20-10-2020، 21:12
داراشکوه، پسر بزرگ شاه جهان و ملکه ممتاز محل بود. او دانشور، ادیب، شاعر پارسیگو، صوفی و دارای تألیفات فارسی و نیز دیوان اشعار بودهاست. وی در سال ۱۶۵۸ بر اثر درگیری جانشینی پدرش با برادرش اورنگزیب کشته شد.
این شاهزاده گورکانی را در تذکرهها در زمره خوشنویسان و از شاگردان استاد نستعلیق پرآوازهٔ ایرانی عبدالرشید دیلمی ذکر کردهاند.
سرنوشت
شاهجهان در رمضان ۱۰۶۸ ه. ق (۱۶۵۸م) بیمار شد و میان فرزندانش رقابتی خونین برای تصاحب تاج و تخت درگرفت. داراشکوه پسر بزرگتر بهطور طبیعی جانشین او شناخته میشد اما برادر دوم شاهشجاع در بنگال اعلام جانشینی پدر کرد. سپاهیان شاهجهان و دارا شکوه به نبرد با شاهشجاع پرداختند و او ناگزیر به عقبنشینی شد. بلافاصله جوانترین پسر مرادبخش با قول نهانی حمایت از اورنگزیب که پسر سوم بود، در گجرات اعلام پادشاهی کرد. اورنگزیب بظاهر در حمایت از مرادبخش از اورنگآباد به سمت شمال تاخت. شاهجهان رسماً اعلام کرد که داراشکوه جانشین اوست و تاج و تخت را به او سپرده است اما اورنگ زیب اعلام کرد که داراشکوه حکومت را غصب کرده است و بهسوی پایتخت تاخت. حاکم راجپوت برای جلوگیری از پیشروی اورنگزیب و مرادبخش به نبرد با آنان پرداخت. اورنگ زیب او را شکست داده و تمرکز خود را بر سپاه داراشکوه افزایش داد. پس از آن با مجموعهای از جنگهای خونین، سپاه دارا شکوه را درهم کوبید. او از ترس جان به دهلی گریخت و شاهجهان را در آگره پشت سر گذاشت. پادشاه پیر در قلعه آگره به محاصره قوای پسرش اورنگزیب درآمد. اورنگ زیب از ملاقات با پدر سرباز زد و اعلام کرد برادرش داراشکوه از دین خارج شده است. سپس با وعده اهدای هدایای ارزشمند، همپیمان خود مرادبخش را فراخواند اما او را گرفته و به زندان افکند و خود به دهلی رانده به سلطنت نشست. اورنگزیب پس از سه سال زندانی کردن مرادبخش او را کشت. او نبردهای سنگینی با داراشکوه کرد که عاقبت با خیانت یکی از سران سپاه داراشکوه، توانست او را اسیر کند و پس از چند سال زندان و تحقیر، از آنجایی که هنوز او را رقیبی برای خود میدید اعلام کرد که مرتد است و عدهای از متعصبین شبانه او را کشتند. اورنگزیب به شاهشجاع در ابتدا فرمانروایی بنگال را پیشنهاد کرد. اما از آنجایی که شاهشجاع میدانست وعده برادرش توخالی است به نبرد با او ادامه داد اما شکست خورد و به برمه گریخت تا از آنجا به مکه و سپس به ایران برود اما به دست فرمانروای آنجا کشته شد؛ و شاهجهان نیز در سال ۱۰۷۶ ه. ق / ۱۶۶۶م در حبس درگذشت.
تالیفات
کتابهای داراشکوه عبارتند از: «مجمع البحرین»، «سفینة الاولیاء»، «حسنات العارفین» و «حقنامه». او علاوه بر اینها دیوان شعری نیز دارد. داراشکوه بزبان قدیم هند (سانسکریت) آشنا بودهاست. و از زبان سانسکریت کتاب «اوپانیشاد» را بنام «سرالاسرار» به فارسی ترجمه کردهاست. او در اشعار، خود را «قادری» خوانده و این کلمه تخلص او است. کتاب «سرالاسرار» اوتاثیر انکارناپذیری بر آرتور شوپنهاور در نوشتن کتاب مشهورش "جهان همچون اراده و تصور" بر جا گذاشته است
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
این شاهزاده گورکانی را در تذکرهها در زمره خوشنویسان و از شاگردان استاد نستعلیق پرآوازهٔ ایرانی عبدالرشید دیلمی ذکر کردهاند.
سرنوشت
شاهجهان در رمضان ۱۰۶۸ ه. ق (۱۶۵۸م) بیمار شد و میان فرزندانش رقابتی خونین برای تصاحب تاج و تخت درگرفت. داراشکوه پسر بزرگتر بهطور طبیعی جانشین او شناخته میشد اما برادر دوم شاهشجاع در بنگال اعلام جانشینی پدر کرد. سپاهیان شاهجهان و دارا شکوه به نبرد با شاهشجاع پرداختند و او ناگزیر به عقبنشینی شد. بلافاصله جوانترین پسر مرادبخش با قول نهانی حمایت از اورنگزیب که پسر سوم بود، در گجرات اعلام پادشاهی کرد. اورنگزیب بظاهر در حمایت از مرادبخش از اورنگآباد به سمت شمال تاخت. شاهجهان رسماً اعلام کرد که داراشکوه جانشین اوست و تاج و تخت را به او سپرده است اما اورنگ زیب اعلام کرد که داراشکوه حکومت را غصب کرده است و بهسوی پایتخت تاخت. حاکم راجپوت برای جلوگیری از پیشروی اورنگزیب و مرادبخش به نبرد با آنان پرداخت. اورنگ زیب او را شکست داده و تمرکز خود را بر سپاه داراشکوه افزایش داد. پس از آن با مجموعهای از جنگهای خونین، سپاه دارا شکوه را درهم کوبید. او از ترس جان به دهلی گریخت و شاهجهان را در آگره پشت سر گذاشت. پادشاه پیر در قلعه آگره به محاصره قوای پسرش اورنگزیب درآمد. اورنگ زیب از ملاقات با پدر سرباز زد و اعلام کرد برادرش داراشکوه از دین خارج شده است. سپس با وعده اهدای هدایای ارزشمند، همپیمان خود مرادبخش را فراخواند اما او را گرفته و به زندان افکند و خود به دهلی رانده به سلطنت نشست. اورنگزیب پس از سه سال زندانی کردن مرادبخش او را کشت. او نبردهای سنگینی با داراشکوه کرد که عاقبت با خیانت یکی از سران سپاه داراشکوه، توانست او را اسیر کند و پس از چند سال زندان و تحقیر، از آنجایی که هنوز او را رقیبی برای خود میدید اعلام کرد که مرتد است و عدهای از متعصبین شبانه او را کشتند. اورنگزیب به شاهشجاع در ابتدا فرمانروایی بنگال را پیشنهاد کرد. اما از آنجایی که شاهشجاع میدانست وعده برادرش توخالی است به نبرد با او ادامه داد اما شکست خورد و به برمه گریخت تا از آنجا به مکه و سپس به ایران برود اما به دست فرمانروای آنجا کشته شد؛ و شاهجهان نیز در سال ۱۰۷۶ ه. ق / ۱۶۶۶م در حبس درگذشت.
تالیفات
کتابهای داراشکوه عبارتند از: «مجمع البحرین»، «سفینة الاولیاء»، «حسنات العارفین» و «حقنامه». او علاوه بر اینها دیوان شعری نیز دارد. داراشکوه بزبان قدیم هند (سانسکریت) آشنا بودهاست. و از زبان سانسکریت کتاب «اوپانیشاد» را بنام «سرالاسرار» به فارسی ترجمه کردهاست. او در اشعار، خود را «قادری» خوانده و این کلمه تخلص او است. کتاب «سرالاسرار» اوتاثیر انکارناپذیری بر آرتور شوپنهاور در نوشتن کتاب مشهورش "جهان همچون اراده و تصور" بر جا گذاشته است
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.