30-06-2012، 21:13
قاعده ی نسبت
موازین سنجش
نسبت یا تناسب كه قاعده ی دوم از دستگاه حُسن تشكیل است. عبارت از آن است كه هر خطی را كه با یك قلم نویسند، حروفِ همجنس و شكلهای مشابه آن – در حدّ تعلیم آن خطّ به یك اندازه و موافق هم باشد.
به طوری كه اجزاء خط از فرد و مركّب، درشت یا ریز - نسبت به انتخاب قلم نویسنده - از حد معیّن خود خارج نگردد. و اجزاء مشابه به نظر یكسان درآید و كوچك وبزرگ ننماید؛ مثلاً حرف نون را در یكجا كوچك و یكجا بزرگ و گنده ننویسد.
میرزا جعفر بایسنغری گوید: «نسبت عبارتست از مساوات حروف مانند: قُدودِ الفات و اَذیالِ نون و سین و صاء و تناسب سواد و بیاض با یكدیگر، و آنكه مخصوص قلمی است به قلم دیگر مختلط نشود مثلاً دال و لام بی شَمره كه مخصوص نسخ است در ثُلث و محقّق ننویسند و بباید دانست كه چنانكه حُسن انسان در تناسب اعضاست حُسن خط در تناسب حروف است».
بابا شاه گوید: چون این صفت در خط به فعل آید هر هیأت كه مثل یكدیگر باشد كمال مشابهت خواهند داشت و اگر خلافِ این باشد، مرغوب و مطلوب نخواهد بود چنانكه دو ابروی آدمی یا دو چشم او كه اگر یكی بزرگ و دیگری كوچك باشد هیچكس را بدیدن ِ آن میل نباشد».
طریقه ی عملی این قاعده آن است كه مبتدی شكلها و كلمات همانند را مُدّتی با قلم متوسّط بنویسد و با نقطه همان قلم اندازه ی هر یك را به حساب آورد تا چشم و دست او به اندازه و یكسان نویسی عادت كند. بعد از آن با قلم درشت تر و سپس با ریز تكرار كند و در این راه از راهنمائی و تعلیم استاد و سرمشقها كمك گیرد و تذكرّات استاد را بكا ر بندد. چون مدّتی چنین كرد در اثر تكرار و تمرین چشم و دست او عادت یافته می تواند بدون نقطه گذاری بِه اندازه بنویسد. مانند مسّاحی كه بر اثر ورزیدگی با یك نظر مساحت زمین را تعیین كند.
امّا مبتدی با اینكه تسلّط دارد باید در حال نوشتن حواسّ خود را كاملاً جمع كند تا از نسبت و تناسب غافل نماند و زحمت او ضایع نشود.
وقتی بصفحه ای از خط نظر افكنیم و بمنظره ی آن خوب دقت كنیم، سه دسته اشكال به چشم می خورد:
دسته اوّل – درشت اندامها از قبیل مدّات، دوایر، افراشته ها.
دسته ی دوم – ریز وخُرد چون گره ها و حلقه ها، مركزهای حرفی، دندانه ها.
دسته سوم– شكلهائی مركّب از این دودسته و اینها بسیارند.
كسی كه بخواهد همه را صحیح بنویسد و بقالب خوشنویسی درآورد ناچار باید سنجش و اندازه گیری تا حدود كامل و مطلوب هر شكل را بازشناسد. برای این كار میزان و معیاری مقرّر است كه در اینجا بیان می شود تا به هنگام تعلیم به كار آید.
موازین سنجش: 1- خطهای هندسی و اشكال آن از افقی، قائم ، مایل كمانی، مختلط، طول، عرض، دایره، قطر دایره، مثلث، سطح، حجم (ضخامت) و غیره كه اكثر، حركات خطّی را كه (سواد) می نامیم با این میزان سنجیده اند.
2- سنجش بعضی حروف با بعض دیگر.
این دو مقیاس از ابن مقله شروع شده و مُتّكی بر اصل (الخطّ هندستةٌ روحانیة ظهرت بآلةٍ جسمانیّة) است.
3- نقطه، صفر، دم قلم (دهنه ی قلم) پاره خطها، دانگ، كه شرح هر یك بدین قرار است:
نقطه: عبارتست از كشیدن دم قلم بر روی كاغذ، تا بحدّ تشكیل مربّع كه اضلاع آن تقریباً مساوی یا اندكی كمتر باشد. از بعضی استادان درباره ی نقطه سخنها و گفتگوهاست. مثلاً گویند تمام حروف از نقطه بوجود آمده است و نقطه اصل حروف است و از این روی اندازه گیری آن بوسیله نقطه است. و گویند از اتّصال نقاط، الف هر خط تشكیل و از الف با افزودن نقاط یا نقطه ی دیگر بقیّه حروف حاصل می شود. الف در مُحقَّق كه پدرخطوط است هشت نقطه، و قدّ آدمی كه در استقامت الف است نیز هشت وجب به وجب همان شخص می باشد.
مجنون هراتی گوید:
بــدان ای در فنــون فـضــــل كامــل كه خط از نقطه مأخوذ است و حاصل
چو دانستی كه اصل خط چه چیزاست بــداند هــر كــه او اهــل تـمیــز است
كه در خــط نقطه میزان است بی قیل چـــو انـــدر شــعر افاعیــل و تفاعیـل
نقطه گذشته از اینكه برای اندازه گیری حروف و كلمات «میزان» است،آن را برای رعایت فاصله های بین حروف و كلمات نیز میزان قرار داده ند، و استادان اندازه ی فواصل را نقطه واری ذكر كرده اند. و اندازه گیری با نقطه از ابن بواّب شروع گردیده است.
صفر – عبارتست از یك دور نیش قلم بدور خود كه بیاضی در وسط آن به چشم بخورد (ه) برای اندازه كمتر از نیم نقطه.
دهنه قلم: نیز عبارت از پهنای دم آنست بدون تشكیل نقطه كه فواصل پیچ و خمهای كلمه را با آن اندازه گیرند.
پاره خطها: با پاره خطها در موقع تعلیم، حركات سیاهی خط و گردشهای آن و انتها و حدود كلمات را نشان می دهند.
دانگ- «این كلمه ریشه ی باستانی در پهلوی و پارسی باستانی دارد و هم ریشه ی دانه است كه به عربی دانق گویند و گفته اند بمعنی چهار یك درم و مثقال و جز آن، و شش یك ملك و خانه، و بمعنی حصّه و بهره نیز آمده است». «برهان قاطع تصحیح دكتر محمد معین» گویا استادان ایرانی سنجش با دانگ را به میان آورده و درشتی و ریزی قلم، و قطعات خطّ را بدان سنجیده اند.
چنانچه شنیده شده قلمهای ریز را از یك موی اَستر بحساب آورده تا بحدّ 24 مو و 24 مور را یك دانگ و درشت (جلی) شمرده اند و بهمین نسبت درشت تر را دو دانگ و سه دانگ تا شش دانگ گفته اند و شش دانگ در نظر آنان جلی ترین قلم بوده كه در كتیبه نویسی بكار می رفته است.
ولی به نظر نگارنده، ریزی و درشتی خط و قلم را باید بر مبنای مقیاس روز تعیین كنیم كه متداول است. مثلاً برای كتابت خفی (ریز) از ...... میلی متر تا دو میلی متر یا اندكی بیشتر. و برای كتابت متوسّط و مشقی از 3 میلی متر تا حدود یك سانت. و در نوشتن خطوط جلی از یك سانت به بالا هر چه ممكن شود كه مورد آن كتیبه نویسی و تابلو نویسی است.
4- صورت اشیاء از درخت، گیاه، گل و غنچه، میوه و دانه، و از حیوانات و مرغ و انسان. این مقیاس را گویا استادان بعد از یاقوت در تعلیماتشان اشاره نموده و شكلهای حروف و كلمات را بدانها تشبیه كرده اند.
و این سنجشی موافق و مناسب است چه این هنر از طبیعت و اشیاء خارج الهام گرفته و در ذهن هنرمندان پرورش یافته و از آنجا بجلوه و صورتی دیگر ظاهر گشته است.
5- قوالب حروف كه فرعی از مقیاس اوّل و مستفاد از آنست. بدین توضیح كه مبتدی و هُنر جوی دقیق اندیش ارتفاع و طول و عرض حروف و كلمات را از روی قالب بندی كه بشكل سطوح هندسی در می آید، می سنجد تا زودتر به رموزِ خط آشنا شود و در نوشتن به اندازه ی مطلوب موفق گردد. مانند كلمه ی الله كه در شیوه ی خط ثلث در قالب ذوزنقه ای و در شیوه ی خط نستعلیق در قالب مثلّث در می آید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
موازین سنجش
نسبت یا تناسب كه قاعده ی دوم از دستگاه حُسن تشكیل است. عبارت از آن است كه هر خطی را كه با یك قلم نویسند، حروفِ همجنس و شكلهای مشابه آن – در حدّ تعلیم آن خطّ به یك اندازه و موافق هم باشد.
به طوری كه اجزاء خط از فرد و مركّب، درشت یا ریز - نسبت به انتخاب قلم نویسنده - از حد معیّن خود خارج نگردد. و اجزاء مشابه به نظر یكسان درآید و كوچك وبزرگ ننماید؛ مثلاً حرف نون را در یكجا كوچك و یكجا بزرگ و گنده ننویسد.
میرزا جعفر بایسنغری گوید: «نسبت عبارتست از مساوات حروف مانند: قُدودِ الفات و اَذیالِ نون و سین و صاء و تناسب سواد و بیاض با یكدیگر، و آنكه مخصوص قلمی است به قلم دیگر مختلط نشود مثلاً دال و لام بی شَمره كه مخصوص نسخ است در ثُلث و محقّق ننویسند و بباید دانست كه چنانكه حُسن انسان در تناسب اعضاست حُسن خط در تناسب حروف است».
بابا شاه گوید: چون این صفت در خط به فعل آید هر هیأت كه مثل یكدیگر باشد كمال مشابهت خواهند داشت و اگر خلافِ این باشد، مرغوب و مطلوب نخواهد بود چنانكه دو ابروی آدمی یا دو چشم او كه اگر یكی بزرگ و دیگری كوچك باشد هیچكس را بدیدن ِ آن میل نباشد».
طریقه ی عملی این قاعده آن است كه مبتدی شكلها و كلمات همانند را مُدّتی با قلم متوسّط بنویسد و با نقطه همان قلم اندازه ی هر یك را به حساب آورد تا چشم و دست او به اندازه و یكسان نویسی عادت كند. بعد از آن با قلم درشت تر و سپس با ریز تكرار كند و در این راه از راهنمائی و تعلیم استاد و سرمشقها كمك گیرد و تذكرّات استاد را بكا ر بندد. چون مدّتی چنین كرد در اثر تكرار و تمرین چشم و دست او عادت یافته می تواند بدون نقطه گذاری بِه اندازه بنویسد. مانند مسّاحی كه بر اثر ورزیدگی با یك نظر مساحت زمین را تعیین كند.
امّا مبتدی با اینكه تسلّط دارد باید در حال نوشتن حواسّ خود را كاملاً جمع كند تا از نسبت و تناسب غافل نماند و زحمت او ضایع نشود.
وقتی بصفحه ای از خط نظر افكنیم و بمنظره ی آن خوب دقت كنیم، سه دسته اشكال به چشم می خورد:
دسته اوّل – درشت اندامها از قبیل مدّات، دوایر، افراشته ها.
دسته ی دوم – ریز وخُرد چون گره ها و حلقه ها، مركزهای حرفی، دندانه ها.
دسته سوم– شكلهائی مركّب از این دودسته و اینها بسیارند.
كسی كه بخواهد همه را صحیح بنویسد و بقالب خوشنویسی درآورد ناچار باید سنجش و اندازه گیری تا حدود كامل و مطلوب هر شكل را بازشناسد. برای این كار میزان و معیاری مقرّر است كه در اینجا بیان می شود تا به هنگام تعلیم به كار آید.
موازین سنجش: 1- خطهای هندسی و اشكال آن از افقی، قائم ، مایل كمانی، مختلط، طول، عرض، دایره، قطر دایره، مثلث، سطح، حجم (ضخامت) و غیره كه اكثر، حركات خطّی را كه (سواد) می نامیم با این میزان سنجیده اند.
2- سنجش بعضی حروف با بعض دیگر.
این دو مقیاس از ابن مقله شروع شده و مُتّكی بر اصل (الخطّ هندستةٌ روحانیة ظهرت بآلةٍ جسمانیّة) است.
3- نقطه، صفر، دم قلم (دهنه ی قلم) پاره خطها، دانگ، كه شرح هر یك بدین قرار است:
نقطه: عبارتست از كشیدن دم قلم بر روی كاغذ، تا بحدّ تشكیل مربّع كه اضلاع آن تقریباً مساوی یا اندكی كمتر باشد. از بعضی استادان درباره ی نقطه سخنها و گفتگوهاست. مثلاً گویند تمام حروف از نقطه بوجود آمده است و نقطه اصل حروف است و از این روی اندازه گیری آن بوسیله نقطه است. و گویند از اتّصال نقاط، الف هر خط تشكیل و از الف با افزودن نقاط یا نقطه ی دیگر بقیّه حروف حاصل می شود. الف در مُحقَّق كه پدرخطوط است هشت نقطه، و قدّ آدمی كه در استقامت الف است نیز هشت وجب به وجب همان شخص می باشد.
مجنون هراتی گوید:
بــدان ای در فنــون فـضــــل كامــل كه خط از نقطه مأخوذ است و حاصل
چو دانستی كه اصل خط چه چیزاست بــداند هــر كــه او اهــل تـمیــز است
كه در خــط نقطه میزان است بی قیل چـــو انـــدر شــعر افاعیــل و تفاعیـل
نقطه گذشته از اینكه برای اندازه گیری حروف و كلمات «میزان» است،آن را برای رعایت فاصله های بین حروف و كلمات نیز میزان قرار داده ند، و استادان اندازه ی فواصل را نقطه واری ذكر كرده اند. و اندازه گیری با نقطه از ابن بواّب شروع گردیده است.
صفر – عبارتست از یك دور نیش قلم بدور خود كه بیاضی در وسط آن به چشم بخورد (ه) برای اندازه كمتر از نیم نقطه.
دهنه قلم: نیز عبارت از پهنای دم آنست بدون تشكیل نقطه كه فواصل پیچ و خمهای كلمه را با آن اندازه گیرند.
پاره خطها: با پاره خطها در موقع تعلیم، حركات سیاهی خط و گردشهای آن و انتها و حدود كلمات را نشان می دهند.
دانگ- «این كلمه ریشه ی باستانی در پهلوی و پارسی باستانی دارد و هم ریشه ی دانه است كه به عربی دانق گویند و گفته اند بمعنی چهار یك درم و مثقال و جز آن، و شش یك ملك و خانه، و بمعنی حصّه و بهره نیز آمده است». «برهان قاطع تصحیح دكتر محمد معین» گویا استادان ایرانی سنجش با دانگ را به میان آورده و درشتی و ریزی قلم، و قطعات خطّ را بدان سنجیده اند.
چنانچه شنیده شده قلمهای ریز را از یك موی اَستر بحساب آورده تا بحدّ 24 مو و 24 مور را یك دانگ و درشت (جلی) شمرده اند و بهمین نسبت درشت تر را دو دانگ و سه دانگ تا شش دانگ گفته اند و شش دانگ در نظر آنان جلی ترین قلم بوده كه در كتیبه نویسی بكار می رفته است.
ولی به نظر نگارنده، ریزی و درشتی خط و قلم را باید بر مبنای مقیاس روز تعیین كنیم كه متداول است. مثلاً برای كتابت خفی (ریز) از ...... میلی متر تا دو میلی متر یا اندكی بیشتر. و برای كتابت متوسّط و مشقی از 3 میلی متر تا حدود یك سانت. و در نوشتن خطوط جلی از یك سانت به بالا هر چه ممكن شود كه مورد آن كتیبه نویسی و تابلو نویسی است.
4- صورت اشیاء از درخت، گیاه، گل و غنچه، میوه و دانه، و از حیوانات و مرغ و انسان. این مقیاس را گویا استادان بعد از یاقوت در تعلیماتشان اشاره نموده و شكلهای حروف و كلمات را بدانها تشبیه كرده اند.
و این سنجشی موافق و مناسب است چه این هنر از طبیعت و اشیاء خارج الهام گرفته و در ذهن هنرمندان پرورش یافته و از آنجا بجلوه و صورتی دیگر ظاهر گشته است.
5- قوالب حروف كه فرعی از مقیاس اوّل و مستفاد از آنست. بدین توضیح كه مبتدی و هُنر جوی دقیق اندیش ارتفاع و طول و عرض حروف و كلمات را از روی قالب بندی كه بشكل سطوح هندسی در می آید، می سنجد تا زودتر به رموزِ خط آشنا شود و در نوشتن به اندازه ی مطلوب موفق گردد. مانند كلمه ی الله كه در شیوه ی خط ثلث در قالب ذوزنقه ای و در شیوه ی خط نستعلیق در قالب مثلّث در می آید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.