11-08-2018، 17:56
رعایا و کشاورزان قریه احمدآباد که همیشه روز عید به دیدن دکتر مصدق می رفتند و عیدی می گرفتند یکی از رندهای آنها پس از گرفتن سکه خود، عصر همان روز گریم می کندو ریش می گذارد به تصور اینکه مشغله نخست وزیری دکتر مصدق را به سرافت شناسائی وی نمی اندازد مجددا به منزل او می رود ولی دکتر مصدق که او را می شناسد به روی وی نمی آورد تا در موقع خداحافظی با دادن سکه ای دیگر دستی به ریش مصنوعی او می کشد و قدری از آن را می کند و می گوید مخلص ریش آقا هم هستیم!
خاطرات الهیار صالح، به اهتمام دکتر سید مرتضی مشیر، ص |
خاطرات الهیار صالح، به اهتمام دکتر سید مرتضی مشیر، ص |