28-08-2024، 12:01
آنقدر نماندی
که مرا زار ببینی
لعنت شده و
خسته از آزار ببینی
رفتی در و دیوار
اتاقم قفسم شد
حس خفگی، بغض
گلو هم نفسم شد
تو بی من و من
با یاد تو شکستم
آویخته بر دار،
تو انگار نه انگار
تو بی من و من
با یاد تو شکستم
آویخته بر دار،
تو انگار نه انگار
هر ثانیه بی تو به
خودم رنج کشیدم
تو عین یقین بودی،
به انکار رسیدم
تو نیست شدی، هستی
من نیست شده از تو
پشت سر پرواز تو
با اشک دویدم