18-05-2020، 12:25
خوش به حالت
دنیات کوچیکه و خیالت راحت جواب ساده میدی به ذهن تنبل جماعت
نمی فهمی یعنی چی واقعیت لایه لایه ست
مهم اینه دست کی افتاده باشه روایت
خوش به حالت به خودت حق میدی همه چی بخوای
کلا مُرد اون انسان که فکر می کرد و عقیده داشت
عقیده امروز کالای ارزون توده هاست
گذشت اون زمان که عقیده ها هزینه داشت
خوش به حالت که سرت گرمه سرخه گونه هات
کلّ نگرانیت اینه کی نوک زد به دونه هات
واست مهم نیست که کی ای، کجایی و چی میخوای
یا تفاله فکر کی شده جاری تو روده هات
نه توان تصور نه اهل بحث و تعقل
فقط یه چایی پررنگ بعد خواب بعد از ظهر
بعد یه ناهار چرب با اصحاب تجمّل
خفه می میرین همه تـش به دار توقّع
نفرت زبونه می کشه از شکاف های جامعه
همه تو خودشون گیرن در انتظار فاجعه
مرزا از بین میرن بین رویا و خاطره
فقط یه راه مونده، مقابله مقابله
مقابله مقابله
باشه تو دنیات بزرگ و خفنه انقدر که سرت گیج میره
جوابات همه بی اثره
مسئله به دور حلقت پیچیده
مشکلت اینه یکی مثل من نخواس ته تورو نخبه ببینه
فقط چون بلده بهتر از من کلمه توی جمله بچینه
قضیه این نی کی هزینه داده
عقیده می تونه یه ایده باشه
تو نظر بقیه رو می شنوی اگه لای عقاید خودت جا شه
می ترسی از دنیای من که واسه هممون قابل فهمه
ببین این لایه واقعیت رو که نظر تو هم محصول یه جَمعه
تو با مطالعه رشد کردی من با چک بابام
ایده آل تو گذشته ست، آینده مال ماهاست
نگو که نگرانی ما کی ایم و چی میخوایم
واست کافیه به ما نگاه کنی از اون بالاها
نگو بحث و تعقل
بگو فتوا و تذکر
بعدم یه قهوه بی شیر و شادی پس از گل
تشم یه شام سنگین تو تنهایی و در صلح
خفه می میری تـش توی صحرای تکّبر
التماس تفکر
نه با زور و ترس نه واسه پول
بدون بحث و بدون زور
نخوری به درد می ریزیمت دور
دور دور
میریزیم میریزیم میریزیم دور
نه با زور و ترس نه واسه پول
بدون بحث و بدون زور
نخوری به درد می ریزیمت دور
دور دور
میریزیم میریزیم میریزیم دور
نخوری به درد می ریزیمت دور
نخوری به درد می ریزیمت دور
دنیات کوچیکه و خیالت راحت جواب ساده میدی به ذهن تنبل جماعت
نمی فهمی یعنی چی واقعیت لایه لایه ست
مهم اینه دست کی افتاده باشه روایت
خوش به حالت به خودت حق میدی همه چی بخوای
کلا مُرد اون انسان که فکر می کرد و عقیده داشت
عقیده امروز کالای ارزون توده هاست
گذشت اون زمان که عقیده ها هزینه داشت
خوش به حالت که سرت گرمه سرخه گونه هات
کلّ نگرانیت اینه کی نوک زد به دونه هات
واست مهم نیست که کی ای، کجایی و چی میخوای
یا تفاله فکر کی شده جاری تو روده هات
نه توان تصور نه اهل بحث و تعقل
فقط یه چایی پررنگ بعد خواب بعد از ظهر
بعد یه ناهار چرب با اصحاب تجمّل
خفه می میرین همه تـش به دار توقّع
نفرت زبونه می کشه از شکاف های جامعه
همه تو خودشون گیرن در انتظار فاجعه
مرزا از بین میرن بین رویا و خاطره
فقط یه راه مونده، مقابله مقابله
مقابله مقابله
باشه تو دنیات بزرگ و خفنه انقدر که سرت گیج میره
جوابات همه بی اثره
مسئله به دور حلقت پیچیده
مشکلت اینه یکی مثل من نخواس ته تورو نخبه ببینه
فقط چون بلده بهتر از من کلمه توی جمله بچینه
قضیه این نی کی هزینه داده
عقیده می تونه یه ایده باشه
تو نظر بقیه رو می شنوی اگه لای عقاید خودت جا شه
می ترسی از دنیای من که واسه هممون قابل فهمه
ببین این لایه واقعیت رو که نظر تو هم محصول یه جَمعه
تو با مطالعه رشد کردی من با چک بابام
ایده آل تو گذشته ست، آینده مال ماهاست
نگو که نگرانی ما کی ایم و چی میخوایم
واست کافیه به ما نگاه کنی از اون بالاها
نگو بحث و تعقل
بگو فتوا و تذکر
بعدم یه قهوه بی شیر و شادی پس از گل
تشم یه شام سنگین تو تنهایی و در صلح
خفه می میری تـش توی صحرای تکّبر
التماس تفکر
نه با زور و ترس نه واسه پول
بدون بحث و بدون زور
نخوری به درد می ریزیمت دور
دور دور
میریزیم میریزیم میریزیم دور
نه با زور و ترس نه واسه پول
بدون بحث و بدون زور
نخوری به درد می ریزیمت دور
دور دور
میریزیم میریزیم میریزیم دور
نخوری به درد می ریزیمت دور
نخوری به درد می ریزیمت دور