06-04-2012، 17:16
این شخصیت یکی دیگه از شخصیت های دوران انقلاب روسیه است که می خواهم بهتان
معرفی کنم در مورد این شخصیت در مقالات فارسی نیست وخودم از مقالات انگلیسی اونو
خواندم ترجمه کردم.این فرد مونورشیسم دارای عقاید نازیسمی نیز بود واز بنیان گذاران نژاد پرستی بود.
بارون رومن اونگرن وون استرینبرگ در سال1885 در اتریش به دنیا آمد.او در کودکی مدت
کوتاهی به آلمان رفت وپس از آن به روسیه آمد.او به نیروی دریایی روسیه پیوست اما در سال
1904 وقتی با ژاپن جنگ در گرفت حضور یا عدم حضور او در جنگ ژاپن مجهول است.
او مدتی
بعد به هنگ های قزاق پیوست وارتشی را برای خود بوجود آورد وبه دلیل لیاقتش ترفیع گرفت
وتا سال 1917 به درجه ژنرالی رسید در حالی که 30 سال بیش تر نداشت ونرالی جوان بود.در
جنگ جهانی اول او حضور یافت ومبارزه کرد.او عقاید مونورشیستی وسلطنت طلبی داشت
وبه صورت افراطی حامی دولت تزار بود.در هنگام وقوع انقلاب فوریه همراه هنگ های وفادار
امپراتوری تعداد زیادی از انقلابیون را سرکوب کرد اما با این وجود انقلاب فوریه به پیروزی رسید
وحکومت تزاری سقوط کرد.
با وقوع انقلاب اکتبر او همان طور که از خلقیاتش انتظار می رفت جبهه ضد کمونیستی گرفت
وبه ارتش سفید برای مقابله با کمونیست ها پیوست و سربازانش را به مغولستان برد وبا
خان مغولستان ضد کمونیست گروه ایجاد کرد او شیفته آداب ورسوم مغول ها شد ولباس
سنتی آنان را می پوید اما یک مسیحی ارتدکس باقی ماند.
خلقیات او در همین دوران آشکار شد.
او گروهی ضد کمونیست با این
پرچم که نام اول خودش یعنیUبود تهیه کرد
از پرچم او می توان پی برد که او یک دیکتاتور بوده علاوه بر این خودش می گفت من دیکتاتور
هستم وبه من دیکتاتور بگویید واخلاقی زور گویانه داشت. او در طی جنگ داخلی سال های
1917-1921شمار بسیار زیادی از کمونیست هارا به شکل وحشیانه قتل عام کرد وسربازان او
شهر هارا می گرفتند با این درخشش های او خان مغولستان یعنی
بغد خان
به او لقب خان داد و اونگرن در سال 1921 دولت مونورشیستی خود با پرچم فوق را رسما تشکیل داد.
کلیپ زیر کلیپی در مورد او می باشد که بسیار زیباست
علت دادن نام دیوانه به او:
او که یک نظامی بود پس از علاقمندی به آداب ورسوم مغولی,لباس نظامی خودرا در بر نمی
کرد ودرجه های نظامی را روی لباس سنتی می گذاشتوبه لباس سنتی مغولی صلیب
وصل می کرد.علت دیگر دادن این لغب به او حالت عصبی او ومالخولیایی بودن او بود که به
افکار نژاد پرستی ومونورشیستی معتقد بود وآنرا دیکته می کرد(هیتلر بعدها طرز حرف زدن را
از او یاد گرفت وطرز حرف زدن هیتلر مانند او بود وهیتلر اورا از الگو های خود قرار می داد.)
مغول ها در آنجا بسیار تحت تاثیر او قرار گرفتند وپنداشتند که او خدای آنهاست واز او بت
هایی ساختند واورا خدای جنگ نامیدند اما خود اونگرن می گفت به من خدا نگویید مرا دیکتاتور یا خان خطاب کنید.
قبلا ودر جوانی او در هنگ قزاق بود وبا نکیلای دوم دیدار کرد وسواره نظام را همراه او تا مسیری به حرکت در آورد.
او طرفدار عقاید نژاد پرستی بود واز حاکم اولیه این فرقه است او همراه خود صلیب های
شکسته داشت(در روسیه به خاطر بودن اقوام آریایی صلیب شکسته از زیر خاک ها پیدا می
شد وهمسر نیکلای دوم الکساندرا نیز از آنها داشت)
درجه های نظامی او وارتشش
او بر اساس نژاد مو به مو مردم را بررسی می کرد و مه را اجباری بسیج جنگ وعضو ارتش
کرده بود وکلی علائم مشخص برای نژادهای به خصوص گذاشته بود وکلی تبعیض نژادی قرار
داده بود.
در گیری های شدید سربازان او با کمونیست ها در همان سال1921 تشدید شد کمونیست
ها ترتیب سو قصدی به اورا دادند اما ناکام ماند
ولی یکی از دستان او قطع شد
پس از سوقصد به او وفشار های کمونیست او به جای مخفی شدن یا محافظت از خود
شجاعنه به کمونیست ها حمله ور شد او مخالف عقب نشینی بود اما در آخر شکست خورد واو اسیر شد او توسط
کمونیست ها در میدان آتش زنده زنده سوزانده شد او در هنگام مرگ فقط 35 سال داشت.
قتل او ونابودی ارتشش توسط یکی از جانیان بلشویک که هزاران نفر را در جنگ داخلی کشته بود یعنی بلوچر(بعدا در مورد بلوچر تایپیکی خواهم زد) انجام شد.
بلوچر
معرفی کنم در مورد این شخصیت در مقالات فارسی نیست وخودم از مقالات انگلیسی اونو
خواندم ترجمه کردم.این فرد مونورشیسم دارای عقاید نازیسمی نیز بود واز بنیان گذاران نژاد پرستی بود.
بارون رومن اونگرن وون استرینبرگ در سال1885 در اتریش به دنیا آمد.او در کودکی مدت
کوتاهی به آلمان رفت وپس از آن به روسیه آمد.او به نیروی دریایی روسیه پیوست اما در سال
1904 وقتی با ژاپن جنگ در گرفت حضور یا عدم حضور او در جنگ ژاپن مجهول است.
او مدتی
بعد به هنگ های قزاق پیوست وارتشی را برای خود بوجود آورد وبه دلیل لیاقتش ترفیع گرفت
وتا سال 1917 به درجه ژنرالی رسید در حالی که 30 سال بیش تر نداشت ونرالی جوان بود.در
جنگ جهانی اول او حضور یافت ومبارزه کرد.او عقاید مونورشیستی وسلطنت طلبی داشت
وبه صورت افراطی حامی دولت تزار بود.در هنگام وقوع انقلاب فوریه همراه هنگ های وفادار
امپراتوری تعداد زیادی از انقلابیون را سرکوب کرد اما با این وجود انقلاب فوریه به پیروزی رسید
وحکومت تزاری سقوط کرد.
با وقوع انقلاب اکتبر او همان طور که از خلقیاتش انتظار می رفت جبهه ضد کمونیستی گرفت
وبه ارتش سفید برای مقابله با کمونیست ها پیوست و سربازانش را به مغولستان برد وبا
خان مغولستان ضد کمونیست گروه ایجاد کرد او شیفته آداب ورسوم مغول ها شد ولباس
سنتی آنان را می پوید اما یک مسیحی ارتدکس باقی ماند.
خلقیات او در همین دوران آشکار شد.
او گروهی ضد کمونیست با این
پرچم که نام اول خودش یعنیUبود تهیه کرد
از پرچم او می توان پی برد که او یک دیکتاتور بوده علاوه بر این خودش می گفت من دیکتاتور
هستم وبه من دیکتاتور بگویید واخلاقی زور گویانه داشت. او در طی جنگ داخلی سال های
1917-1921شمار بسیار زیادی از کمونیست هارا به شکل وحشیانه قتل عام کرد وسربازان او
شهر هارا می گرفتند با این درخشش های او خان مغولستان یعنی
بغد خان
به او لقب خان داد و اونگرن در سال 1921 دولت مونورشیستی خود با پرچم فوق را رسما تشکیل داد.
کلیپ زیر کلیپی در مورد او می باشد که بسیار زیباست
علت دادن نام دیوانه به او:
او که یک نظامی بود پس از علاقمندی به آداب ورسوم مغولی,لباس نظامی خودرا در بر نمی
کرد ودرجه های نظامی را روی لباس سنتی می گذاشتوبه لباس سنتی مغولی صلیب
وصل می کرد.علت دیگر دادن این لغب به او حالت عصبی او ومالخولیایی بودن او بود که به
افکار نژاد پرستی ومونورشیستی معتقد بود وآنرا دیکته می کرد(هیتلر بعدها طرز حرف زدن را
از او یاد گرفت وطرز حرف زدن هیتلر مانند او بود وهیتلر اورا از الگو های خود قرار می داد.)
مغول ها در آنجا بسیار تحت تاثیر او قرار گرفتند وپنداشتند که او خدای آنهاست واز او بت
هایی ساختند واورا خدای جنگ نامیدند اما خود اونگرن می گفت به من خدا نگویید مرا دیکتاتور یا خان خطاب کنید.
قبلا ودر جوانی او در هنگ قزاق بود وبا نکیلای دوم دیدار کرد وسواره نظام را همراه او تا مسیری به حرکت در آورد.
او طرفدار عقاید نژاد پرستی بود واز حاکم اولیه این فرقه است او همراه خود صلیب های
شکسته داشت(در روسیه به خاطر بودن اقوام آریایی صلیب شکسته از زیر خاک ها پیدا می
شد وهمسر نیکلای دوم الکساندرا نیز از آنها داشت)
درجه های نظامی او وارتشش
او بر اساس نژاد مو به مو مردم را بررسی می کرد و مه را اجباری بسیج جنگ وعضو ارتش
کرده بود وکلی علائم مشخص برای نژادهای به خصوص گذاشته بود وکلی تبعیض نژادی قرار
داده بود.
در گیری های شدید سربازان او با کمونیست ها در همان سال1921 تشدید شد کمونیست
ها ترتیب سو قصدی به اورا دادند اما ناکام ماند
ولی یکی از دستان او قطع شد
پس از سوقصد به او وفشار های کمونیست او به جای مخفی شدن یا محافظت از خود
شجاعنه به کمونیست ها حمله ور شد او مخالف عقب نشینی بود اما در آخر شکست خورد واو اسیر شد او توسط
کمونیست ها در میدان آتش زنده زنده سوزانده شد او در هنگام مرگ فقط 35 سال داشت.
قتل او ونابودی ارتشش توسط یکی از جانیان بلشویک که هزاران نفر را در جنگ داخلی کشته بود یعنی بلوچر(بعدا در مورد بلوچر تایپیکی خواهم زد) انجام شد.
بلوچر