| نکته دیگری که باید در نظر داشته باشید مفهوم معاد است. به طور کلی، شما نباید شخصیتی را بکشید تا بعداً او را زنده کنید. این میتواند مانند یک سیلی به خوانندگان شما باشد و میتواند هر یک از احساساتی را که در مورد مرگ این شخصیت داشتند، باطل کند!
| با این حال، اگر به خوبی انجام شود، رستاخیز میتواند در یک داستان کار کند اگر این احتمال قبل از مرگ شخصیت ثابت شده باشد. توصیه من برای این که اگر میخواهید شخصیتی را به زندگی برگردانید این است:
| همیشه باید عواقبی داشته باشد. اگر شخصیتی را از مردگان برگردانید، مطمئن شوید که آنها دقیقاً مثل قبل نیستند. حافظه، شخصیت، رفتار یا سلامتی آنها را تغییر کند، شخصیتی را که بازگرداندهاید، نیز تغییر دهید و باید بهایی بپردازد!
| نحوه نوشتن صحنه مرگ!
| هنگام نوشتن صحنه مرگ، عناصر زیادی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد، اما من روی دو مورد تمرکز می کنم:
1- جنبه احساسی صحنه
2- صحت چگونگی به تصویر کشیدن مرگ
اول از همه، بیایید روی جنبه احساسی تمرکز کنیم.
| هنگام نوشتن درباره مرگ یک شخصیت، بسیاری از نویسندگان بر افکار و احساسات شخصیت در حال مرگ تمرکز میکنند. این میتواند به خوبی کار کند، اما نوشتن با توجه به این که اکثر مردم نمیدانند چه احساسی از مردن دارد، نوشتن بسیار سختتر است. کلید نوشتن هر نوع صحنه احساسی این است که بتوان آن را قابل ارتباط دانست و به خوانندگان اجازه داد تا با شخصیت هایی که احساس میکنند بیشتر به آنها نزدیک هستند همدردی کنند.
| هنگام نوشتن یک صحنه مرگ، تمرکز بر افکار و اعمال کسانی که شاهد مرگ شخصیت دیگر هستند، معمولاً بسیار تأثیرگذارتر است. بسیاری از خوانندگان شما میدانند که از دست دادن یک عزیز چه احساسی دارد، بنابراین آنها قادر خواهند بود بیشتر با احساسات شخصیتهای بازمانده در مورد این موقعیت ارتباط برقرار کنند. خوانندگان شما به همان اندازه شخصیت های مرده را از دست خواهند داد، بنابراین از آن به نفع خود استفاده کنید.
| مهم نیست در چه ژانری مینویسید، این احتمال وجود دارد که مجبور شوید صحنه مرگ یک شخصیت را بنویسید. کشتن شخصیتهای شما کار آسانی نیست شما میخواهید مطمئن شوید که صحنه سنگینی میکند، از نظر احساسی دارای بار است و واقعاً میتواند خوانندگان شما را نابود کند!
اگر همدل باشید، حتی ممکن است به سختی بتوانید به این مفهوم نزدیک شوید، اما گاهی اوقات، شخصیتها فقط باید بمیرند.
صحنه مرگ خوب!
|میتواند به طرح عمق ببخشد. مرگ خطر را افزایش میدهد، سفر را خطرناکتر و ناراحت کنندهتر میکند و میتواند لایههای جدیدی از چالشهای احساسی و جسمانی را برای غلبه بر شخصیتهای بازمانده ایجاد کند.
| به یاد ماندنی است اگر یک شخصیت دوست داشتنی را از بین ببرید، خوانندگان به احتمال زیاد داستان شما را در سالهای آینده به خاطر خواهند آورد.
| لحن را تنظیم میکنید. اگر میخواهید شخصیتهای شما احساس ناامیدی، از دست دادن، ناتوانی یا ترس کنند، یک مرگ خوب و به موقع میتواند واقعاً به ایجاد این روحیه فراگیر کمک کند، تاثیرگذار است.
| مرگ چیزی نیست که بخواهید خوانندگان شما آن را بیاهمیت بدانند. شما باید تلاش کنید تا آنها را به چیزی احساس کنند و با شخصیتهای موجود در موقعیت همدلی کنید.
| میتواند شخصیتهای باقی مانده را به عمل برانگیزد. گاهی اوقات، یک شخصیت قبل از اینکه مایل به برداشتن گام بعدی سفر خود باشد، به حرکت در جهت مناسب نیاز دارد.
| چه چیزی بهتر از مرگ یکی از عزیزان برای الهام بخشیدن به آنها برای سفر، انتقام گرفتن یا شروع مبارزه برای آنچه که به آن اعتقاد دارند؟
| مرگها بیاهمیت نیستند، بنابراین مرگ یک شخصیت باید طرح را به نحوی پیش ببرد.
واقعگرایی را به داستان اضافه میکند. اگر شخصیتهای شما زمان زیادی را در راه آسیب صرف میکنند، منطقی است که در نهایت یکی از آنها در نهایت به مرگ برسد. مرگ به هر حال بخشی از زندگی است و گاهی اوقات، فقط اجتناب ناپذیر است!
| این که بتوانید در مورد مرگ بنویسید و بدانید چگونه و چه موقع به زندگی یک شخصیت پایان دهید، مهارتهای کاملاً ارزشمندی برای هر نویسندهای است. خواه در حال نوشتن یک درام، یک عاشقانه، یک داستان ترسناک، یک داستان روی سن یا هر چیز دیگری باشید، احتمالاً در نهایت به جایی خواهید رسید که یک شخصیت باید بمیرد. هنگامی که این اتفاق میافتد، باید مطمئن شوید که هنگام نوشتن آن میتوانید عدالت را رعایت کنید!