09-11-2020، 21:03
در روم باستان کنسول∗ها (به لاتین: consules، «کسانی که مشترکاً تصمیم میگرفتند») دو کلانتر∗ بودند که هرساله انتخاب میشدند، و مشترکاً اقتدار عالی مدنی و نظامی را اعمال میکردند و بنابراین پوتستاس∗ و ایمپریوم (اقتدار عالیه)∗ بودند. منصب کلانتری کنسولی بلافاصله پس از دیکتاتور، که یک منصب کلانتری فوقالعاده بود، مهمترین منصب کلانتری ارشد در جمهوری روم محسوب میشد. پولیبیوس آنرا چنین تعریف میکند:
«کنسولها… قدرت را در تمامی امور عمومی روم اعمال میکنند. بقیه کلانترها، به استثنای تریبونوس پلبیس ها، باید از فرامین وی اطاعت میکردند.»
این واژه از نام خداوندگار کنسوس∗مشتق میشود، خدایی که «مشاوره میداد»؛ کاری که این دو کلانتر ارشدِ جمهوری باید انجام دهند. اهمیت منصب نامبرده به حدی بود که نام کنسولهای انتخابی در یک سال معین ــ از طریق نامبخشی ــ در گاهشماری رومی برای تعیین هویت همان سال مورد استفاده قرار میگرفت.
در دوران امپراتوری روم، منصب کنسولی ابقا شد امّا انتصاب در اختیار امپراتور قرار گرفت و پس از تأسیس کنستانتینوپل، یک کنسول برای امپراتوری روم غربی و یکی هم برای امپراتوری روم شرقی انتخاب میشد، و این روند در روم حتی پس از سقوط امپراتوری روم غربی تا ۵۳۴ (پادشاهی استروگتیک) میلادی پابرجا ماند و در امپراتوری روم شرقی نیز تا ۵۴۱.در طول دوران جمهوری، با انتشار Lex Villia annalis در سال ۱۸۰ قبل از میلاد، حداقل سن برای انتخاب به عنوان کنسول برای پاتریسیها ۴۰ سال و برای پلبیها ۴۲ سال تعیین شد؛ در حالی که قبل از آن انتصاباتی به این سِمت در سنین بسیار پائینتر هم رخ داده بودند، برای نمونه مارکوس والریوس کورووس∗ در ۳۴۹ قبل از میلاد تنها در سن ۲۳ سالگی برای اولین بار کنسول شد و در ۴۰ سالگی برای چهارمین بار این منصب را عهدهدار شد. همچنین پس از انتشار قانون Lex Villia annalis استثناهایی بر قانون نامبرده دیده شد، برای نمونه اسکیپیو امیلیانوس∗ در ۳۸ سالگی کنسول شد، گنئو پومپه کبیر در ۳۶ سالگی، و گایوس ماریوس جوانتر در ۲۶ (یا ۲۸) سالگی. در دوران امپراتوری، زمانی که این منصب دیگر تقریباً تمامی کارکرد عملی اش را از دست داده بود، منصب کنسولی بدون اعمال قانون محدودیت سنی واگذار میشد.
به همان طریق، بر مبنای Lex Villia annalis میبایستی دوره ای حداقل ۱۰ساله بگذرد تا انتخاب مجدد به کنسولی ممکن شود، محدودیتی که تا قبل از آن سابقه نداشت و البته بارها در اواخر دوران جمهوری نادیده گرفته شد: از گایوس ماریوس ــ که شش مرتبه در هشت سال به مقام کنسولی دست یافت ــ گرفته تا گایوس یولیوس سزار ــ که چهار مرتبه در پنج سال به این مقام نائل آمد.
کنسولها توسط مردمی که در مجمع چنتوراتا گردآمده بودند انتخاب میشدند. در دوران جنگ، اولین ملاک در انتخاب کنسول همانا تواناییهای نظامی و اشتهار وی بود، امّا در تمامی مواردْ انتخاب وی مفهومی سیاسی بود. در ابتدا تنها پاتریسیها میتوانستند کنسول شوند. با قانون موسوم به Leges Liciniae Sextiae (در ۳۶۷ قبل از میلاد) پلبیها هم حق انتخاب یک کنسول را بدست آوردند؛ اولین کنسول از طبقه پلبیها لوسیوس سکستیوس لاترانوس∗ (در ۳۶۶ قبل از میلاد) بود.
اقتدارات
دو کنسول در میان کلانتر∗های جمهوری روم بالاترین درجه را داشتند. با اقتدار خود تمامی امور عامه را اداره میکردند، از جمله معرفی سفیران بیگانه به سنا. در واقع، هیچیک از قدرتها، نه قدرت انحصاری سنا و نه دیگر کلانترها، مافوق دو کنسول نبودند. پس از انتخابشان به عنوان کنسول، ایمپریوم∗ را از مجمع دریافت میداشتند. میتوانستند امور عمومی را جهت بحث و بررسی در سنا مطرح کنند.
کنسولها نشستهای سنا و مجامع شهروندی-مردمی را تشکیل داده و بر آنها ریاست میکردند، و دارای مسئولیت اجرای سیاستها و قوانین مصوب نهادهای نامبرده بودند. پولیبیوس میگوید:
«بر کنسولها است که نشستها (مجامع) را سازمان دهند، قوانین را پیشنهاد کنند، و در اموری که به مردم واگذار شدهْ فرامین مردم را اجرا کنند. به هنگام آمادگی برای جنگ و هدایت کلی نبرد نیز اقتدار آنان تقریباً تام است؛ آنان میتوانند مالیاتی که صلاح میدانند را به متحدین تحمیل کنند، تریبونهای نظامی∗ را منصوب کنند، فهرست سربازان را تنظیم و مناسبترین آنان را برای جنگ گزینش کنند.»
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
همچنین اقتدار تام بر سربازان خود داشتند و میتوانستند هریک از سربازان را تنبیه کنند؛ نیز از سوی سنا به آنان منابع مالی کافی اهدا میشد تا ارتشهای خود را اداره و هدایت کنند، و مختار بودند هر مقدار از خزانه عمومی (بیت المال) که صلاح میدانند را خرج کنند، و برای همین یک کوایستور اوربانوس∗ آنان را همراهی میکرد که از فرامینشان کاملاً اطاعت میکرد. به هنگام ترک منصب، کنسولها مؤظف بودند گزارش اقدامات خود را به مردم بدهند.
«کنسولها… قدرت را در تمامی امور عمومی روم اعمال میکنند. بقیه کلانترها، به استثنای تریبونوس پلبیس ها، باید از فرامین وی اطاعت میکردند.»
این واژه از نام خداوندگار کنسوس∗مشتق میشود، خدایی که «مشاوره میداد»؛ کاری که این دو کلانتر ارشدِ جمهوری باید انجام دهند. اهمیت منصب نامبرده به حدی بود که نام کنسولهای انتخابی در یک سال معین ــ از طریق نامبخشی ــ در گاهشماری رومی برای تعیین هویت همان سال مورد استفاده قرار میگرفت.
در دوران امپراتوری روم، منصب کنسولی ابقا شد امّا انتصاب در اختیار امپراتور قرار گرفت و پس از تأسیس کنستانتینوپل، یک کنسول برای امپراتوری روم غربی و یکی هم برای امپراتوری روم شرقی انتخاب میشد، و این روند در روم حتی پس از سقوط امپراتوری روم غربی تا ۵۳۴ (پادشاهی استروگتیک) میلادی پابرجا ماند و در امپراتوری روم شرقی نیز تا ۵۴۱.در طول دوران جمهوری، با انتشار Lex Villia annalis در سال ۱۸۰ قبل از میلاد، حداقل سن برای انتخاب به عنوان کنسول برای پاتریسیها ۴۰ سال و برای پلبیها ۴۲ سال تعیین شد؛ در حالی که قبل از آن انتصاباتی به این سِمت در سنین بسیار پائینتر هم رخ داده بودند، برای نمونه مارکوس والریوس کورووس∗ در ۳۴۹ قبل از میلاد تنها در سن ۲۳ سالگی برای اولین بار کنسول شد و در ۴۰ سالگی برای چهارمین بار این منصب را عهدهدار شد. همچنین پس از انتشار قانون Lex Villia annalis استثناهایی بر قانون نامبرده دیده شد، برای نمونه اسکیپیو امیلیانوس∗ در ۳۸ سالگی کنسول شد، گنئو پومپه کبیر در ۳۶ سالگی، و گایوس ماریوس جوانتر در ۲۶ (یا ۲۸) سالگی. در دوران امپراتوری، زمانی که این منصب دیگر تقریباً تمامی کارکرد عملی اش را از دست داده بود، منصب کنسولی بدون اعمال قانون محدودیت سنی واگذار میشد.
به همان طریق، بر مبنای Lex Villia annalis میبایستی دوره ای حداقل ۱۰ساله بگذرد تا انتخاب مجدد به کنسولی ممکن شود، محدودیتی که تا قبل از آن سابقه نداشت و البته بارها در اواخر دوران جمهوری نادیده گرفته شد: از گایوس ماریوس ــ که شش مرتبه در هشت سال به مقام کنسولی دست یافت ــ گرفته تا گایوس یولیوس سزار ــ که چهار مرتبه در پنج سال به این مقام نائل آمد.
کنسولها توسط مردمی که در مجمع چنتوراتا گردآمده بودند انتخاب میشدند. در دوران جنگ، اولین ملاک در انتخاب کنسول همانا تواناییهای نظامی و اشتهار وی بود، امّا در تمامی مواردْ انتخاب وی مفهومی سیاسی بود. در ابتدا تنها پاتریسیها میتوانستند کنسول شوند. با قانون موسوم به Leges Liciniae Sextiae (در ۳۶۷ قبل از میلاد) پلبیها هم حق انتخاب یک کنسول را بدست آوردند؛ اولین کنسول از طبقه پلبیها لوسیوس سکستیوس لاترانوس∗ (در ۳۶۶ قبل از میلاد) بود.
اقتدارات
دو کنسول در میان کلانتر∗های جمهوری روم بالاترین درجه را داشتند. با اقتدار خود تمامی امور عامه را اداره میکردند، از جمله معرفی سفیران بیگانه به سنا. در واقع، هیچیک از قدرتها، نه قدرت انحصاری سنا و نه دیگر کلانترها، مافوق دو کنسول نبودند. پس از انتخابشان به عنوان کنسول، ایمپریوم∗ را از مجمع دریافت میداشتند. میتوانستند امور عمومی را جهت بحث و بررسی در سنا مطرح کنند.
کنسولها نشستهای سنا و مجامع شهروندی-مردمی را تشکیل داده و بر آنها ریاست میکردند، و دارای مسئولیت اجرای سیاستها و قوانین مصوب نهادهای نامبرده بودند. پولیبیوس میگوید:
«بر کنسولها است که نشستها (مجامع) را سازمان دهند، قوانین را پیشنهاد کنند، و در اموری که به مردم واگذار شدهْ فرامین مردم را اجرا کنند. به هنگام آمادگی برای جنگ و هدایت کلی نبرد نیز اقتدار آنان تقریباً تام است؛ آنان میتوانند مالیاتی که صلاح میدانند را به متحدین تحمیل کنند، تریبونهای نظامی∗ را منصوب کنند، فهرست سربازان را تنظیم و مناسبترین آنان را برای جنگ گزینش کنند.»
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
همچنین اقتدار تام بر سربازان خود داشتند و میتوانستند هریک از سربازان را تنبیه کنند؛ نیز از سوی سنا به آنان منابع مالی کافی اهدا میشد تا ارتشهای خود را اداره و هدایت کنند، و مختار بودند هر مقدار از خزانه عمومی (بیت المال) که صلاح میدانند را خرج کنند، و برای همین یک کوایستور اوربانوس∗ آنان را همراهی میکرد که از فرامینشان کاملاً اطاعت میکرد. به هنگام ترک منصب، کنسولها مؤظف بودند گزارش اقدامات خود را به مردم بدهند.