23-07-2020، 13:59
تیبریوس کلودیوس سزار آگوستوس ژرمانیکوس (به لاتین: Tiberius Claudius Caesar Augustus Germanicus)(۱ اوت ۱۰ پ. م - ۱۳ اکتبر ۵۴) چهارمین امپراتور روم از دودمان ژولیو-کلودی بود. وی از سنین پایین مشکل لکنت زبان داشت و این از طرف خانواده وی نیز تأیید شده بود و دورنمایی برای رسیدن به پستهای عمومی برای وی نداشتند. پس از قتل کالیگولا وی تنها بازمانده مرد خانواده بود و به این ترتیب به امپراتوری رسید. کلودیوس تلاش بسیاری کرد، تا بحرانهای ایجاد شده از دوره کالیگولا را پایان بخشد. اما اعتماد عمومی مردم نسبت به خاندان ژرمانیکوس کاهش یافته بود.[۱] کلودیوس بعد از ورود آخرین همسرش یعنی برادرزاده اش امپراتریس اگریپینا که میزان زیادی از قدرتش را بدست آورده بود اقدامات مفیدتری را برای گسترش امپراتوری به عمل آورد هر چند قبل از آن هم حکومتی مؤثر داشت ولی با ورود اگریپینا موفقیت بیشتری بدست آورد اما قدرتش شروع به افع کردن کرد. در سال ۴۳ م امپراتور کلودیوس همراه با لژیونهای دوم آگوستا، نهم اسپانیا، چهاردهم جمینا و بیستم والریا ویکتریکس به بریتانیا حمله کرد. اولین پادگان لژیون بیستم در بریتانیا در منطقهٔ کامولودونوم مرکز ایالت ترینووانتس (در گلوستر امروزی) بود.[۲] کلودیوس توانست، کار تصرف بریتانیا را برای روم یکسره کند.
از کلادیوس به عنوان یک انسان ناتوان، ضعیفالنفس و احمق یاد میشود، با این وجود، او نه مثل عمویش تیبریوس گرفتار شک و بدگمانی بود و نه مثل برادرزاده اش کالیگولا دیوانه؛ بنابراین، قادر بود تا با توانایی عاقلانه و منطقی بر روم حکومت کند، هر چند بخاطر ناتوانی و احمقیش بسیاری از مرادن پرقدرت و بانفوذ مجلس سنا نیز به او کمک میکردند. او در زمان حکومت خود، دستگاه اداری خود را بهتر کرد و مانع از دیوانسالاری در دستگاههای اداری شد و حقوق شهروندی را بالا برد. او در سال ۴۳ میلادی، طی یک حمله موفق، بریتانیا را فتح کرد و آنجارا مستعمره روم ساخت و همچنین بیشتر استانهای شرقی را به امپراتوری ملحق کرد و همچنین دستور داد تا در جنوب روم چند بندرگاه بسازند. کلودیوس در زندگی شخصی خود چندان موفق نبود. همسر سومش مسالینا که بخاطر علاقه فراوان و بی قیدی کلودیوس نسبت به او به زنی بسیار قدرتمند و پرنفوذ در امپراتوری روم تبدیل شده بود، به او علنا بدون هیچ پنهان کاری به واسط مردان بسیار فراوان خیانت کرده و آشکارا همانند یک روسپی زنا می کرد، او حتی به جایی رسیده بود که میخواست آخرین معشوقه خود را که با وجود این که همچنان زن کلودیوس بود، جانشین شوهرش به عنوان امپراتور روم کند و بخاطر حفظ رتبه و مقام خود حتی به طور پنهانی در عروسی پرهزینه رسمی با او ازدواج کرده بود، زمانی که کلادیوس به این توطئه و موضوع های کثیف پی برد او را مخفیانه دور از چشم به طرز بسیار بی رحمانه ای اعدام کرد.
هنوز یک سال نگذشته بود از مرگ مسالینا که کلودیوس مردد بود که لولیا پاولینا را به زنی بگیرد یا آگریپینا کوچک را به عنوان همسر و ملکه خود معرفی کند، لولیا که زن سابق کالیگولا بود ثروت زیادی داشت. گفته میشد که گاه جواهری میزد که ۴۰٬۰۰۰٬۰۰۰ سسترس ارزش داشت. شاید کلودیوس پولش را به خودش ترجیح میدادهاست هر چند که نیازی به پول و ثروت یک زن نداشت اما او میخواست یک زن وفادار به خود بگیرد. آگریپینا دختر ژرمانیکوس و آگریپینا بزرگتر بود. در او نیز دو خون آشتی ناپذیر و کامل اوکتاویانوس و آنتونیوس جریان داشت و خود اگریپینا هم زیبایی، توانایی، سرسختی، جاه طلبی، قدرت تصمیمگیری و انتقامجویی بی حد و حصر مادرش اگریپینا بزرگتر را به ارث برده بود. تا آن هنگام اگریپینا دو بار بیوه شده بود. از شوهر اولش، کنایوس دومیتیوس آئنوباربوس، پسری به نام نرون داشت که بر تخت نشاندنش آرزوی مطلق و یگانه همة عمر آگریپینا بود؛ و از شوهر دومش، کایوس کریسپوس که میگفتند آگریپینا برای تصرف اموالش او را مسموم کرده بود، بعد از مرگ شوهر دومش دارایی و ثروتی فوقالعاده به ارث برد که مدد و معاضد برآوردن هدفهایش شد. اولین مسئله ای که در پیش داشت آن بود که زن کلودیوس شود، شر بریتانیک پسر کلودیوس را کم کند، رقبای سیاسی خود را از بین ببرد، کلودیوس را وادار کند که نرون را به پسر خواندگی بپذیرد و از این راه نرون را وارث و جانشین امپراتوری کند و در آخرین مرحله از شر خود امپراتور نیز خلاص شود و نرون را به عنوان امپراتور جایگزین کند. اینکه برادرزادة کلودیوس بود مانع کارش نمیشد، بلکه فرصت نزدیکیهای مشتاقانه ای به او میداد که امپراتور پیر و احمق را به نحوی که ربطی به عمو بودن او نداشت تحریک میکرد. کلودیوس ناگهان در سنا حاضر شد و به همه سناتورها دستور داد که به خاطر مقتضیات امور دولت مجدداً ازدواج او را قبول کنند. مجلس سنا این تقاضا را اجابت کرد و امر امپراتور را اطاعت کردند، گارد پرتورین امپراتور خوشحال بودند، و آگریپینا پا بر تخت امپراتوری نهاد و این شروع کارها و صعودش در قدرتهای حاکم بود (سال ۴۹ میلادی).
در این موقع، آگریپینا سی و سه ساله بود و کلودیوس پنجاه و هشت ساله بود. نیروی کلودیوس رو به نقصان بود، و نیروی آگریپینا در حد کمال مردان پرانرژی بود. اگریپینا آن قدر تمام دلربایی خود را به کار عمو خود که شوهرش شده بود زد که کلودیوس تماما تسلیم به خواسته های عجیب و غیرممکن او شد، و در اخر پسر او نرون را به پسرخواندگی و جانشینی یگانه پذیرفت و پسر خودش بریتانیک را از همه میراث و افتخارات خود محروم کرد و حتی دختر یازده ساله خود اوکتاویا را به زنی نرون چهارده ساله داد (سال ۵۳ میلادی). هر سال که میگذشت، بهطور چشمگیر بر نیروی سیاسی آگریپینا میافزود و روز به روز قدرتمندتر و محبوب تر میشد تا عاقبت بر اریکه امپراتوری پهلو به پهلوی کلودیوس کاملاً قرار گرفت و شروع به حکومت در کنار نام امپراتور به صورت رسمی کرد و از آن زمان بهطور دفاکتو شریک سلطنت شوهرش شد.
اسکولارد مینویسد که همسر کلودیوس، آگریپینا، «قصد داشت از طریق شوهرش تا هنگام بر تخت نشستن پسرش نرون بر امپراتوری حکمرانی کند و در آن نیز موفق بود». یکی از بزرگترین دستاوردها و کارهای غیرممکن اگریپینا این بود که سنکای حکیم را از تبعیدی که کلودیوس مقرر کرده بود، بدون آن که امپراتور بخواهد و اجازه آن را از کلودیوس بگیرد فراخواند و تعلیم پسرش را به او سپرد و همینطور دوباره به او مقام سناتوری اعطا شد (سال ۴۹ میلادی)، و همینطور دوست خود بوروس را به فرماندهی پاسداران و گارد پرتورین امپراتور منصوب کرد (سال ۵۰ میلادی)، که این گارد قدرت سیاه و نیم واقعی در پشت پردههای تخت روم در نصب امپراتوران بود و این جایگزینی بوروس در مقام مسئول گارد سلطنتی و فراخواندن و نصب سنکا بدون اجازه کلودیوس به عنوان سناتور و معلم نرون و عزل فرماندهان پیشین گارد و بخشدار پرتورین، قدرت مطلق و عظیم سیاسی او را به عنوان امپراتریس مقتدر امپراتوری روم و نفوذ بیاندازه او را بر امپراتور را نشان میداد. اگریپینا بخاطر بیماری و سادگی بیش از حد شوهرش بتدریج اداره امور کشور را در دست گرفت و با قدرتی بشدت بزرگ و کاملاً مردانه حکومت میکرد و در خانه امپراتور با تدابیر ماهرانه نظم و ترتیب را به بهترین شکل ممکن مستقر ساخت.
اگریپینا لحظه ای که مقام امپراتریس را تصرف کرد دستور اعدام لولیا پاولینا را از این جهت صادر کرد که کلودیوس در لحظة بیتوجهی که هیچ زنی به شوهرش نمیبخشد، نکته ای دربارة لطف اندام لولیا گفته بود. او همچنین کلودیوس را واداشت مارکوس سیلانوس را رسماً مسموم کند زیرا اگریپینا کاری کرد تا مبادا کلودیوس او را جانشین خود کند. اگریپینا در تمام این مدت با پالاس یکی از قدرتمندترین، بزرگترین و تاثیرگذارترین مرادن ارشد روم همدست شد تا نارکیسوس را که به عنوان مرد اول روم قدرت رقیب در برابر امپراتور بود را بی آبرو و اعدام کند، و این در آخر او و پالاس نارکیسوس را متهم به طرحی برای کودتا بر زد امپراتور کردند و در آخر حکم اعدام او را از کلودیوس گرفتند. امپراتور که بر اثر عدم سلامت، زحمات متعدد، و اشتغالات جنسی دچار ضعف شده بود، پالاس و آگریپینا را در اداره همه امور گذاشت تا بار دیگر دورة وحشت را در برابر دشمنان و رقبای خود برقرار سازند، بعد از آن که اگریپینا در سال ۵۰ میلادی توانست مقام قدرتمند افتخاری و بلندمرتبه اگوستا را بدست آورد یک جورایی به عنوان حاکم واقعی روم عمل کرد و مقامهای بلندمرتبه:مادر آوردگاه، سنا و وطن را دریافت کرده بود و در سکهها و مجسمهها و حتی در مراسم سوگند برای حفظ مقام و جان امپراتور نیز کاملاً حضور داشت و نام وی در سوگندها آورده میشد و در سکهها و مجسمهها نیز او و کلودیوس برابر نشان داده میشدند، اگریپینا در تمام این مدت از پشت پرده به مکانی میرفت تا مذاکرات سناتورها را ببیند و بشنود و در سنای روم علناً شرکت میکرد. در آن زمان چون خزانه را به واسطة ساختمانهای دولتی و تفریحات و ورزشها تهی شده و محتاج آن بود که با اموال مصادره شده از نو آکنده شود، اگریپینا افرادهای بسیاری را متهم به طرحی برای خیانت کرد و آنها را تبعید یا میکشته و قدرت را برای خود محکم میکرد، در این زمان حضور اگریپینا به عنوان امپراتریس قدرتمند روم در راس قدرت کشور و فرمانهای پی در پی او به سناتورها و سران کشوری بسیاری از مردان پرقدرت و بانفوذ سنای روم را عصبانی کرده بود و آنها از امپراتور میخواستند که اگریپینا را از قدرت دور کند. طبق گفتهها در دورة سیزده ساله سلطنت کلودیوس، چهل و پنج سناتور و سیصد فرماندار محکوم به مرگ شدند. ممکن است برخی از این اعدامها به واسطة توطئه یا جنایت واقعی محقق بوده باشد. نرون بعدها زمان امپراتور شدنش ادعا کرد که به تمامی اوراق و اسناد کلودیوس رسیدگی کرده و چنان معلوم او شدهاست که حتی یکی از این سیاستها به حکم امپراتور به عمل نیامده است در حقیقت مورخان پی بردند که تمام این اعدامها کار مشاوران مورد اعتماد امپراتور همانند الکساندر نرگس، نارکیسوس، همسر امپراتور مسالینا، پالاس و بیشتر از همه آگریپینا بودهاست که قدرتمندترین نفوذ را در همه امور حکومت داشته.
پس از پنج سال که از ازدواج چهارم کلودیوس میگذشت، چشم او به برنامهها و کارهای سیاسی و کثیف آگریپینا باز شد. تصمیم گرفت به شراکت غیررسمی اگریپینا در قدرت مطلق امپراتوری و نفوذ اقتدارگرانه ای که در اداره همه امور حکومتی با او شریک بود و باعث کاهش اطاعت بندگانش نسبت به او شده بود خاتمه دهد و او را تبعید کرده و در مورد نقشة اگریپینا راجع به نرون بر سلطنت، با تعیین بریتانیک به جانشینی خود، پیشدستی کند. اما آگریپینا تصمیمی راسخ و وسواسی ناچیز داشت. چون نیت امپراتور را به فراست دریافت، دل به دریا زد. قارچ سمی به خورد کلاودیوس داد، و کلاودیوس دوازده ساعت جان کند تا مرد، بی آنکه بتواند یک کلمه بر زبان آورد (سال ۵۴ میلادی). وقتی که سنا او را خدا اعلام کرد، نرون که تا آن وقت با توطئه قدرتمند و ماهرانه مادرش بر تخت نشسته بود به ظرافت گفت که قارچ حتماً غذای خدایان است، چون به واسطة خوردن قارچ بود که کلودیوس خدا شده بود بعد از آن اگریپینا بخاطر مرگ شوهرش فرقه ای راه انداخت و خود را در کنار شوهر مرده اش خدا نامید.
از کلادیوس به عنوان یک انسان ناتوان، ضعیفالنفس و احمق یاد میشود، با این وجود، او نه مثل عمویش تیبریوس گرفتار شک و بدگمانی بود و نه مثل برادرزاده اش کالیگولا دیوانه؛ بنابراین، قادر بود تا با توانایی عاقلانه و منطقی بر روم حکومت کند، هر چند بخاطر ناتوانی و احمقیش بسیاری از مرادن پرقدرت و بانفوذ مجلس سنا نیز به او کمک میکردند. او در زمان حکومت خود، دستگاه اداری خود را بهتر کرد و مانع از دیوانسالاری در دستگاههای اداری شد و حقوق شهروندی را بالا برد. او در سال ۴۳ میلادی، طی یک حمله موفق، بریتانیا را فتح کرد و آنجارا مستعمره روم ساخت و همچنین بیشتر استانهای شرقی را به امپراتوری ملحق کرد و همچنین دستور داد تا در جنوب روم چند بندرگاه بسازند. کلودیوس در زندگی شخصی خود چندان موفق نبود. همسر سومش مسالینا که بخاطر علاقه فراوان و بی قیدی کلودیوس نسبت به او به زنی بسیار قدرتمند و پرنفوذ در امپراتوری روم تبدیل شده بود، به او علنا بدون هیچ پنهان کاری به واسط مردان بسیار فراوان خیانت کرده و آشکارا همانند یک روسپی زنا می کرد، او حتی به جایی رسیده بود که میخواست آخرین معشوقه خود را که با وجود این که همچنان زن کلودیوس بود، جانشین شوهرش به عنوان امپراتور روم کند و بخاطر حفظ رتبه و مقام خود حتی به طور پنهانی در عروسی پرهزینه رسمی با او ازدواج کرده بود، زمانی که کلادیوس به این توطئه و موضوع های کثیف پی برد او را مخفیانه دور از چشم به طرز بسیار بی رحمانه ای اعدام کرد.
هنوز یک سال نگذشته بود از مرگ مسالینا که کلودیوس مردد بود که لولیا پاولینا را به زنی بگیرد یا آگریپینا کوچک را به عنوان همسر و ملکه خود معرفی کند، لولیا که زن سابق کالیگولا بود ثروت زیادی داشت. گفته میشد که گاه جواهری میزد که ۴۰٬۰۰۰٬۰۰۰ سسترس ارزش داشت. شاید کلودیوس پولش را به خودش ترجیح میدادهاست هر چند که نیازی به پول و ثروت یک زن نداشت اما او میخواست یک زن وفادار به خود بگیرد. آگریپینا دختر ژرمانیکوس و آگریپینا بزرگتر بود. در او نیز دو خون آشتی ناپذیر و کامل اوکتاویانوس و آنتونیوس جریان داشت و خود اگریپینا هم زیبایی، توانایی، سرسختی، جاه طلبی، قدرت تصمیمگیری و انتقامجویی بی حد و حصر مادرش اگریپینا بزرگتر را به ارث برده بود. تا آن هنگام اگریپینا دو بار بیوه شده بود. از شوهر اولش، کنایوس دومیتیوس آئنوباربوس، پسری به نام نرون داشت که بر تخت نشاندنش آرزوی مطلق و یگانه همة عمر آگریپینا بود؛ و از شوهر دومش، کایوس کریسپوس که میگفتند آگریپینا برای تصرف اموالش او را مسموم کرده بود، بعد از مرگ شوهر دومش دارایی و ثروتی فوقالعاده به ارث برد که مدد و معاضد برآوردن هدفهایش شد. اولین مسئله ای که در پیش داشت آن بود که زن کلودیوس شود، شر بریتانیک پسر کلودیوس را کم کند، رقبای سیاسی خود را از بین ببرد، کلودیوس را وادار کند که نرون را به پسر خواندگی بپذیرد و از این راه نرون را وارث و جانشین امپراتوری کند و در آخرین مرحله از شر خود امپراتور نیز خلاص شود و نرون را به عنوان امپراتور جایگزین کند. اینکه برادرزادة کلودیوس بود مانع کارش نمیشد، بلکه فرصت نزدیکیهای مشتاقانه ای به او میداد که امپراتور پیر و احمق را به نحوی که ربطی به عمو بودن او نداشت تحریک میکرد. کلودیوس ناگهان در سنا حاضر شد و به همه سناتورها دستور داد که به خاطر مقتضیات امور دولت مجدداً ازدواج او را قبول کنند. مجلس سنا این تقاضا را اجابت کرد و امر امپراتور را اطاعت کردند، گارد پرتورین امپراتور خوشحال بودند، و آگریپینا پا بر تخت امپراتوری نهاد و این شروع کارها و صعودش در قدرتهای حاکم بود (سال ۴۹ میلادی).
در این موقع، آگریپینا سی و سه ساله بود و کلودیوس پنجاه و هشت ساله بود. نیروی کلودیوس رو به نقصان بود، و نیروی آگریپینا در حد کمال مردان پرانرژی بود. اگریپینا آن قدر تمام دلربایی خود را به کار عمو خود که شوهرش شده بود زد که کلودیوس تماما تسلیم به خواسته های عجیب و غیرممکن او شد، و در اخر پسر او نرون را به پسرخواندگی و جانشینی یگانه پذیرفت و پسر خودش بریتانیک را از همه میراث و افتخارات خود محروم کرد و حتی دختر یازده ساله خود اوکتاویا را به زنی نرون چهارده ساله داد (سال ۵۳ میلادی). هر سال که میگذشت، بهطور چشمگیر بر نیروی سیاسی آگریپینا میافزود و روز به روز قدرتمندتر و محبوب تر میشد تا عاقبت بر اریکه امپراتوری پهلو به پهلوی کلودیوس کاملاً قرار گرفت و شروع به حکومت در کنار نام امپراتور به صورت رسمی کرد و از آن زمان بهطور دفاکتو شریک سلطنت شوهرش شد.
اسکولارد مینویسد که همسر کلودیوس، آگریپینا، «قصد داشت از طریق شوهرش تا هنگام بر تخت نشستن پسرش نرون بر امپراتوری حکمرانی کند و در آن نیز موفق بود». یکی از بزرگترین دستاوردها و کارهای غیرممکن اگریپینا این بود که سنکای حکیم را از تبعیدی که کلودیوس مقرر کرده بود، بدون آن که امپراتور بخواهد و اجازه آن را از کلودیوس بگیرد فراخواند و تعلیم پسرش را به او سپرد و همینطور دوباره به او مقام سناتوری اعطا شد (سال ۴۹ میلادی)، و همینطور دوست خود بوروس را به فرماندهی پاسداران و گارد پرتورین امپراتور منصوب کرد (سال ۵۰ میلادی)، که این گارد قدرت سیاه و نیم واقعی در پشت پردههای تخت روم در نصب امپراتوران بود و این جایگزینی بوروس در مقام مسئول گارد سلطنتی و فراخواندن و نصب سنکا بدون اجازه کلودیوس به عنوان سناتور و معلم نرون و عزل فرماندهان پیشین گارد و بخشدار پرتورین، قدرت مطلق و عظیم سیاسی او را به عنوان امپراتریس مقتدر امپراتوری روم و نفوذ بیاندازه او را بر امپراتور را نشان میداد. اگریپینا بخاطر بیماری و سادگی بیش از حد شوهرش بتدریج اداره امور کشور را در دست گرفت و با قدرتی بشدت بزرگ و کاملاً مردانه حکومت میکرد و در خانه امپراتور با تدابیر ماهرانه نظم و ترتیب را به بهترین شکل ممکن مستقر ساخت.
اگریپینا لحظه ای که مقام امپراتریس را تصرف کرد دستور اعدام لولیا پاولینا را از این جهت صادر کرد که کلودیوس در لحظة بیتوجهی که هیچ زنی به شوهرش نمیبخشد، نکته ای دربارة لطف اندام لولیا گفته بود. او همچنین کلودیوس را واداشت مارکوس سیلانوس را رسماً مسموم کند زیرا اگریپینا کاری کرد تا مبادا کلودیوس او را جانشین خود کند. اگریپینا در تمام این مدت با پالاس یکی از قدرتمندترین، بزرگترین و تاثیرگذارترین مرادن ارشد روم همدست شد تا نارکیسوس را که به عنوان مرد اول روم قدرت رقیب در برابر امپراتور بود را بی آبرو و اعدام کند، و این در آخر او و پالاس نارکیسوس را متهم به طرحی برای کودتا بر زد امپراتور کردند و در آخر حکم اعدام او را از کلودیوس گرفتند. امپراتور که بر اثر عدم سلامت، زحمات متعدد، و اشتغالات جنسی دچار ضعف شده بود، پالاس و آگریپینا را در اداره همه امور گذاشت تا بار دیگر دورة وحشت را در برابر دشمنان و رقبای خود برقرار سازند، بعد از آن که اگریپینا در سال ۵۰ میلادی توانست مقام قدرتمند افتخاری و بلندمرتبه اگوستا را بدست آورد یک جورایی به عنوان حاکم واقعی روم عمل کرد و مقامهای بلندمرتبه:مادر آوردگاه، سنا و وطن را دریافت کرده بود و در سکهها و مجسمهها و حتی در مراسم سوگند برای حفظ مقام و جان امپراتور نیز کاملاً حضور داشت و نام وی در سوگندها آورده میشد و در سکهها و مجسمهها نیز او و کلودیوس برابر نشان داده میشدند، اگریپینا در تمام این مدت از پشت پرده به مکانی میرفت تا مذاکرات سناتورها را ببیند و بشنود و در سنای روم علناً شرکت میکرد. در آن زمان چون خزانه را به واسطة ساختمانهای دولتی و تفریحات و ورزشها تهی شده و محتاج آن بود که با اموال مصادره شده از نو آکنده شود، اگریپینا افرادهای بسیاری را متهم به طرحی برای خیانت کرد و آنها را تبعید یا میکشته و قدرت را برای خود محکم میکرد، در این زمان حضور اگریپینا به عنوان امپراتریس قدرتمند روم در راس قدرت کشور و فرمانهای پی در پی او به سناتورها و سران کشوری بسیاری از مردان پرقدرت و بانفوذ سنای روم را عصبانی کرده بود و آنها از امپراتور میخواستند که اگریپینا را از قدرت دور کند. طبق گفتهها در دورة سیزده ساله سلطنت کلودیوس، چهل و پنج سناتور و سیصد فرماندار محکوم به مرگ شدند. ممکن است برخی از این اعدامها به واسطة توطئه یا جنایت واقعی محقق بوده باشد. نرون بعدها زمان امپراتور شدنش ادعا کرد که به تمامی اوراق و اسناد کلودیوس رسیدگی کرده و چنان معلوم او شدهاست که حتی یکی از این سیاستها به حکم امپراتور به عمل نیامده است در حقیقت مورخان پی بردند که تمام این اعدامها کار مشاوران مورد اعتماد امپراتور همانند الکساندر نرگس، نارکیسوس، همسر امپراتور مسالینا، پالاس و بیشتر از همه آگریپینا بودهاست که قدرتمندترین نفوذ را در همه امور حکومت داشته.
پس از پنج سال که از ازدواج چهارم کلودیوس میگذشت، چشم او به برنامهها و کارهای سیاسی و کثیف آگریپینا باز شد. تصمیم گرفت به شراکت غیررسمی اگریپینا در قدرت مطلق امپراتوری و نفوذ اقتدارگرانه ای که در اداره همه امور حکومتی با او شریک بود و باعث کاهش اطاعت بندگانش نسبت به او شده بود خاتمه دهد و او را تبعید کرده و در مورد نقشة اگریپینا راجع به نرون بر سلطنت، با تعیین بریتانیک به جانشینی خود، پیشدستی کند. اما آگریپینا تصمیمی راسخ و وسواسی ناچیز داشت. چون نیت امپراتور را به فراست دریافت، دل به دریا زد. قارچ سمی به خورد کلاودیوس داد، و کلاودیوس دوازده ساعت جان کند تا مرد، بی آنکه بتواند یک کلمه بر زبان آورد (سال ۵۴ میلادی). وقتی که سنا او را خدا اعلام کرد، نرون که تا آن وقت با توطئه قدرتمند و ماهرانه مادرش بر تخت نشسته بود به ظرافت گفت که قارچ حتماً غذای خدایان است، چون به واسطة خوردن قارچ بود که کلودیوس خدا شده بود بعد از آن اگریپینا بخاطر مرگ شوهرش فرقه ای راه انداخت و خود را در کنار شوهر مرده اش خدا نامید.