هَـمیشه بـآید کَسـی باشد
کـــہ مــَعنی سه نقطههاے انتهاے جملههایَتـــ را بفهمد
هَـمیشه بـآید کسـی باشد
تا بُغضهایتــ را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد
بـآید کسی باشد
کـــہ وقتی صدایَتــ لرزید بفهمد
کـــہ اگر سکوتـــ کردے، بفهمد…
کسی بـآشد
کـــہ اگر بهانهگیـر شدے بفهمد
کسی بـآشد
کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے برای رفتـن و نبودن
بفهمد به توجّهش احتیآج داری
بفهمد کـــہ درد دارے
کـــہ زندگی درد دارد
بفهمد کـــہ دلت برای چیزهاے کوچکش تنگــ شده استــ
بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زیرِ باران تنگــ شده استــ
همیشه باید کسی باشد
همیشه....
کـــہ مــَعنی سه نقطههاے انتهاے جملههایَتـــ را بفهمد
هَـمیشه بـآید کسـی باشد
تا بُغضهایتــ را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد
بـآید کسی باشد
کـــہ وقتی صدایَتــ لرزید بفهمد
کـــہ اگر سکوتـــ کردے، بفهمد…
کسی بـآشد
کـــہ اگر بهانهگیـر شدے بفهمد
کسی بـآشد
کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے برای رفتـن و نبودن
بفهمد به توجّهش احتیآج داری
بفهمد کـــہ درد دارے
کـــہ زندگی درد دارد
بفهمد کـــہ دلت برای چیزهاے کوچکش تنگــ شده استــ
بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زیرِ باران تنگــ شده استــ
همیشه باید کسی باشد
همیشه....
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سرخ میشوی وقتی میشنوی دوستت دارم . . .
زرد میشوم وقتی میشنوم دوستش داری. . .
چهارشنبه سوری به راه انداختیم . . .
سرخی تو از من . . .
زردی من از تو . . .
تو همیشه میپری و من . . همیشه میسوزم
زرد میشوم وقتی میشنوم دوستش داری. . .
چهارشنبه سوری به راه انداختیم . . .
سرخی تو از من . . .
زردی من از تو . . .
تو همیشه میپری و من . . همیشه میسوزم