06-06-2016، 8:58
(آخرین ویرایش در این ارسال: 06-06-2016، 9:05، توسط فاطمه خانومم.)
اول خودم تعریف میکنم
همین امسال بود
مسابقه داستان راستان بود.
من و چند تا از بچه ها شرکت کرده بودیم.چون کم بودیم برامون یه مینی بوس گرفته بودن که قطعا نصفش خالی میموند! حالا هی ما و مدیرمون تو خیابون جلوی در مدرسه واستادیم، نیومد!
مدیرمون زنگ زد به رانندهه گفت نمیتونم بیام!
بعد دبیر کار و فناوریمون قرار شد مارو با پرایدش ببره!
خلاصه ما چپیدیم اون تو. جا که نمیشدیم! من میخواستم جلو بشینم لا اقل بتونم نفس بکشم دوستم پرید نشست!!!
توی را هم که همه ما رو نگا میکردن! اصن یه وضی!
رسیدم اونجا. من تو راه کتاب خونده بودم. حالا حالت تهوع گرفته بودم....... وایی
تو راه برگشت با کتابم کوبیدم تو سر همون دوستم که جامو گرفته بود اونم قلقلکم داد. میدونین که قلقلک + حالت تهوع چی میشه؟
منم یکسره کتک کاریش کردم اونم کم نذاشت.
رسیدیم مدرسه من یکی دیگه زدم به سرش فرار کردم! اونم دنبالم تو پله ها پخش زمین شدم!!!!!
حالا زانوم خون میومد به چه شدت! خم هم نمیشد! به مدیرم نمیگفتم چون تقصیر خودم بود!
اصن یه وضی!
تا چند هفته بعدش میلنگیدم !!!!!!!! :cool:
یه بار با 2 تا از دوستام رفتیم زنگ تفریح، همینطوری داشتیم از سالن میرفتیم جلوی در دفتر معاونت بودیم یهو این دو تا شروع کردن به قلقلک دادن من!
من داشتم روده بر میشدم دست بردار نبودن!
جیغم در اومده بود مگه امان میدادن؟
معاون و دبیرامون از جلومون رد میشدن چیزی نمیگفتن!!!!!!!
تازه چن تاشونم هم زدن زیر خنده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دیگه نفس تنگی گرفته بودم!
دبیر علوممون نجاتم داد!!!!!!!!!!!!!!
سپاس ندی بی مزه ای!
همین امسال بود
مسابقه داستان راستان بود.
من و چند تا از بچه ها شرکت کرده بودیم.چون کم بودیم برامون یه مینی بوس گرفته بودن که قطعا نصفش خالی میموند! حالا هی ما و مدیرمون تو خیابون جلوی در مدرسه واستادیم، نیومد!
مدیرمون زنگ زد به رانندهه گفت نمیتونم بیام!
بعد دبیر کار و فناوریمون قرار شد مارو با پرایدش ببره!
خلاصه ما چپیدیم اون تو. جا که نمیشدیم! من میخواستم جلو بشینم لا اقل بتونم نفس بکشم دوستم پرید نشست!!!
توی را هم که همه ما رو نگا میکردن! اصن یه وضی!
رسیدم اونجا. من تو راه کتاب خونده بودم. حالا حالت تهوع گرفته بودم....... وایی
تو راه برگشت با کتابم کوبیدم تو سر همون دوستم که جامو گرفته بود اونم قلقلکم داد. میدونین که قلقلک + حالت تهوع چی میشه؟
منم یکسره کتک کاریش کردم اونم کم نذاشت.
رسیدیم مدرسه من یکی دیگه زدم به سرش فرار کردم! اونم دنبالم تو پله ها پخش زمین شدم!!!!!
حالا زانوم خون میومد به چه شدت! خم هم نمیشد! به مدیرم نمیگفتم چون تقصیر خودم بود!
اصن یه وضی!
تا چند هفته بعدش میلنگیدم !!!!!!!! :cool:
یه بار با 2 تا از دوستام رفتیم زنگ تفریح، همینطوری داشتیم از سالن میرفتیم جلوی در دفتر معاونت بودیم یهو این دو تا شروع کردن به قلقلک دادن من!
من داشتم روده بر میشدم دست بردار نبودن!
جیغم در اومده بود مگه امان میدادن؟
معاون و دبیرامون از جلومون رد میشدن چیزی نمیگفتن!!!!!!!
تازه چن تاشونم هم زدن زیر خنده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دیگه نفس تنگی گرفته بودم!
دبیر علوممون نجاتم داد!!!!!!!!!!!!!!
سپاس ندی بی مزه ای!