06-09-2013، 10:27
(آخرین ویرایش در این ارسال: 06-09-2013، 10:34، توسط βΑllεяiηΑ♡.)
قوی سیاه (به انگلیسی: Black Swan) نام یک فیلم روانشناسانه محصول ۲۰۱۰ آمریکا به کارگردانی دارن آرونوفسکی و نقشآفرینی ناتالی پورتمن و میلا کونیس است. این فیلم به دورهای از زندگی یک بالرین میپردازد که در باله نیویورک تحت فشارهای سخت بیرونی و درونی قرار گرفتهاست.[۲] قوی سیاه پنجمین فیلم بلند آرنوفسکی است. او به خاطر ساخته قبلیاش، کشتیگیر برنده شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز شد. این فیلم در سال ۲۰۱۱ در هشتاد و سومین دوره مراسم اسکار برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شد.
آرنوفسکی فیلم خود را نوعی ادای احترام به هنر باله میداند که سعی در نمایش ذهنیات یک بالرین دارد. ناتالی پورتمن برای بازی در این فیلم بیش از یک سال به طور شبانهروزی به تمرین باله پرداختهاست. میلا کنیس دیگر بازیگر زن فیلم نیز آموزش و تمرینهای دشوار باله را پشت سر گذاشت.[۳]
قوی سیاه برای نخستین بار در شب گشایش شصت و هفتمین دوره جشنواره فیلم ونیز اکران شد.[۴] این فیلم در جشنواره ونیز یکی از نامزدهای جایزه شیر طلایی بود و میلا کونیس جایزه مارچلو ماسترویانی جشنواره را بهدست آورد.
خلاصه داستان
قوی سیاه روایتگر ماجرای زندگی نینا سیرز (ناتالی پورتمن) دختریست که همه دوران کودکی و نوجوانی خود را به فراگیری و تمرین ممتد رقص باله گذرانیدهاست. نینا به عنوان یک بالرین حرفهای و ستاره یک شرکت معتبر، در تلاش برای بهدست آوردن نقش اول باله معروف دریاچه قو اثر چایکوفسکی است. اما مدیر شرکت و طراح رقصهای این باله (به بازی ونسان کسل)، که در مورد توانایی های نینا برای بازی همزمان در دو نقش قوی سفید معصوم و قوی سیاه اغواگر مطمئن نیست، قابلیتهای او را زیر سئوال میبرد.[۳]
شخصیت «نینا سیرز» که ناتالی پورتمن نقش آن را ایفا کرده، دچار نوعی وسواس شدید برای تکامل در حرفه خود در حد یک بیماری روانی است. او دستخوش یک اراده با میل قوی است و توانایی انعطاف پذیری و رهایی از هدف خود را ندارد. شخصیت «لیلی» رقیب نینا با بازی میلا کونیس، فردی است که متقابلا بیشتر در پی آسودگی و صفای زندگی است تا تکامل گرایی. «مادر نینا» با نقشآفرینی باربارا هرشی، مادری است بیش از حد مراقب که آرزو دارد دخترش به موفقیتی دست یابد که خودش به آن نرسیدهاست. دیگر شخصیت فیلم، الیزابت، یک ستاره پیشین شرکت باله است که وینونا رایدر آن را بازی کردهاست. او ستاره ایست که ستاره اقبالش غروب کرده و نینا اکنون جای او را می گیرد. الیزابت از فرط ناراحتی ظاهرا خود را جلوی ماشین پرت کرده و مصدوم میشود.
نینا نقش قوی سفید را بخوبی بلد است اما نقش قوی سیاه منفی را نمیتواند ادا کند. این مانع رفته رفته تبدیل به سوهان روحش شده تا جایی که با خطر از دست دادن تعادل روحی خود مواجه میشود. او برای مقابله با سقوط و جایگزین شدن با لیلی در دریاچه قو دست به هر کاری می زند، از تمرینات شدید شبانه روزی گرفته تا آزمایش مواد مخدر تا خودارضایی و غیره.
توهمات او تا حدی پیش میروند که نینا در خیال پریشان خود با لیلی سکس داشته و سپس او را به قتل میرساند. در واقع، نینا در ذهن خود دچار دگرگونی تدریجی میشود که او را از قوی سفید نجیب و سختکوش به قوی سیاه و آسوده خاطر تبدیل میکند. و این دگرگونی نهایتا در زمان اجرای نمایش باله اوج میگیرد.
نینا در این درگیری با خود هر چند به قیمتی گزاف، پیروز میشود و هر دو نقش را ایفا میکند و در صحنه نهایی و به یاد ماندنی فیلم، او خطاب به استاد و کارگردان نمایش (به نقش وینسنت کسل) در حالیکه نیمه جان به نور خیره شده است می گوید: «تجربه کردم. من کمال را تجربه کردم.»
آرنوفسکی فیلم خود را نوعی ادای احترام به هنر باله میداند که سعی در نمایش ذهنیات یک بالرین دارد. ناتالی پورتمن برای بازی در این فیلم بیش از یک سال به طور شبانهروزی به تمرین باله پرداختهاست. میلا کنیس دیگر بازیگر زن فیلم نیز آموزش و تمرینهای دشوار باله را پشت سر گذاشت.[۳]
قوی سیاه برای نخستین بار در شب گشایش شصت و هفتمین دوره جشنواره فیلم ونیز اکران شد.[۴] این فیلم در جشنواره ونیز یکی از نامزدهای جایزه شیر طلایی بود و میلا کونیس جایزه مارچلو ماسترویانی جشنواره را بهدست آورد.
خلاصه داستان
قوی سیاه روایتگر ماجرای زندگی نینا سیرز (ناتالی پورتمن) دختریست که همه دوران کودکی و نوجوانی خود را به فراگیری و تمرین ممتد رقص باله گذرانیدهاست. نینا به عنوان یک بالرین حرفهای و ستاره یک شرکت معتبر، در تلاش برای بهدست آوردن نقش اول باله معروف دریاچه قو اثر چایکوفسکی است. اما مدیر شرکت و طراح رقصهای این باله (به بازی ونسان کسل)، که در مورد توانایی های نینا برای بازی همزمان در دو نقش قوی سفید معصوم و قوی سیاه اغواگر مطمئن نیست، قابلیتهای او را زیر سئوال میبرد.[۳]
شخصیت «نینا سیرز» که ناتالی پورتمن نقش آن را ایفا کرده، دچار نوعی وسواس شدید برای تکامل در حرفه خود در حد یک بیماری روانی است. او دستخوش یک اراده با میل قوی است و توانایی انعطاف پذیری و رهایی از هدف خود را ندارد. شخصیت «لیلی» رقیب نینا با بازی میلا کونیس، فردی است که متقابلا بیشتر در پی آسودگی و صفای زندگی است تا تکامل گرایی. «مادر نینا» با نقشآفرینی باربارا هرشی، مادری است بیش از حد مراقب که آرزو دارد دخترش به موفقیتی دست یابد که خودش به آن نرسیدهاست. دیگر شخصیت فیلم، الیزابت، یک ستاره پیشین شرکت باله است که وینونا رایدر آن را بازی کردهاست. او ستاره ایست که ستاره اقبالش غروب کرده و نینا اکنون جای او را می گیرد. الیزابت از فرط ناراحتی ظاهرا خود را جلوی ماشین پرت کرده و مصدوم میشود.
نینا نقش قوی سفید را بخوبی بلد است اما نقش قوی سیاه منفی را نمیتواند ادا کند. این مانع رفته رفته تبدیل به سوهان روحش شده تا جایی که با خطر از دست دادن تعادل روحی خود مواجه میشود. او برای مقابله با سقوط و جایگزین شدن با لیلی در دریاچه قو دست به هر کاری می زند، از تمرینات شدید شبانه روزی گرفته تا آزمایش مواد مخدر تا خودارضایی و غیره.
توهمات او تا حدی پیش میروند که نینا در خیال پریشان خود با لیلی سکس داشته و سپس او را به قتل میرساند. در واقع، نینا در ذهن خود دچار دگرگونی تدریجی میشود که او را از قوی سفید نجیب و سختکوش به قوی سیاه و آسوده خاطر تبدیل میکند. و این دگرگونی نهایتا در زمان اجرای نمایش باله اوج میگیرد.
نینا در این درگیری با خود هر چند به قیمتی گزاف، پیروز میشود و هر دو نقش را ایفا میکند و در صحنه نهایی و به یاد ماندنی فیلم، او خطاب به استاد و کارگردان نمایش (به نقش وینسنت کسل) در حالیکه نیمه جان به نور خیره شده است می گوید: «تجربه کردم. من کمال را تجربه کردم.»