17-04-2020، 20:30
بازار لایوهای اینستاگرامی در شبهای کرونایی داغ داغ است. آدم معروفها با هم گفتوگو میکنند و مردم هم پای صحبتهای آنها مینشینند و اگر بخش نظرات باز باشد، در بحث آنها مشارکت هم میکنند.
یکی از داغترین لایوهای اینستاگرام مربوط به گفتوگوی حسن آقامیری؛ روحانی که به حکم دادگاه روحانیت خلع لباس شده است با احلام خواننده زن ایرانی بود.
تعجب آور است نه؟ یک روحانی ولو خلع لباس شده را چه کار با یک خواننده آنور آبی، آنهم آوازهخوان زن! واقعا کرونا تو با ما چه کردهای؟
برای جامعهای که حرف زدن با یکدیگر را بلد نیستند، باید هم این لایو، تعجب آور باشد. باید انگشت به دهان بگیرند و بگویند«مگه داریم؟ مگه میشه؟»
حرف زدن و استدلال کردن در جامعه ایرانی، غریب است. جامعه روشنفکر، مذهبی، متوسط، تحصیل نکرده و ... هم ندارد. اصلا حرف زدن و شنیدن در قاموس ما نیست. مرغ ما همیشه یک پا دارد مگر استثنایی از آسمان نزول کند.
ما وقتی در جمعی با کسانی همفکر و هم نظر هستیم هم نتوانیم درست بشنویم و گفتوگو کنیم چه برسد به جمعهایی که اتفاق نظر در آن وجود دارد. همین گروههای سیاسی را ببیند. اگر رقیب بگوید ماست سفید است، میگویند نه، شما یک روده راست در شکم خود ندارید، ماست سیاه است چون شما گفتهاید سفید است.
حسن آقامیری و احلام با هم حرف زدند، بدون هیچ مشکلی. شاید آنها در بسیاری از مسائل مثل هم فکر نکنند اما به یکدیگر احترام گذاشتند و نظرات هم را شنیدند و عقاید خود را بیان کردند.
قرار نیست همه مثل هم فکر کنیم و یا شبیه به هم باشیم. ما میتوانیم نظرات مختلفی داشته باشیم اما در کنار هم زندگی کنیم و حرف یکدیگر را بشنویم.
احلام به احترام حسن آقامیری، روسری سر کرده بود. این یعنی یک حرکت رو به جلو در جامعه ایرانی. این جامعه ایرانی شامل همه ایرانیها میشود حتی آنهایی که در خارج از مرزهای ایران زندگی میکنند.
حاصل تمام سالهایی پر تنشی که به یکدیگر اجازه ندادیم، حرف بزنیم و در گوشهای خود پنبه گذاشتیم چه بود؟ به جز جدایی و فاصله افتادن بین مردم.
یکی از مهمترین مشکلات ما این است که میخواهیم طرف مقابلمان را در گفتوگو قانع کنیم. اگر با استراتژی قانع کردن وارد یک گفتوگو میشویم از همان اول بدانیم که آخرش شکست و تنش است. باید یاد بگیریم نظرات خود را بگوییم و طرف مقابل هم حرفهای خود را بیان کند.
فکر میکنید چرا هیچگاه کل کلهای فوتبالی سرانجامی ندارد؟ چون هر دو طرف بنا دارند قانع نشوند و حرفهای طرف مقابل را قبول نکنند.
تا وقتی قرار است با هم حرف بزنیم و خود را حقیقت مطلق و طرف مقابل را کفر کامل بدانیم راه به جایی نمیبریم. دو انسان با دو تفکر مختلف با هم حرف میزنند بدون اینکه کسی بخواهد طرف مقابل را قانع کند.
حرف زدن و شنیدن به ما یاد میدهد که بتوانیم در کنار هم به صورت مسالمت آمیز زندگی کنیم. این روزها حتی در بسیاری از خانهها اعضای خانواده نمیتوانند با هم حرف بزنند و همه سر موضع خود هستند. پدر روی نظر خود ایستاده است و فرزند روی حرفهای خود پافشاری میکند.
لایو آقامیری و احلام نمونه بارز یک همزیستی مسالمت آمیز بود. یک اتفاق مهم در جامعه ایران. اتفاقی که میتواند تکرار شود. تکرار گفتن و شنیدن.
یکی از داغترین لایوهای اینستاگرام مربوط به گفتوگوی حسن آقامیری؛ روحانی که به حکم دادگاه روحانیت خلع لباس شده است با احلام خواننده زن ایرانی بود.
تعجب آور است نه؟ یک روحانی ولو خلع لباس شده را چه کار با یک خواننده آنور آبی، آنهم آوازهخوان زن! واقعا کرونا تو با ما چه کردهای؟
برای جامعهای که حرف زدن با یکدیگر را بلد نیستند، باید هم این لایو، تعجب آور باشد. باید انگشت به دهان بگیرند و بگویند«مگه داریم؟ مگه میشه؟»
حرف زدن و استدلال کردن در جامعه ایرانی، غریب است. جامعه روشنفکر، مذهبی، متوسط، تحصیل نکرده و ... هم ندارد. اصلا حرف زدن و شنیدن در قاموس ما نیست. مرغ ما همیشه یک پا دارد مگر استثنایی از آسمان نزول کند.
ما وقتی در جمعی با کسانی همفکر و هم نظر هستیم هم نتوانیم درست بشنویم و گفتوگو کنیم چه برسد به جمعهایی که اتفاق نظر در آن وجود دارد. همین گروههای سیاسی را ببیند. اگر رقیب بگوید ماست سفید است، میگویند نه، شما یک روده راست در شکم خود ندارید، ماست سیاه است چون شما گفتهاید سفید است.
حسن آقامیری و احلام با هم حرف زدند، بدون هیچ مشکلی. شاید آنها در بسیاری از مسائل مثل هم فکر نکنند اما به یکدیگر احترام گذاشتند و نظرات هم را شنیدند و عقاید خود را بیان کردند.
قرار نیست همه مثل هم فکر کنیم و یا شبیه به هم باشیم. ما میتوانیم نظرات مختلفی داشته باشیم اما در کنار هم زندگی کنیم و حرف یکدیگر را بشنویم.
احلام به احترام حسن آقامیری، روسری سر کرده بود. این یعنی یک حرکت رو به جلو در جامعه ایرانی. این جامعه ایرانی شامل همه ایرانیها میشود حتی آنهایی که در خارج از مرزهای ایران زندگی میکنند.
حاصل تمام سالهایی پر تنشی که به یکدیگر اجازه ندادیم، حرف بزنیم و در گوشهای خود پنبه گذاشتیم چه بود؟ به جز جدایی و فاصله افتادن بین مردم.
یکی از مهمترین مشکلات ما این است که میخواهیم طرف مقابلمان را در گفتوگو قانع کنیم. اگر با استراتژی قانع کردن وارد یک گفتوگو میشویم از همان اول بدانیم که آخرش شکست و تنش است. باید یاد بگیریم نظرات خود را بگوییم و طرف مقابل هم حرفهای خود را بیان کند.
فکر میکنید چرا هیچگاه کل کلهای فوتبالی سرانجامی ندارد؟ چون هر دو طرف بنا دارند قانع نشوند و حرفهای طرف مقابل را قبول نکنند.
تا وقتی قرار است با هم حرف بزنیم و خود را حقیقت مطلق و طرف مقابل را کفر کامل بدانیم راه به جایی نمیبریم. دو انسان با دو تفکر مختلف با هم حرف میزنند بدون اینکه کسی بخواهد طرف مقابل را قانع کند.
حرف زدن و شنیدن به ما یاد میدهد که بتوانیم در کنار هم به صورت مسالمت آمیز زندگی کنیم. این روزها حتی در بسیاری از خانهها اعضای خانواده نمیتوانند با هم حرف بزنند و همه سر موضع خود هستند. پدر روی نظر خود ایستاده است و فرزند روی حرفهای خود پافشاری میکند.
لایو آقامیری و احلام نمونه بارز یک همزیستی مسالمت آمیز بود. یک اتفاق مهم در جامعه ایران. اتفاقی که میتواند تکرار شود. تکرار گفتن و شنیدن.