09-02-2017، 23:30
انسانگرایی، اومانیسم یا اُمانیسم (به انگلیسی: Humanism) جهانبینی فلسفی و اخلاقی است که با نفی هرگونه ماوراءالطبیعه بر خردگرایی و روش علمی تکیه میزند.
واژهٔ اُمانیسم، نهضت فرهنگی فکری است که در خلال دوران تجدید حیات فرهنگی (رنسانس) به دنبال ایجاد رغبت و تمایل جدید نسبت به آثار برجستهٔ یونانی و رومی پدید آمدهاست. واژه اومانیسم (Humanism) را فردریچ نیتاما (Friedrich Immanuel Niethammer) از واژه "humanitas" برگرفت ."humanitas" کلمه ای لاتین از سری واژگان فیلسوفانه ای بود که سیسترون (Cicero) قبل از میلاد آنها را ایجاد کرده بود.
انسانگرایان میان مجردات در انتهای دوران باستان و در قرون وسطا، محققان و روحانیون، میان divinitas به معنی حوزههایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشأت میگرفت و humanitas یعنی حوزههایی که به قضایای عملی زندگی دنیوی مربوط میشدهاست، فرق گذاشتند؛ و از آنجا که حوزهٔ دوم، بخش اعظم الهام و مواد خام خود را از نوشتههای رومی و به طور فزاینده یونان باستان میگرفت، مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را umanisti یا humanists نامیدند.
در برخی از موارد انسانگرایی در برابر خداگرایی قرار داده شده است.[۱] برای نمونه پروتاگوراس در رسالهٔ خویش «در باب خدایان» انسان را مقیاس همه چیز میداند و با این ادعا که خدایان را انکار میکرد از آتن تبعید میشود. سارتر در کتاب «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» (Existentialisme est un Humanism) کوگیتوی دکارتی را تنها نقطهٔ تمایز اگزیستانسیالیسم از بقیهٔ فلسفهها و «تنها مبنای ممکن برای اومانیسم» میداند. برخی از انسان گرایی به عنوان ایمان به خدای حقیقی یعنی ایمان به خود انسان یاد میکنند. از نظر آنها با این که یک ندای درونی در انسان میگوید که خدا هست ولی چون انسان آن را نمیبیند پس نباید در مورد آن اظهار نظر کرد فعلاً چیزی که هست و انسان میبیند خود انسان است و در واقع انسان همان خداست و به اندازهٔ تمام انسانها خدا وجود دارد.
معرفی انسان گرایی[ویرایش]
انسانگرایی به یک مکتب فکری اطلاق میشود که پیرامون آن معتقدند موجود انسانی با سایر گونههای حیات متمایز است. روابط بین فردی وشناخت خود یکی از موضوعات مهم در انسان گرایی است. باور انسان گرایان در تضاد با نظریه پردازان شرطی سازی این است که که همه رفتارهای انسانها نتیجه پیامدهای رفتار است و نیز در تضاد با روان شناسان شناختی جستجوگری یا ساخت معانی را عامل اصلی یادگیری انسان میدانند. حیطههای مورد علاقه انسان گرایان شامل مطالعه خود، انگیزش و روابط میان فردی است. انسان گرایان دارای علایق و نظرگاههای متفاوتی هستند. دیدگاه اکثرانسان گرا یان(انسان گرایان مدرن یا انسان گرایان طبیت گرا) ریشه در دیدگاههای ارسطو و سقراط دارد. فلسفه انسان گرایی طبیعی به شدت تحت تأثیر فلسفه نوین گرایی است. ورود فلسفه طبیعت گرایی به انسان گرایی باعث رد تمام دیدگاههای مابعدالطبیعه گشته و روی استدلال علمی دموکراسی و همدردی انسانی و نیز حقوق طبیعی انسانی تأکید میکند. دیدگاه انسان گرایی دیدگاهی است که بر طبق آن انسان اشرف مخلوقات شناخته شده و به دو شاخه تقسیم میشود: دیدگاه غیر دینی و دیدگاه دینی. در انسان گرایی غیر دینی اعتقاد بر این است که ماهیت منحصر به فرد انسان استعدادهای بی همتای شخصی اوست که باید رشد کند و تحول یابد. انسان گرایان دینی نیز با پذیرش ویژگیهای منحصر به فرد انسانها دین را عامل مهمی برای تحول درونی در انسان میدانند؛ لذا دیدگاه دینی و غیردینی به غیر از موضوع قبول یا انکار دین، وجوه مشترک بسیاری دارند. گروههای معتقد دینی با فرضیههای انکار خدا به شدت مخالف اند. آنان ریشههای فکری خود را از افلاطون و آگوستین و مذاهب مختلف گرفتهاند. به اعتقاد آنها انسان گونهای ممتاز و برتر از سایر گونه هاست. خداوند یا هستی برتر در مرکز هستی قراردارد. مریتین و دی کاردین دو مدافع اصلی رویکرد خدا پرستانه یا خدا محور هستند. از دیدگاه آنان انسان موجودی مادی و معنوی، خردمند و دارای آزادی اراده است و عالیترین هدف انسان ان است که از روی اراده اجابت کنند، و مطیع قوانین الهی باشد (کتاب: بسترهای فهم برنامه درسی، تألیف: دکتر مصطفی قادری با ویراستاری در متن). نوشته: سمیرا کریمی
منابع
واژهٔ اُمانیسم، نهضت فرهنگی فکری است که در خلال دوران تجدید حیات فرهنگی (رنسانس) به دنبال ایجاد رغبت و تمایل جدید نسبت به آثار برجستهٔ یونانی و رومی پدید آمدهاست. واژه اومانیسم (Humanism) را فردریچ نیتاما (Friedrich Immanuel Niethammer) از واژه "humanitas" برگرفت ."humanitas" کلمه ای لاتین از سری واژگان فیلسوفانه ای بود که سیسترون (Cicero) قبل از میلاد آنها را ایجاد کرده بود.
انسانگرایان میان مجردات در انتهای دوران باستان و در قرون وسطا، محققان و روحانیون، میان divinitas به معنی حوزههایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشأت میگرفت و humanitas یعنی حوزههایی که به قضایای عملی زندگی دنیوی مربوط میشدهاست، فرق گذاشتند؛ و از آنجا که حوزهٔ دوم، بخش اعظم الهام و مواد خام خود را از نوشتههای رومی و به طور فزاینده یونان باستان میگرفت، مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را umanisti یا humanists نامیدند.
در برخی از موارد انسانگرایی در برابر خداگرایی قرار داده شده است.[۱] برای نمونه پروتاگوراس در رسالهٔ خویش «در باب خدایان» انسان را مقیاس همه چیز میداند و با این ادعا که خدایان را انکار میکرد از آتن تبعید میشود. سارتر در کتاب «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» (Existentialisme est un Humanism) کوگیتوی دکارتی را تنها نقطهٔ تمایز اگزیستانسیالیسم از بقیهٔ فلسفهها و «تنها مبنای ممکن برای اومانیسم» میداند. برخی از انسان گرایی به عنوان ایمان به خدای حقیقی یعنی ایمان به خود انسان یاد میکنند. از نظر آنها با این که یک ندای درونی در انسان میگوید که خدا هست ولی چون انسان آن را نمیبیند پس نباید در مورد آن اظهار نظر کرد فعلاً چیزی که هست و انسان میبیند خود انسان است و در واقع انسان همان خداست و به اندازهٔ تمام انسانها خدا وجود دارد.
معرفی انسان گرایی[ویرایش]
انسانگرایی به یک مکتب فکری اطلاق میشود که پیرامون آن معتقدند موجود انسانی با سایر گونههای حیات متمایز است. روابط بین فردی وشناخت خود یکی از موضوعات مهم در انسان گرایی است. باور انسان گرایان در تضاد با نظریه پردازان شرطی سازی این است که که همه رفتارهای انسانها نتیجه پیامدهای رفتار است و نیز در تضاد با روان شناسان شناختی جستجوگری یا ساخت معانی را عامل اصلی یادگیری انسان میدانند. حیطههای مورد علاقه انسان گرایان شامل مطالعه خود، انگیزش و روابط میان فردی است. انسان گرایان دارای علایق و نظرگاههای متفاوتی هستند. دیدگاه اکثرانسان گرا یان(انسان گرایان مدرن یا انسان گرایان طبیت گرا) ریشه در دیدگاههای ارسطو و سقراط دارد. فلسفه انسان گرایی طبیعی به شدت تحت تأثیر فلسفه نوین گرایی است. ورود فلسفه طبیعت گرایی به انسان گرایی باعث رد تمام دیدگاههای مابعدالطبیعه گشته و روی استدلال علمی دموکراسی و همدردی انسانی و نیز حقوق طبیعی انسانی تأکید میکند. دیدگاه انسان گرایی دیدگاهی است که بر طبق آن انسان اشرف مخلوقات شناخته شده و به دو شاخه تقسیم میشود: دیدگاه غیر دینی و دیدگاه دینی. در انسان گرایی غیر دینی اعتقاد بر این است که ماهیت منحصر به فرد انسان استعدادهای بی همتای شخصی اوست که باید رشد کند و تحول یابد. انسان گرایان دینی نیز با پذیرش ویژگیهای منحصر به فرد انسانها دین را عامل مهمی برای تحول درونی در انسان میدانند؛ لذا دیدگاه دینی و غیردینی به غیر از موضوع قبول یا انکار دین، وجوه مشترک بسیاری دارند. گروههای معتقد دینی با فرضیههای انکار خدا به شدت مخالف اند. آنان ریشههای فکری خود را از افلاطون و آگوستین و مذاهب مختلف گرفتهاند. به اعتقاد آنها انسان گونهای ممتاز و برتر از سایر گونه هاست. خداوند یا هستی برتر در مرکز هستی قراردارد. مریتین و دی کاردین دو مدافع اصلی رویکرد خدا پرستانه یا خدا محور هستند. از دیدگاه آنان انسان موجودی مادی و معنوی، خردمند و دارای آزادی اراده است و عالیترین هدف انسان ان است که از روی اراده اجابت کنند، و مطیع قوانین الهی باشد (کتاب: بسترهای فهم برنامه درسی، تألیف: دکتر مصطفی قادری با ویراستاری در متن). نوشته: سمیرا کریمی
منابع