پشت میز قمار دلهره ی عجیبی داشتم
برگی حکم داشتم و دیگر هر چه بود ضعیف بود و پائین
بازی شروع شد . حاکم او بود و من محکوم
همه برگ هایم رفت و سه برگ بیشتر نماند
برگی از جنس وفا رو کرد و من بالاتر آمدم . بازی در دست من افتاد
عشق آمدم با حکم عشوه و ناز برید . حکم آمد از جنس چشم سیاهش
زندگی حکم پائین من بود و من باختم ...
برگی حکم داشتم و دیگر هر چه بود ضعیف بود و پائین
بازی شروع شد . حاکم او بود و من محکوم
همه برگ هایم رفت و سه برگ بیشتر نماند
برگی از جنس وفا رو کرد و من بالاتر آمدم . بازی در دست من افتاد
عشق آمدم با حکم عشوه و ناز برید . حکم آمد از جنس چشم سیاهش
زندگی حکم پائین من بود و من باختم ...








