04-05-2016، 13:58
امشب انگار خون تازه ای توی رگ های منه
یکی از عمق سکوتم داره فریاد میزنه
منو از جاده نترسون!نگو که فاصله مون
صد تا کفش سربی و صد تا عصای آهنه...
تو سرم افتاده امشب هوس قدم زدن
رد شدن از دل آتیش تو یه چشم به هم زدن
پا به پای سیم گیتار خوندن از گذشته ها
توی هوای روشن و پاک ترانه دم زدن
نازنین!فقط توی همین نفس با من باش!
بگو هستی که بر ومبه این قفس,با من باش!
گوش بده نبض ترانه تنها با تو میزنه
بی بی ترانه هام تویی و بس,با من باش!
بیا امشب از حصار هر ترانه رد بشیم
لهجه ناب و زلال این شبو بلد بشیم
ما دو تا رودخونه ایم تو دریا می رسیم به هم,
نکنه طعمه ی دیوارای سرد سد بشیم
ولی انگاری دارم هی با خودم حرف می زنم
جز صدای نفسم هیچ صدایی نمیشنوم
نگا کن!فق.ط یه سایه پا به پای من میاد
سایه فریاد میزنه(تنها رفیق تو منم))
نازنین! فقط توی همین نفس با من باش!
بگو که هستی بر ومبه این قفس با من باش!
گوش بده نبض ترانه تنها با تو می زنه
بی بی ترانه هام تویی و بس,با من باش! //
http://fafa23.rozblog.com/