13-08-2012، 13:25
یکی از دوستان تعریف میکرد که :
دوستم با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که ۵ ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه ، پسره هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم !!!
از فردای اون روز نشستیم به نوشتن یه دفتر خاطرات تقلبی واسش !
من هم وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم ، ۱۰ جور خودکار واسش عوض کردم ، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگه هاش ، چایی ریختم روش و گل گذاشتم لای برگه ها و...
اونم تا میتونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ پسری دوست نیستم و خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و ...
بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن طرف ، دفتر خاطراتو بُرد تقدیم ایشون کرد ...
پسره در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سرش کوبید و گفت: منو چی فرض کردی؟ اینکه سالنامه ۱۳۹۰ هستش! تو ۵ ساله داری تو این خاطره می نویسی؟!!
و اینگونه بود که دوست من هنوز مجرد است ...!
دوستم با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که ۵ ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه ، پسره هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم !!!
از فردای اون روز نشستیم به نوشتن یه دفتر خاطرات تقلبی واسش !
من هم وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم ، ۱۰ جور خودکار واسش عوض کردم ، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگه هاش ، چایی ریختم روش و گل گذاشتم لای برگه ها و...
اونم تا میتونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ پسری دوست نیستم و خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و ...
بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن طرف ، دفتر خاطراتو بُرد تقدیم ایشون کرد ...
پسره در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سرش کوبید و گفت: منو چی فرض کردی؟ اینکه سالنامه ۱۳۹۰ هستش! تو ۵ ساله داری تو این خاطره می نویسی؟!!
و اینگونه بود که دوست من هنوز مجرد است ...!