیگان چیزی را دارد که شدومن جاستین جوردن نداشتن. دقیقاً همان چیزی که کنستانتین لمیر و ری فاکس نداشتند ولی هل بلیزر او داشت. شدومن میلیگان حسی از خواندن یک داستان فانتزی دارک پیچ در پیچ را می دهد نه خواندن یک کمیک ابر قهرمانی که تنها لعابی از جادوی سیاه و میزانی خون دارد و اوج مسئله ی کمیک نبرد قهرمانان خوش سر و وضعش با شرور های نابکار است.
میلیگان شخصیت ها و دنیای فانتزی غنی می سازد که برای گسترش داستانش نیاز به کلک های پیش پا افتاده نداشته باشد. از دو جبهه ی ضد قهرمان داستان یعنی لوآ و مربی هایی که جک را لایق میزبانی شدومن نمی دانند تا شلاقی که به خاطر استفاده اش در سرکوب و شکنجه ی بردگان سیاه نیرویی شریرانه پیدا کرده. میلیگان داستانی خوب می نویسد و پازلی هوشمندانه می چیند و در نهایت عناصری را که مد نظر داشته با مهارت آشکار می کند بدون این که در ذوق بزند.
به نظر می رسد میلیگان توانسته بخش عمده ای از امکانات بالقوه ای که کاراکتر شدومن و داستان این شخصیت را داشت بالفعل کند. نگارنده به همین خاطر امیدوار است که میلیگان مدتی طولانی شدومن را بنویسد چون پایان این آرک نوید داستانی محکم و جذاب را می دهد.
Daredevil #1Daredevil #1
نویسنده : Mark Waid
طراح : Chris Samnee
ناشر : Marvel
مت مرداک بالاخره به اینکه او Daredevil است در ملأ عام اذعان کرد و از شهر و دیار خودش رفت و در تبعیدی خود خواسته از این به بعد در سانفرانسیسکو زندگی خواهد کرد. مت مرداک در سالهای خیلی دورتر به همراه Black Widow مدتی در سانفرانسیسکو به ماجراجویی پرداخته بود اما این خط داستانی مربوط به زمانیست هر دوی این دو شخصیت به دلیل ناشناسی و عدم فروش بالای کتابهای خودشان به اجبار در کنار هم قرار گرفته بودند. امروز اما دههها از آن دوران میگذرد، Black Widow بدلیل حضور در فیلمهای مارول شخصیتی کاملاً شناخته شده است و Daredevil بدلیل بهره بردن از چند تن از بهترین نویسندگان تاریخ صنعت کامیک بوک، سالهای سال است که از بهترین و موفقترین عناوین دنیای کامیکهاست.
این بار هم مت در ماجراجوییهایش در سانفراسیسکو تنها نیست و در کنار “کریستن مکدافی” دفتر وکالتی در این شهر باز کرده است اما چه کسی ترجیح میدهد مت یک وکیل باشد در حالیکه میتواند Daredevil باشد؟ فرزند معاون شهردار دزدیده شده و پلیس در یافتن اون ناتوان است پس مت مرداک وارد میشود تا با تواناییهای خود این کودک را نجات دهد اما زندگی مت مرداک همیشه جوری بوده که هیچ چیز به آن سادگی که تصور میشود نیست، سالها از حضور مت در سانفرانسیسکو گذشته و او در جهت یابی مشکل دارد که مسئله برای مردی که همیشه بین آسمان و زمین معلق است میتواند به مرگ منتج شود و از طرفی به نظر میرسد هدف کودک ربایان فقط کودک ربایی و اخاذی نبوده است.
دوران نویسندگی مارک وید در عنوان Daredevil به نسبت ۱۰-۲۰ سال قبل از حضور او، دورانی با درد و اندوه کمتر بوده است اما Daredevil چه بخواهد و چه نخواهد مانند آهنربای بدبختیست و زندگی هیچ وقت به او آسان نمیگیرد. هنوز هم مشخص نیست که دشمن بزرگ مت در سانفرانسیسکو چه کسی خواهد بود و رابطۀ پلیس این شهر با یک یاغی قهرمان چگونه خواهد بود. این شماره به عنوان یک شروع تازه کاملاً قابل قبول و در حد انتظارات بود و باید دید در ادامۀ راه آیا بالاخره زندگی بر وفق مراد مت خواهد شد یا نه؟
اگر تا به حال ماجراهای Daredevil را دنبال نمیکردید، این کتاب میتواند نقطۀ شروع خوبی باشد.
سینا گلابزاده
۱۰ از ۱۰
Ms. Marvel #2Ms. Marvel #2
نویسنده : G. Willow Wilson
طراح : Adrian Alphona
ناشر : Marvel
کمیک میس مارول به زندگی دختری ۱۶ ساله اهل جرزی سیتی با نام «کامالا خانـKamala Khan» میپردازد. همانطور که در اکثر داستانهای ابرقهرمانی تینیجری مرسوم است داستان این کمیک نیز به مشکلات نوجوانی کامالا با والدینش و توقعات بیجای آنها از او و تلاش کاراکتر اصلی برای داشتن شخصیت مستقل خود بازمیگردد و تمام این مسائل با بدست آوردن قدرتهای جدید کامالا رنگی تازه به خود میگیرد.
اما کامالا یه فرق اساسی با تمام کارکترهای قهرمان زنی که تا بحال دیدهایم دارد، او مسلمان است یا خوب است بگوییم اولین دختر مسلمانی است که کمیک مستقل خود را دارد.
اگر نسبت به مسلمان بودن کاراکتر با خود فکر بد کردهاید و به قولی غیرتی شدهاید بهتر است بدانید که این کمیک تمام چهارچوبهای یک کمیک اسلامی را رعایت کرده است، خبری از نمادهای شیطانی یا توهین به اعتقدات نیست و در یک روند منظم و خطی به مشکلات یک دختر نوجوان در دوران دبیرستان و زندگی در کشوری با آیین و فرهنگ متفاوت و خانوادهای پایبند به اصول دینی میپردازد که آرزو میکند جای یک ابرقهرمان باشد و از قضا آرزویش برآورده میشود.
نویسندگی این کمیک را «جی. ویلو ویلسونـG. Willow Wilson» عهدهدار است نویسنده زنی که سابقهی خلق نوولهای Cairo و Air را دارد و هیچکدام از آنها به خوبی کمیک میس مارول نبودهاند. میس مارول یک کمیک با پلاتی عالی است که هر قشری از مخاطب به خصوص دختران نوجوان مهاجر به راحتی با آن همزادپنداری میکنند، شخصیتی خاص در محیطی خاص که در موقعیتی خاص قرار میگیرد.
در بخش طراحی، این کمیک از آن دسته کمیکهایی است که تیم جوهرزنی ندارد، آدریان آلفونا (Runaways-Uncanny X-Force) وظیفه طراحی و ایان هرینگ رنگزنی کار را عهدهدارند. فضای مهآلود و افکتهای تصویری یک نمونهی خوب برای تغییر حالات و زندگی کامالا در این قسمت عرضه میدارد. اگرچه این نوع طراحی به دلیل خارج بودن از ایدهآلهای قابل انتظار از یک کمیک استاندارد چیزی است که به مذاق همگان شاید خوش نیاید مشابه اتفاقی که برای کمیک فلش سری ۵۲ افتاد اما قطعاً تعداد این مخالفان کم هستند.
قسمت دوم کمیک میس مارول به خوبی قسمت اول یک شخصیت متفاوت از آنچه احتمالاً در مورد میس مارول میدانید پیش رویتان میگذارد، خواندن این کمیک را به همه توصیه میکنم.
مهران فلاح
۹٫۵ از ۱۰
The Witcher #1The Witcher #1
نویسنده : Paul Tobin
طراح : Joe Querio
ناشر : Dark Horse
زمانی که مجموعه ی کتاب های ساحر را کشف کردم و بازی هایش را که در واقع از نقطه ی پایانی مجموعه کتاب ها داستانش شروع می شد را بازی کردم تشخیص این که با جواهری کمیاب در ژانر فانتزی حماسی روبرو شده ام زیاد سخت نبود. خصوصاً این که این کتاب ابتدا به زبان لهستانی نوشته شده بود و بعد به انگلیسی ترجمه اش کرده بودند. اما آیا کمیک اقتباس شده از این مجموعه طرفداران را راضی نگه دارد و به اصالت مجموعه پایبند بماند؟ راستش این ریویو اساساً قصد پاسخ دادن به این سوال را ندارد چون نگارنده قویاً معتقد است که مطرح کردن این سوال حرکتی احمقانه و عوام فریبانه و اشتباه است. کسی که می خواهد به این سوال جواب دهد یحتمل به اقتباس به عنوان کاری که باید در موزه نگه داری و تقدیس شود نگاه می کند نه کاری برای خواندن و لذت بردن. در عوض این ریویو می خواهد به این سوال جواب دهد که آیا کمیک ساحر انتخابی خوب یا لذت بخش از نظر نگارنده است یا نه؟
پل توبین نویسنده ی کمیک چندان نویسنده ی کهنه کاری نیست و از آثار شاخصش می توان از کمیک های زمانه ی سنتری و چندین عنوان از سری کمیک های ماجرای مارول نام برد. به همین ترتیب ساحر اولین تجربه ی جدی جو کوئیرو در عرصه ی طراحی کمیک است.
داستان ساحر از جایی شروع می شود که گرالت اهل ریویا قهرمان سری داستان ها و بازی های ساحر طبق معمول مشغول پرسه زنی در سرزمین های مختلف است. در راه با شکارچی تنهایی همراه می شود که ماجرایی غریب را از سر گذرانده و همراهی اش با او منجر به بروز خوادثی می شود که بار دیگر مرد را با گذشته اش رو در رو می کند.
ساحر طراحی چندان خوبی ندارد اما طراح هوش فوق العاده ای در پنل بندی ها و بستن ترکیبات صفحه دارد. چیزی که خیلی از جاها ضعف در طراحی را هم می پوشاند و حتی ضعف های طراح را به نقطه ی قوتش بدل می کند. در کنار این ساحر داستان بسیار خوبی دارد. پل توبین مشخص است که خوب می داند چطور پیرنگ شخصیت هایش را بریزد و گره های داستانش را رو کند و سوال در ذهن بیننده ایجاد کند. و البته کمیک فضای فانتزی دارک و شخصیت ضد قهرمان و غیر منتظره ی گرالت از مجموعه ی کتاب های اصلی را هم حفظ کرده و داستانش را روی لبه ای باریک به خوبی حرکت می دهد. چیزی که کمیک ساحر را در کنار بازی ها و مجموعه کتاب ها برای کسانی که طرفدارشان هم نیست به کاری جذاب و خواندنی تبدیل می کند.
فرزاد خلیلیان
۸ از ۱۰
Thunderbolts #23Thunderbolts #23
نویسنده : Charles Soule
طراح : Kim Jacinto
ناشر : Marvel
یک طرح ساده، ژنرال راس گروهی از شخصیتهای مارول که در بهترین حالت مقام “قهرمانان بی شرف” را دارا هستند در کنار هم جمع کرد تا کارهای اساسی انجام دهند، کارهایی مثل کشتن آدمهای بد و خطرناک که قهرمانهای واقعی مثل Avengers هیچ گاه حاضر نیستند خودشان به چنین اموری آلوده کنند. بعد از هر مأموریت اصلی، یک مأموریت فرعی انجام میشود طبق خواستۀ یکی از اعضای گروه.
این بار قرعه به نام Deadpool افتاد و احتمالاً قصد ساختن فیلمی براساس ماجراجوییهای خودش با بازی رایان رینولدز داشت (!) اما همین که اولین جملۀ مأموریت مورد نظرش را گفت (اول باید رایان رینولدز رو بدزدیم)، فلش تامسون او را متوقف کرد و خواست که Deadpool فرصتش را در اختیار او بگذارد. درخواست فلش به نظر ساده میآمد : گروه به او کمک کنند تا از شر Venom راحت شود. Deadpool به طرز غیرمنتظرهای درخواست فلش را قبول کرد و از اینجا بازی موش و گربهای گروه با Venom شروع میشود که بی شباهت به فیلم Alien نیست. نابود کردن موجودی به خباثت Venom گروه را مجبور خواهد کرد که کاری را انجام دهند که تا به حال انجام ندادهاند : به یکدیگر اعتماد کنند و مثل یک تیم باشند !
این شماره بعد از چند شمارهای که در جهنم اتفاق میافتاد به مقدار زیادی کم انرژیتر بود و میزان طنز کار هم به شدت کاسته شده بود و به آن صورت خبری از جُکهای قابل انتظار کتاب نبود. همین نکته شاید بزرگترین نکتۀ منفی این قسمت باشد چون بزرگترین وجه تمایز این کتاب از کارهای مشابه همیشه این بوده که اصلاً خودش را جدی نمیگیرد و با زمین و زمان شوخی میکند.
بهرحال به نظر من این شماره اولین شمارۀ این سری بود در دستۀ کارهای ضعیف قرار میگرفت.
سینا گلابزاده
۴٫۵ از ۱۰
Wonder Woman #29Wonder Woman #29
نویسنده : Brian Azzarello
طراح : Cliff Chiang
ناشر : DC
در نقد شمارۀ قبلی گفته بودم این کتاب درگیر شلوغ بازیهای معمول ژانر حماسی نیست، در این شماره تصاویر ویژهای از نبرد تن به تن بین خدایان را شاهد بودیم که تازه اینها احتمالاً در برابر اتفاقهایی که در شمارۀ بعد به وقوع خواهند پیوست، اتفاقهای کوچکی خواهند بود.
First Born بالاخره به طور کامل تبدیل به یک هیولای وحشتناک شد، یک خدای دیوانه. First Born حالا در شرایطی قرار گرفته که حتی یاران قدیمیاش هم باید با خواست جدید او خود را وفق دهند: زانو بزن یا بمیر. مطمئناً از قهرمانی مثل دایانا انتظار زانو زدن در برابر هیولایی مثل First Born نمیرود اما آیا دایانا و جمع کوچک همپیمانان غیرقابل اعتمادش، یارای نبرد با این هیولا را دارند؟
ریتم روایت داستان در این شماره به قدری سریع بود که اصلاً حس نکردم کی داستان شروع شد و کی تمام شد که تازه همۀ اینها صرفاً پیش درآمدی بود برای اتفاقات بزرگی که در راه هستند و این شماره فقط پی ریزی بود برای نبرد آخرالزمانی که در شماره یا شمارههایی بعدی شاهد خواهیم بود. نبردی که شاید یک بار و برای همیشه به تمام جنگهای بین خدایان پایان دهد چون احتمالاً در پایان این جنگ کسی زنده نخواهد ماند. آزارلو دیگر یواش یواش دارد به پایان خط داستانی اصلیای که تا به امروز روایت کرده نزدیک میشود. در بخش طراحیها همه چیز مثل همیشه بود اما رنگ آمیزیها جوری که بود انگار با بی حوصلگی انجام شده اند.
بیصبرانه منتظر شمارۀ بعدی هستیم.
سینا گلابزاده
۸٫۵ از ۱۰
Shadowman #16Shadowman #16
نویسنده : Peter Milligan
طراح : Roberto De La Torre
ناشر : Valiant
در آخرین قسمت شدومن جک بانیفیس میزبان شدومن با کنترل خود شدومن و صد البته گذشته ی خودش درگیر است. هم زمان مربیان شدومن قصد جان او را کرده و می خواهند وی را به قتل برسانند چون میزبانی دیگر برای شدومن نیاز دارند. و در این میان ترمبل لوآ قصد دارد تا شهر را ویران کند.
میلیگان نویسنده ی کهنه کار کمیک که در کارنامه ی خود قسمت هایی از کمیک هل بلیزر و دتکتیو کمیکز را هم دارد دومین نویسنده ی کمیک شدومن بعد از ری بوت کمیک توسط والیانت است. رابرت دلا توره هم اکثر شهرت خود را مدیون طر احی هایش برای مارول است.
این قسمت از کمیک تقریباً نقطه ی پایان بر آرک نخست داستانی است که میلیگان می نوشت. داستانی که انصافاً میلیگان خوب از پس جمع کردنش بر آمده. در عین حال هماهنگی دیالوگ ها و مونولوگ های میلیگان با طراحی های خوش سبک و خوب دلاتوره تجربه ی غنی از خواندن یک کمیک برای ما فراهم می کند. شدومن میلیگان چیزی را دارد که شدومن جاستین جوردن نداشتن. دقیقاً همان چیزی که کنستانتین لمیر و ری فاکس نداشتند ولی هل بلیزر او داشت. شدومن میلیگان حسی از خواندن یک داستان فانتزی دارک پیچ در پیچ را می دهد نه خواندن یک کمیک ابر قهرمانی که تنها لعابی از جادوی سیاه و میزانی خون دارد و اوج مسئله ی کمیک نبرد قهرمانان خوش سر و وضعش با شرور های نابکار است.
میلیگان شخصیت ها و دنیای فانتزی غنی می سازد که برای گسترش داستانش نیاز به کلک های پیش پا افتاده نداشته باشد. از دو جبهه ی ضد قهرمان داستان یعنی لوآ و مربی هایی که جک را لایق میزبانی شدومن نمی دانند تا شلاقی که به خاطر استفاده اش در سرکوب و شکنجه ی بردگان سیاه نیرویی شریرانه پیدا کرده. میلیگان داستانی خوب می نویسد و پازلی هوشمندانه می چیند و در نهایت عناصری را که مد نظر داشته با مهارت آشکار می کند بدون این که در ذوق بزند.
به نظر می رسد میلیگان توانسته بخش عمده ای از امکانات بالقوه ای که کاراکتر شدومن و داستان این شخصیت را داشت بالفعل کند. نگارنده به همین خاطر امیدوار است که میلیگان مدتی طولانی شدومن را بنویسد چون پایان این آرک نوید داستانی محکم و جذاب را می دهد.