18-10-2013، 18:08
بسيارى از كارشناسان تاريخ فوتبال جورج بست را در كنار «پله»، «ديه گو مارادونا» و «يوهان كرايف» بهترين همه دوران و به عنوان چهار فوتباليست بزرگ تاريخ ياد مى كنند. ولى علاوه بر عمر بسيار كوتاه، اوج فوتبال حرفه اى بست (در مقايسه با دست كم ۱۰سال اوج فوتبال مرسوم قهرمانان فوتبال) او برخلاف كرايف به فينال جام جهانى راه نيافت و همانند پله و مارادونا جام جهانى را بالاى سر نبرد، بلكه به دليل تولدش در بلفاست و عضويت در تيم ملى ايرلند شمالى هرگز حتى به جام جهانى نيز راه نيافت و افتخاراتش به فوتبال باشگاهی محدود ماند.
بست طرفداران بى شمارى در بين فوتبال دوستان و غيرفوتبال دوستان داشت. شمارى از عشاق وى حتى با قوانين اوليه فوتبال نيز آشنايى نداشتند و صرفاً با توجه به حواشى و جذابيتهاى غيرورزشى بست به او دل بسته بودند. آنان با توجه به نام خانوادگى اش او را Simply the Best ( بهترين محض) لقب داده بودند. او نخستين ورزشكار انگليسى بود كه نسل جوان كشورش با او و به يادش زندگى مى كردند. چرا كه از نظر آنان بست شواليه اى توانا در ميدان ورزش و در صحنه زندگى بود. با اين همه شهرت و ثروت يك باره موجب شد تا بست جوان خود را اسير الكل و قمار كند و نه تنها عمر قهرمانى كه كل زندگى خود را كوتاه كند.
در سال ۱۹۵۸هواپيماى حامل بازيكنان منچستر يونايتد در نزديكى شهر مونيخ سرنگون شد و هفت تن از بازيكنان اصلى اين تيم به همراه ۱۴ كادر فنى و روزنامه نگار همراه تيم كشته شدند. به گفته «سر مت بازبى» سرمربى آن هنگام شياطين سرخ، ظهور جورج بست در اوايل دهه ۶۰ يكى از دلايل مهم اوج دوباره منچستر يونايتد پس از حادثه خونين و مرگبار مونيخ و مطرح شدن دوباره اش به عنوان يك تيم قدرتمند بين المللى بود.
بست در مدت بيش از ۱۰سال عضويت از ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۴ در منچستر يونايتد ۴۶۶ بار براى اين تيم بازى كرد و ۱۷۸ گل نيز به ثمر رساند. البته او دو سال نيز عضو تيم آماتورهاى منچستر يونايتد بود.
جوانان فوتبال دوست در اواسط و اواخر دهه ۶۰ به ياد مى آورند كه دو بازيكن يكى جوان، سبزه و قد بلند با موهايى افشان تا روى شانه و ديگرى سفيد، طاس، مسن و كوتاه قد به عنوان يكى از موفقترين زوجهاى تاريخ فوتبال باشگاهى جهان در منچستر يونايتد درخشيدند و براى تيم خود و هوادارانشان شادى آفريدند. اين دو تن جورج بست و بابى چارلتون بودند.
امروزه مردم به راحتى مى توانند از طريق تلويزيون، ماهواره و اينترنت مكرراً شاهد گلهاى بكام، رونالدينيو، زيدان، ون نيستلروى و رونى باشند، ولى در هنگام هنرنمايى بست كمتر كسى در خانه اش تلويزيون داشت و آوازه وى تنها از طريق خبرها و عكسهاى مطبوعات و كسانى كه بخت حضور مستقيم در ورزشگاهها را داشتند در جهان تبليغ مى شد.با اين همه اين آوازه و هنرنمايى جورج بست بود كه براى نخستين بار در ميانه دهه ۶۰ به طور جدى وسوسه و روياى فوتباليست شدن به عنوان يك شغل جدى و حرفه اى را به جان كودكان و نوجوانان بريتانيا و سراسر جهان انداخت.
يكى از ويژگى هايى كه از بست در دوران قهرمانى وى نقل شده و تا آخر عمر نيز با وى باقى ماند سادگى و رفتار مردمى و بى آلايش وى بود. جوانان در عين پرستش وى با كسى رو به رو بودند كه از جنس خودشان بود، با همه خوبیها و بدیهايش. میگويند با همه خوبیها و بدیهايش خودش بود و سعى نكرد براى مردم نقش بازى كند.
منچستر يونايتد در سالهاى ۱۹۶۵و ۱۹۶۷ به كمك و با گلزنى جورج بست توانست قهرمان باشگاههاى انگليس شود و در سال ۱۹۶۸ نيز توانست جام قهرمانى باشگاه هاى اروپا را از آن خود كند. گل سرنوشت ساز جورج بست در نخستين دقايق وقت اضافه ديدار پايانى فينال اين جام در برابر تيم بنفيكاى قدرتمند و شكست ناپذير آن سال ها در ۲۹مه سال ۱۹۶۸در ورزشگاه ويمبلى توانست مقاومت قهرمان پرتغال را در هم شكند و با دو گل ديگر توسط چارلتون و كيد موجب شكست چهار بر يك بنفيكا شود. اين پيروزى براى ستاره نوخاسته ايرلندى ۲۲ ساله اوج فوتبال و افتخار بود. در آن سال بست علاوه بر كسب قهرمانى باشگاههاى اروپا به عنوان بهترين فوتباليست سال اروپا نيز برگزيده شد.
اگر از هواداران ۴۰سال به بالاى منچستر يونايتد و حتى فرزندان آنان بپرسيد كه چرا از اين تيم طرفدارى مى كنند اغلب آنها علت اصلى اين امر را ياد و خاطره جورج بست ذكر مى كنند. طرفداران بست در اوج شهرت او در منچستر يونايتد به ياد مى آورند كه در روزهاى مسابقه اين تيم همه به جاى آن كه بگويند برويم بازى منچستر یونایتد را ببينيم مى گفتند برويم بازى بستى، جورجى يا بچه بلفاست (القاب عاميانه جورج بست) را تماشا كنيم.
سر الكس فرگوسن سرمربى كنونى منچستر يونايتد معتقد است كه جورج بست بزرگترين فوتباليست تاريخ بريتانيا بوده و در اين زمينه با هيچ كس قابل رقابت نيست. دنيس لاو همبازى بست و مهاجم سابق منچستر يونايتد او را بازيكنى كامل مى داند كه هم دونده بود و هم جنگنده، هم گل مى زد و هم پاس گل مى داد. تامى داكرتى سرمربى پيشين منچستر يونايتد نيز او را بازيكنى داراى همه ويژگیهايى خواند كه يك مربى از بازيكنان مختلف در پستهاى گوناگون تيمش طلب میكرد. دقت كنيد! اين جملات را همان داكرتى مى گويد كه اتفاقاً موجب اخراج بست از منچستر يونايتد شد. ولى واقعيت همين است. بست بازيكنى بود كه با دو پايش راحت بازى مى كرد، سرزن بود، شوت زن بود، گل زن بود، دريبل مى زد، مانند يك هافبك دونده بود، مانند يك دفاع با حريف درگير مى شد و توانى به مراتب بيشتر از ۹۰ دقيقه دويدن داشت.
به دنبال مشهور شدن و آغاز خوشگذرانى هاى بست، وى به دليل بى توجهى به دستورهاى مربيان و غيبت مكرر از تمرينها در ابتداي سال ۱۹۷۴ از اين تيم اخراج شد. او به مدت هفت سال در تيمهاى مختلفى در انگليس، آمريكا و استرالیا بازى و در ۳۵سالگى نيز از دنياى فوتبال حرفه اى خداحافظى كرد.
در سال ۲۰۰۲ به دليل تداوم اعتياد به الكل، كبد بست از كار افتاد و وى توانست با پيوند يك كبد سالم زندگى دوباره اى پيدا كند. در آن زمان با آن كه پزشكان به بست هشدار داده بودند كه مصرف دوباره الكل مرگ حتمى وى را به دنبال خواهد داشت، به ميگسارى ادامه داد تا آنكه ماه گذشته به دليل عفونت كبد و جهازهاضمه بارديگر راهى بيمارستان شد و پس از يك سلامتى موقت براى يك هفته با مرگ دست و پنجه نرم كرد و نهايتاً شكست خورد.
هفته گذشته بست درحالى كه در بخش مراقبت هاى ويژه بيمارستان كرامول بسترى بود و به زحمت نفس مى كشيد به گزارشگران هفته نامه جنجالى «نيوز آو دورلد» شخصاً اجازه داد تا از چهره پريشان، درمانده و بيمارش عكس بگيرند تا بدين وسيله عبرتى براى ساير جوانان و قهرمانان ناگهان به ثروت و شهرت رسيده باشد. شوخى روزگار اينجا بود كه جورج بست دقيقاً در روزى به دليل زياده روى در نوشيدن الكل در لندن درگذشت كه دولت بلر در يك اقدام جنجالى قانون رفع محدوديت ساعات كار ميخانه ها و اجازه فعاليت ۲۴ ساعته به بسيارى از آنها را به اجرا گذارد.
فوتبال باشگاهى انگليس را از جهتى مى توان به سه دوره مشخص تاريخى تقسيم كرد: دوران قبل از جورج بست، دوران جورج بست و دوران پس از جورج بست.
بست طرفداران بى شمارى در بين فوتبال دوستان و غيرفوتبال دوستان داشت. شمارى از عشاق وى حتى با قوانين اوليه فوتبال نيز آشنايى نداشتند و صرفاً با توجه به حواشى و جذابيتهاى غيرورزشى بست به او دل بسته بودند. آنان با توجه به نام خانوادگى اش او را Simply the Best ( بهترين محض) لقب داده بودند. او نخستين ورزشكار انگليسى بود كه نسل جوان كشورش با او و به يادش زندگى مى كردند. چرا كه از نظر آنان بست شواليه اى توانا در ميدان ورزش و در صحنه زندگى بود. با اين همه شهرت و ثروت يك باره موجب شد تا بست جوان خود را اسير الكل و قمار كند و نه تنها عمر قهرمانى كه كل زندگى خود را كوتاه كند.
در سال ۱۹۵۸هواپيماى حامل بازيكنان منچستر يونايتد در نزديكى شهر مونيخ سرنگون شد و هفت تن از بازيكنان اصلى اين تيم به همراه ۱۴ كادر فنى و روزنامه نگار همراه تيم كشته شدند. به گفته «سر مت بازبى» سرمربى آن هنگام شياطين سرخ، ظهور جورج بست در اوايل دهه ۶۰ يكى از دلايل مهم اوج دوباره منچستر يونايتد پس از حادثه خونين و مرگبار مونيخ و مطرح شدن دوباره اش به عنوان يك تيم قدرتمند بين المللى بود.
بست در مدت بيش از ۱۰سال عضويت از ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۴ در منچستر يونايتد ۴۶۶ بار براى اين تيم بازى كرد و ۱۷۸ گل نيز به ثمر رساند. البته او دو سال نيز عضو تيم آماتورهاى منچستر يونايتد بود.
جوانان فوتبال دوست در اواسط و اواخر دهه ۶۰ به ياد مى آورند كه دو بازيكن يكى جوان، سبزه و قد بلند با موهايى افشان تا روى شانه و ديگرى سفيد، طاس، مسن و كوتاه قد به عنوان يكى از موفقترين زوجهاى تاريخ فوتبال باشگاهى جهان در منچستر يونايتد درخشيدند و براى تيم خود و هوادارانشان شادى آفريدند. اين دو تن جورج بست و بابى چارلتون بودند.
امروزه مردم به راحتى مى توانند از طريق تلويزيون، ماهواره و اينترنت مكرراً شاهد گلهاى بكام، رونالدينيو، زيدان، ون نيستلروى و رونى باشند، ولى در هنگام هنرنمايى بست كمتر كسى در خانه اش تلويزيون داشت و آوازه وى تنها از طريق خبرها و عكسهاى مطبوعات و كسانى كه بخت حضور مستقيم در ورزشگاهها را داشتند در جهان تبليغ مى شد.با اين همه اين آوازه و هنرنمايى جورج بست بود كه براى نخستين بار در ميانه دهه ۶۰ به طور جدى وسوسه و روياى فوتباليست شدن به عنوان يك شغل جدى و حرفه اى را به جان كودكان و نوجوانان بريتانيا و سراسر جهان انداخت.
يكى از ويژگى هايى كه از بست در دوران قهرمانى وى نقل شده و تا آخر عمر نيز با وى باقى ماند سادگى و رفتار مردمى و بى آلايش وى بود. جوانان در عين پرستش وى با كسى رو به رو بودند كه از جنس خودشان بود، با همه خوبیها و بدیهايش. میگويند با همه خوبیها و بدیهايش خودش بود و سعى نكرد براى مردم نقش بازى كند.
منچستر يونايتد در سالهاى ۱۹۶۵و ۱۹۶۷ به كمك و با گلزنى جورج بست توانست قهرمان باشگاههاى انگليس شود و در سال ۱۹۶۸ نيز توانست جام قهرمانى باشگاه هاى اروپا را از آن خود كند. گل سرنوشت ساز جورج بست در نخستين دقايق وقت اضافه ديدار پايانى فينال اين جام در برابر تيم بنفيكاى قدرتمند و شكست ناپذير آن سال ها در ۲۹مه سال ۱۹۶۸در ورزشگاه ويمبلى توانست مقاومت قهرمان پرتغال را در هم شكند و با دو گل ديگر توسط چارلتون و كيد موجب شكست چهار بر يك بنفيكا شود. اين پيروزى براى ستاره نوخاسته ايرلندى ۲۲ ساله اوج فوتبال و افتخار بود. در آن سال بست علاوه بر كسب قهرمانى باشگاههاى اروپا به عنوان بهترين فوتباليست سال اروپا نيز برگزيده شد.
اگر از هواداران ۴۰سال به بالاى منچستر يونايتد و حتى فرزندان آنان بپرسيد كه چرا از اين تيم طرفدارى مى كنند اغلب آنها علت اصلى اين امر را ياد و خاطره جورج بست ذكر مى كنند. طرفداران بست در اوج شهرت او در منچستر يونايتد به ياد مى آورند كه در روزهاى مسابقه اين تيم همه به جاى آن كه بگويند برويم بازى منچستر یونایتد را ببينيم مى گفتند برويم بازى بستى، جورجى يا بچه بلفاست (القاب عاميانه جورج بست) را تماشا كنيم.
سر الكس فرگوسن سرمربى كنونى منچستر يونايتد معتقد است كه جورج بست بزرگترين فوتباليست تاريخ بريتانيا بوده و در اين زمينه با هيچ كس قابل رقابت نيست. دنيس لاو همبازى بست و مهاجم سابق منچستر يونايتد او را بازيكنى كامل مى داند كه هم دونده بود و هم جنگنده، هم گل مى زد و هم پاس گل مى داد. تامى داكرتى سرمربى پيشين منچستر يونايتد نيز او را بازيكنى داراى همه ويژگیهايى خواند كه يك مربى از بازيكنان مختلف در پستهاى گوناگون تيمش طلب میكرد. دقت كنيد! اين جملات را همان داكرتى مى گويد كه اتفاقاً موجب اخراج بست از منچستر يونايتد شد. ولى واقعيت همين است. بست بازيكنى بود كه با دو پايش راحت بازى مى كرد، سرزن بود، شوت زن بود، گل زن بود، دريبل مى زد، مانند يك هافبك دونده بود، مانند يك دفاع با حريف درگير مى شد و توانى به مراتب بيشتر از ۹۰ دقيقه دويدن داشت.
به دنبال مشهور شدن و آغاز خوشگذرانى هاى بست، وى به دليل بى توجهى به دستورهاى مربيان و غيبت مكرر از تمرينها در ابتداي سال ۱۹۷۴ از اين تيم اخراج شد. او به مدت هفت سال در تيمهاى مختلفى در انگليس، آمريكا و استرالیا بازى و در ۳۵سالگى نيز از دنياى فوتبال حرفه اى خداحافظى كرد.
در سال ۲۰۰۲ به دليل تداوم اعتياد به الكل، كبد بست از كار افتاد و وى توانست با پيوند يك كبد سالم زندگى دوباره اى پيدا كند. در آن زمان با آن كه پزشكان به بست هشدار داده بودند كه مصرف دوباره الكل مرگ حتمى وى را به دنبال خواهد داشت، به ميگسارى ادامه داد تا آنكه ماه گذشته به دليل عفونت كبد و جهازهاضمه بارديگر راهى بيمارستان شد و پس از يك سلامتى موقت براى يك هفته با مرگ دست و پنجه نرم كرد و نهايتاً شكست خورد.
هفته گذشته بست درحالى كه در بخش مراقبت هاى ويژه بيمارستان كرامول بسترى بود و به زحمت نفس مى كشيد به گزارشگران هفته نامه جنجالى «نيوز آو دورلد» شخصاً اجازه داد تا از چهره پريشان، درمانده و بيمارش عكس بگيرند تا بدين وسيله عبرتى براى ساير جوانان و قهرمانان ناگهان به ثروت و شهرت رسيده باشد. شوخى روزگار اينجا بود كه جورج بست دقيقاً در روزى به دليل زياده روى در نوشيدن الكل در لندن درگذشت كه دولت بلر در يك اقدام جنجالى قانون رفع محدوديت ساعات كار ميخانه ها و اجازه فعاليت ۲۴ ساعته به بسيارى از آنها را به اجرا گذارد.
فوتبال باشگاهى انگليس را از جهتى مى توان به سه دوره مشخص تاريخى تقسيم كرد: دوران قبل از جورج بست، دوران جورج بست و دوران پس از جورج بست.