امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان ترسناک باید بکشیش

#1
یه داستان ترسناک نظر بدید چطوره
نصفه شب دوباره بیدار شدم عادتم شده بود جدیدا بیدار می شدم دیگه خوابم نمی برد ساعت دقیقا 4 بود رفتم پایین تلویزیون رو روشن کردم اومدم بشینم روی مبل یهو دیدم یه یاداشت رو مبله
دخترم ما رفتیم بیرون راستی یه کسی زنگ زد گفت میاد ببینتت فعلا مامان
از تعجب خشک شدم این موقه ی شب رفتن بیرون کی می خواد منو ببینه اونم الان دویدم سمت اتاق مامان و بابا هیچ کدوم نبودن رفتم اتاق خواهرم اونم نبود .
یهو زنگ زدن وحشت کردم کیه یعنی رفتم پایین درو باز کردم یه خانم خیلی خوشکل بود چیز ترسناکی نداشت سلام کردم گفتم کاری دارید
سرشو تکون داد گفت می تونم بیام تو
با تردید درو باز کردم که بیاد تو اومد نشست گفت بشین کارت دارم نشستم . گفت زیاد وقت ندارم پس خوب گوش کن کاری که میگم رو بکن فهمیدی؟
صداش عصبانی مردونه شده بود مننم ترسیدم گفتم اره
گفت باید خواهرتو بکشی
فریاد زدم چی؟مگه من قاتلم ؟
من عاشق خواهرم بودم ما سه تا خواهر بودیم اما خواهرکوچیکم 15 سالش بود که ما تصادف کردیم توی جنگل اون گم شد یک ماه بعد جنازشو تیکه تیکه پیدا کردن
زن بلند شد فریاد زد قدش دراز تر شد از چشا و دهنش خون ریخت زمین ناخوناش دراز شدن بازو مو گرفت و گفت باید بکشیش درست مثل اون یکی خواهرت هاهاهاها
فریاد زدم
ناخوناشو فرو کرد توی گونه هام صورتمو پاره کرد بازم جیغ زدم و گریه کردم پرتم کرد اون ور جلوی اینه بلند شدم که فرار کنم خواهرم کوچیکمو توی اینه دیدم که می خندید دستاشو از توی اینه اورد بیرون به دست بندش که تو دست من بود اشاره کرد جیغ کشید بدتش به منننننننننننننن زن وحشتناک داشت بهم نزدیک می شد خواستم فرار کنم که خواهرم مچمو کرفت از جا کند خون کل زمینو گرفت دسبند افتاد توی خونا گریه می کردم و از درد فریاد می کشیدم که زن اومد بالا سرم ناخوناشو فرو کرد تو گردنم


با جیغ از خواب بیدار شدم وحشتناک بود رفتم پایین کنار ایینه تا صورتمو ببینم روی گونم همون جایی که زن توی خواب پاره کرده بود جای انگشت بود نفسم بند اومده بود رفتمن که تلوزیون نگاه کنم که یه یاداشت اونجا بود
بهتره کاری که گفته بودم رو بکنی
باخودم گفتم حتما این بخاطر دعوای دیروز با خواهرمه که گفته بود به جای کتابش که پاره کردم یکی دیگه بخرم من که نباید به اون خواب مسخره گوش بدم و خواهرم بکشم هه مسخرست
همون موقع روی کاغذ با خون نوشته شد
پس نمی کشیش باشه پس می میری
زنگ در زده شد خواستم فرار کنم برم بالا که پاهام ناخداگاه به سمت در رفتن در باز شد پشت در اون زنه با قیافه وحشتناکش بود....
بانویی از جنش تابستان کوچه شهریور پلاک 23
اینجا دنبال من بگرد
پاسخ
 سپاس شده توسط یاس خوزستانی ، Mutemit
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان