27-02-2014، 0:51
قفس را بشکن
بیا در دلم بنشین
شاعر شو
ابیات شعر را بشکن
جاری شو
بیا در من
بمان با من
قفس دل را بشکن
کنار من بخوان آواز
دور نرو
غزل بنوش
کنار حس دلتنگی
اوزان شعر را برهم زن
کمی از تاریخ چشمهایت بنواز
تاریخ را بشکن
مرا بشکن
درون مستی و مستی
بنوشان جرعه ایی در من
و ساز دل بنواز
رهایم کن در درون چشمهایت
مرا بشکن در این جرعه
بگو حرفی
دوباره انقلابی تازه بربا کن
مرا آغاز کن
بگو تا قافیه بشکند در این وازه
مرا سازکن بنواز
برایم عالمی بگشا
بیا در من
کمی می خور
بخوان با من
غزل شو
دلتنگی باران را
با آواز گیتار بشکن
بیا در دلم بنشین
شاعر شو
ابیات شعر را بشکن
جاری شو
بیا در من
بمان با من
قفس دل را بشکن
کنار من بخوان آواز
دور نرو
غزل بنوش
کنار حس دلتنگی
اوزان شعر را برهم زن
کمی از تاریخ چشمهایت بنواز
تاریخ را بشکن
مرا بشکن
درون مستی و مستی
بنوشان جرعه ایی در من
و ساز دل بنواز
رهایم کن در درون چشمهایت
مرا بشکن در این جرعه
بگو حرفی
دوباره انقلابی تازه بربا کن
مرا آغاز کن
بگو تا قافیه بشکند در این وازه
مرا سازکن بنواز
برایم عالمی بگشا
بیا در من
کمی می خور
بخوان با من
غزل شو
دلتنگی باران را
با آواز گیتار بشکن