فعل از مصدر نمودن
از افعال دو وجهی است گاه لازم
گاه متعدی است.
و در معنی انجام دادن ، نشان دادن ، به نظر رسیدن و....به کار می رود و هم گاه به عنوان فعل همراه همکرد فعلی( اسم یا صفت) خود به کار می رود و فعل مرکب.
نمونه ها
الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود( به نظر می رسید فعل لازم ) اول ولی افتاد مشکلها
در نظربازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم (نشان دادم جلوه کردم فعل متعدی ) دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نمود ( نشان داد فعل متعدی )و جلوه گری کرد و رو ببست
کان شکر لهجهٔ خوشخوان خوش الحان میرفت
لابه بسیار نمودم (فعل ساده ) که مرو سود نداشت
… قوام دولت و دین آنکه بر درش
از بهر خاکبوس نمودی فلک سجود ( سجده می کرد فعل ساده براساس دستور ساختاری )
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی( نشان دادی فعل متعدی )
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود( به نظر می رسید فعل لازم )
ببین که جام زجاجی چه طرفه اش بشکست.
به بارگاه تو چون باد را نباشد بار
کی اتفاق مجال سلام ما افتد( کی مجال سلام ما اتفاق می افتد.... فعل مرکب )
حافظ دوام وصل میسر نمیشود
شاهان کم التفات به حال گدا کنند( کنند : فعل ساده )
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاتش به می صاف مروق نکنیم (فعل ساده با می صاف مروق هم به او اعتنایی نمی کنیم )
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود( اعتنا و توجهی نداشتم ...فعل ساده التفات مفعول )
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست.*
*همه ی بیت ها ازحضرت حافظ است.