بین دولب خنده چو گردد عیان
غصه و غم را ببرد از میان
فایده ی خنده بود بی شمار
از منه آزاده دراین روزگار
ترک غم رفته و آینده کن
خنده کن و خنده کن و خنده کن
آن چیست که چشم دارد ولی نمیبیند؟
پا دارد ولی حرکت نمیکند؟
بال دارد ولی پروازنمیکند؟
نوک دارد ولی غذا نمیخورد؟
پرنده مُرده !!
هرچی گفتی خودتی
)
معلم:اولین صدایی که بعد از زلزله،سیل و بلاهای طبیعی میشنوید چیه؟
دانش اموز:صدای یاس
من بچه بودم جوجه رنگیامو مینداختم تو حوض تا بهشون شنا یاد بدم ولی خوب انقدر تنبل بودن که ترجیح میدادن غرق بشن:|
طرف پیش خودش فکرمیکنه “”اسپارتاکوسه” ...
"،رفیقاشم”" لشگر پشتش” !!!
نمیدونه ما بهش میگیم “یوگی و دوستان” ...
چندوقت دیگه هـــم میبینیم مردم تلویزیونِ گرفتن دستشونُ تو خیابون راه میرن بعد میپرسیم میفهمیم گوشی جدید سامسونگه !!
به حول قوه الهی
گوجه و پیاز در رقابتی تنگاتنگ با پشت سر گذاشتن مرغ، رقیب اصلی خود را پسته اعلام کردند
)
یه روز دانشگاه ساعت ۸ صبح کلاس داشتیم ؛
منم خمیازه میکشیدم ، فکر کنم دهنم یک متری باز شد
استادمون گفت : چیه خوابت میاد؟
منم با جدیت تمام گفتم : نه میخوام بخورمت ...
نمیدونم چرا از کلاس انداختم بیرون بی جنبه ؟!؟!
طرح آمارگیری خانوار
شما چند تا بچه دارین؟
بابام : یکی
ولی توشناسنامه که نوشته دو تا
اونو میگی؟ دکور خونست
فقط وقتهایی که اینترنت قطع میشه میاد بیرون یه دوری میزنه
کبوتر با کبوتر باز باران با ترانه میخورد بر بامش بیش برفش بیشتر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور خربزه با پوست موزو میندازی زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره !
پسرخالم معدلش شده ۱۹/۴۲ ، سه روزه رفته تو اتاق درو رو خودش بسته
من همسن این بودم ۱۲ میشدم تا خونه با کیف روپایی میزدم
.دخترخالم ۵ سالشه اومده گوشیشو گذاشته رو تاقچه برگشته میگه:
مامان یه وقت مسیجامو نخونیا
اونوخت من تا ۱۰ سالگی فک میکردم گوزن ها شوهر آهوها هستن
مکالمه ای بین من و مادرم:
-مامان
- جونم
- داشتم ماست می خوردم
- نوش جونت پسرم
- ریخت رو فرش
- کوفتو بخوری نکبت؛ خاک تو سرت….
کوچ پرندگان به مــــن آموخت ،
مسافرت گله ای حال میده
شیوه ی مخ زنی درکشورهای مختلف
فرانسه:
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!
ایتالیا:
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!
انگلیس:
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!
ایران:
پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ...
ســــــــــــس ... ســـــــــــــــــــــــــــــــــــس ...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم!
طرز تهیه کوکو سبزی
گردن خود را مقادیری کج می نمایید
با نگاه گربه شرک وار به خواهر خود مینگرید و میگویید دلم کوکو سبزی میخواد!
یه ساعت بعد حاضر و محیاست !
نوش جان
اگه کسی رو دوس دارین، رهاش نکنین
بگیرین بندازینش تو زیرزمین انقد با کمربند بزنین سیاهش کنین
تا اعتراف کنه عاشقتونه !
معرفی اعضای خانواده همسر از نگاه یک مرد
داماد : موجودیست مظلوم، قبل از دامادی منت بسیار کشیده، بسیار گردن کج کرده تا سر انجام بعله را گرفته، اما همواره انگ به غلامی پذیرفته شدن را به همراه داشته و خانواده ی عروس اورا به عنوان عضوی تحمیلی دانسته و به رسمیت نمیشناسند.
پدر زن : موجودیست از جنس داماد، اما آبش با داماد در یک جوی نرفته و همواره به داماد به چشم دزد ناموس نگاه می کند که دختر دردانه اش را از چنگ بابا درآورده…
برادر زن : موجودیست دو رو از جنس داماد، غالباً سیاست یک بام و دو هوا را دارد، برای داماد از جنس پدرزن بوده و در جایی دیگر خود داماد است و به مشقات دامادی گرفتار.
خواهر زن : از او به عنوان نان زیر کباب هم یاد شده، نقشی دوگانه دارد، گاه مرهم درد است و گاه سوهان روح.
باجناق : همسر خواهر زن را گویند، موجودیست منافق و رقیبی سرسرخت و ملاکی برای سنجش و قیاس، اعمال و رفتارش همواره بر زندگی شما سایه افکنده و بر روی اعصابتان پارازیتهایی با طول موج متوسط ارسال میکند. آهنگ تغییر در زندگی شما تابعیست جبری از تغییرات زندگی او، که بر اساس میزان و کیفیت تغییرات مورد سنجش قرار میگیرید.
و اما
مادر زن : وزیر جنگ، مسئول براندازی نرم، حاکم خانوادهی همسر، مخرج مشترک نظر اعضای خانوادهی همسر که از نفوذی ویژه برخوردار بوده و اگر با سیاست دم او را ببینید همهی مشکلات سهل میشوند و در غیر این صورت زندگی به کامتان تلخ گشته و به این نتیجه خواهید رسید که ازدواج بزرگترین اشتباه یک مرد است !
و سر انجام
عروس : موجودیست لطیف و دوست داشتنی که به ناز و کرشمه شهرهی آفاق است، لباسی سپید در بر کرده و به سان فرشتهها میماند، بدی در او جایی ندارد و هر چه بدیست از اعضای خانوادهی اوست، سلاحی مرگبار دارد که مهریه نامند و به ارادهای داماد را از گیتی ساقط کرده و روزگارش سیاه کند
غصه و غم را ببرد از میان
فایده ی خنده بود بی شمار
از منه آزاده دراین روزگار
ترک غم رفته و آینده کن
خنده کن و خنده کن و خنده کن
آن چیست که چشم دارد ولی نمیبیند؟
پا دارد ولی حرکت نمیکند؟
بال دارد ولی پروازنمیکند؟
نوک دارد ولی غذا نمیخورد؟
پرنده مُرده !!
هرچی گفتی خودتی

معلم:اولین صدایی که بعد از زلزله،سیل و بلاهای طبیعی میشنوید چیه؟
دانش اموز:صدای یاس

من بچه بودم جوجه رنگیامو مینداختم تو حوض تا بهشون شنا یاد بدم ولی خوب انقدر تنبل بودن که ترجیح میدادن غرق بشن:|
طرف پیش خودش فکرمیکنه “”اسپارتاکوسه” ...
"،رفیقاشم”" لشگر پشتش” !!!
نمیدونه ما بهش میگیم “یوگی و دوستان” ...

چندوقت دیگه هـــم میبینیم مردم تلویزیونِ گرفتن دستشونُ تو خیابون راه میرن بعد میپرسیم میفهمیم گوشی جدید سامسونگه !!
به حول قوه الهی
گوجه و پیاز در رقابتی تنگاتنگ با پشت سر گذاشتن مرغ، رقیب اصلی خود را پسته اعلام کردند


یه روز دانشگاه ساعت ۸ صبح کلاس داشتیم ؛
منم خمیازه میکشیدم ، فکر کنم دهنم یک متری باز شد
استادمون گفت : چیه خوابت میاد؟
منم با جدیت تمام گفتم : نه میخوام بخورمت ...
نمیدونم چرا از کلاس انداختم بیرون بی جنبه ؟!؟!

طرح آمارگیری خانوار
شما چند تا بچه دارین؟
بابام : یکی
ولی توشناسنامه که نوشته دو تا
اونو میگی؟ دکور خونست
فقط وقتهایی که اینترنت قطع میشه میاد بیرون یه دوری میزنه

کبوتر با کبوتر باز باران با ترانه میخورد بر بامش بیش برفش بیشتر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور خربزه با پوست موزو میندازی زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره !
پسرخالم معدلش شده ۱۹/۴۲ ، سه روزه رفته تو اتاق درو رو خودش بسته
من همسن این بودم ۱۲ میشدم تا خونه با کیف روپایی میزدم

.دخترخالم ۵ سالشه اومده گوشیشو گذاشته رو تاقچه برگشته میگه:
مامان یه وقت مسیجامو نخونیا
اونوخت من تا ۱۰ سالگی فک میکردم گوزن ها شوهر آهوها هستن

مکالمه ای بین من و مادرم:
-مامان
- جونم
- داشتم ماست می خوردم
- نوش جونت پسرم
- ریخت رو فرش
- کوفتو بخوری نکبت؛ خاک تو سرت….

کوچ پرندگان به مــــن آموخت ،
مسافرت گله ای حال میده
شیوه ی مخ زنی درکشورهای مختلف
فرانسه:
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!
ایتالیا:
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!
انگلیس:
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!
ایران:
پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ...
ســــــــــــس ... ســـــــــــــــــــــــــــــــــــس ...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم!
طرز تهیه کوکو سبزی
گردن خود را مقادیری کج می نمایید
با نگاه گربه شرک وار به خواهر خود مینگرید و میگویید دلم کوکو سبزی میخواد!
یه ساعت بعد حاضر و محیاست !
نوش جان

اگه کسی رو دوس دارین، رهاش نکنین
بگیرین بندازینش تو زیرزمین انقد با کمربند بزنین سیاهش کنین
تا اعتراف کنه عاشقتونه !
معرفی اعضای خانواده همسر از نگاه یک مرد
داماد : موجودیست مظلوم، قبل از دامادی منت بسیار کشیده، بسیار گردن کج کرده تا سر انجام بعله را گرفته، اما همواره انگ به غلامی پذیرفته شدن را به همراه داشته و خانواده ی عروس اورا به عنوان عضوی تحمیلی دانسته و به رسمیت نمیشناسند.
پدر زن : موجودیست از جنس داماد، اما آبش با داماد در یک جوی نرفته و همواره به داماد به چشم دزد ناموس نگاه می کند که دختر دردانه اش را از چنگ بابا درآورده…
برادر زن : موجودیست دو رو از جنس داماد، غالباً سیاست یک بام و دو هوا را دارد، برای داماد از جنس پدرزن بوده و در جایی دیگر خود داماد است و به مشقات دامادی گرفتار.
خواهر زن : از او به عنوان نان زیر کباب هم یاد شده، نقشی دوگانه دارد، گاه مرهم درد است و گاه سوهان روح.
باجناق : همسر خواهر زن را گویند، موجودیست منافق و رقیبی سرسرخت و ملاکی برای سنجش و قیاس، اعمال و رفتارش همواره بر زندگی شما سایه افکنده و بر روی اعصابتان پارازیتهایی با طول موج متوسط ارسال میکند. آهنگ تغییر در زندگی شما تابعیست جبری از تغییرات زندگی او، که بر اساس میزان و کیفیت تغییرات مورد سنجش قرار میگیرید.
و اما
مادر زن : وزیر جنگ، مسئول براندازی نرم، حاکم خانوادهی همسر، مخرج مشترک نظر اعضای خانوادهی همسر که از نفوذی ویژه برخوردار بوده و اگر با سیاست دم او را ببینید همهی مشکلات سهل میشوند و در غیر این صورت زندگی به کامتان تلخ گشته و به این نتیجه خواهید رسید که ازدواج بزرگترین اشتباه یک مرد است !
و سر انجام
عروس : موجودیست لطیف و دوست داشتنی که به ناز و کرشمه شهرهی آفاق است، لباسی سپید در بر کرده و به سان فرشتهها میماند، بدی در او جایی ندارد و هر چه بدیست از اعضای خانوادهی اوست، سلاحی مرگبار دارد که مهریه نامند و به ارادهای داماد را از گیتی ساقط کرده و روزگارش سیاه کند