22-02-2016، 16:26
پنجاه سال پیش قطعاتی مانند صدای حیوان خانگی، هفت تیر» و «بلند بر بلند» محبوب ترین موسیقی های پاپ بودند که خلاقیت بی نظیری را رقم زدند. گزارش حاضر نگاهی است به این قطعه های محبوب و دوران طلایی موسیقی پاپ که هنوز در خاطره جمعی مردم جهان باقی مانده است.
بیچ بویز، صدای حیوان خانگی
باربارا نالن: در آغاز علاقه ای نداشتم که به آلبوم پانزدهم یچ بویز گوش دهم. در اواخر دهه 1980 که مصادف با سال های آخر نوجوانی و اوایل جوانی ام بود، برایان ویلسون سوپرموی بیچ بویز و برادرانش دنیس و کارل و پسرعمویشان میاک لاو بروس جانسون و ال جاردین دوستان روزهای خوشِ ریچی به نظر می آمد.
تاثیرگذاری صدای حیوان خانگی که مرتبا بهترین آلبوم همه دوران ها می شد اهمیتی نداشت. آلبوم های قدیمی تر مثل دختران کالیفرنیا (California Girls)، می چرم (Get Around) و ... خورشید، دریا و ساحل غرب وحشی را برای منی یادآوری می کرد که در خانه دولتی راتلند لندن مه آلود بزرگ شده بودم.
وقتی بالاخره صدای حیوان خانگی را گوش دادم به وجد آمدم: انقلابی در هارمونی و تکنیک که همیشه به عنوان اولین آلبوم مفهومی نامیده شده است، آهنگ هایی دارد که نوعی همنوایی را دنبال می کنند که ترکیبی است از سبک های موسیقی سایکودلیا، جاز، کرال، کلاسیک و آوانگارد. همه اینها موسیقی را پدید می آورد مثل صدای بال زدن فرشته ای در آسمان. این کار سولوی برایان ویلسون با شعر تونی اشر ناهمخوان بود. ذهنیت بر هم ریخته او را به بازی می گرفت و هماهنگی خدشه ناپذیر گروه را به چالش می طلبید.
ویلسون که یکی از طرفداران دیوار صدای (Wall of Sound) فیل اسپکتر هم بود، رقابتی دوستانه با گروه بیتلز داشت. مک کارتی نقل کرده است؛ همانطور که ویلسون به سوهان روح (Rubber Soul) عشق می ورزید، جان لنون هم اعتقاد داشت صدای حیوانات خانگی بهترین آلبوم تاریخ است.
از زاویه تلخی اما مصرف ال اس دی ویلسون به اندازه ای رسیده بود که به کوکایین و هرویین روی بیاورد. با همه این اوصاف آلبوم اول گروه بی مدیریت خلاقانه او ممکن نبود. صدای حیوان خانگی که در انگلستان غوغا کرد، در برد 100 آهنگ برتر ایالت های متحد آمریکا تا 10 آهنگ اول هم نرسید. این مسئله باعث ناراحتی ویلسون شد. ویلسون که در همان زمان با تاخیر درمان شیزوفرنی را آغاز کرده بود، از کار در صنعت موسیقی عملا بازماند.
از نظر من، شکنندگی ویلسون در این دوران تلخ باعث شده صدای حیوان خانگی بیش از یک آلبوم صادقانه و معترفانه باشد، بلکه اتاقی است از غلیان احساسی که در آن مرز شادی و غم، امید و یأس و رضایت و پوچی از بین می رود، چنانکه با گذر سالیان این آلبوم با من مانده است؛ حال اگر از صفحه به سی دی و آی پد تغییر فرم داده باشد.
بیتلز – هفت تیر
شان اوهَگَن: باران (Rain) در 10 ژوئن 1966 بود که بیتلز آلبوم دوازدهم خود را روانه بازار کردند. آلبوم که در آغاز اعتیاد جان لنون به ال اس دی نگاشته شده بود، دارای زبانی استعاری و موسیقی پس زمینه ای غنی است که به آرامی از اوج به فرود می رود. باران نشانی از آمدن قریب الوقوع هفت تیر بود که در 5 اوت 1966 منتشر شد و تحولی شگرف در ماهیت موسیقی پاپ پدید آورد. گوش دادن به این مجموعه پس از 50 سال هنوز بوی تازگی و نبوغ، البته از زمان و نوع دیگری از موسیقی پاپ، می دهد:
موسیقی که آرمانگرا، ماجراجو و خودشیفته بود. آنطور که یان مک دانلد در کتاب «انقلاب فکری» می نویسد: «هر چند نقش عوامل تاثیرگذار را نمی توان منکر شد اما، مثبت گرایی در طول دهه 1960 موج می زد که شاید طلیعه دار این مثبت گرایی را جایی جز در موسیقی بیتلز نتوان پیدا کرد.»
برای من، اما مثل همه آلبوم های دیگر بیتلز، فقط بعضی آهنگ ها جنون را به نمایش می گذاشت؛ مثل زیردریایی زرد (Yellow Submarine) یا سانتیمانتالیسم بی پروا «این جا، آن جا، همه جا» (Here, There, Everywhere). هر چند آن روزها از دومی خیلی خوشم نمی آمد؛ هر چقدر که جنون مک کارتی لنون را شکوفاتر می کند.
اما امروز تفاوت را در ثبت لحظه خلاق دو آهنگ آخر بیتلز حس می کنم. اولی تقلید بی نظیر و آن یکی بزرگترین ماجراجویی آوایی تاریخ موسیقی پاپ، باید بهت برسم (Got to Get You Into My Life)، آهنگی که در پی آمد فردا هرگز نمی داند (Tomorrow Never Knows) هنوز آوایی است از جهانی دیگر که نمای موزیکال پست مدرنی است با به کارگیری صدای طبل هندی.
لنون شعر را از کتابچه اسید تیموتی لیری، تجربه سایکودلیک برداشته بود اما آهنگ هیچ نشانی از توهمات آهنگ های ناشی از مصرف ال سی دی را نداشت، بلکه آهنگی ناب و پرهیاهو بود. هفت تیر برای گروه تهیه کننده اش جرج مارتین و مدیر فنی اش گف امریک، آغاز بود تا به استودیو به مثابه یک ساز جداگانه و آزمایشگاه ایده ها نگاه کنند. هفت تیر شاهد کیمیاگری لنون و مک کارتی در آهنگ نویسی است که به جرج هریسونِ بی سروصدای بیلتز هم اعتماد به نفس می داد.
با همه محدودیت های استودیوی خیابان ابی، هفت تیر شالوده آرمان خواه گروه را به مقصود رساند. امروز به هفت تیر به عنوان کامل ترین آلبوم گروه نگاه می شود. آهنگ های بیتلز نواهای کودکی ام بودند و خود گروه پدیده آن روزها از لباس تا طرز صحبت، آهنگ ها و ... همه الهام بخش سبکی جدید در زندگی بودند. بیتلز گروهی بود که ساختار محافظه کار ملال آور پوسیده انگلستان اوایل دهه 1960 را به بیش از معاصرانش به چالش کشید.
در آغاز دهه 1970 نوید مثبت گرایی بیتلز محو شده بود. گلم، پانک، پست پانک همه از مثبت گرایی بیتلز متولدش ده بودند و برای بقا مبارزه می کردند. نسلی که دیوید بووی کاریزماتیک آمد و موسیقی الکترونیک کرافتوِرک و موسیقی تکنوی دیترویت و شیکاگو همه ملهم از بیتلز بودند و با موسیقی پسادیجیتال امروز کاملا قابل تمایز بودند.
باب دیلن – بلند بر بلند
اد والیامی: بهترین مشخصه این آهنگ صداست. چه کسی بهتر از باب دیلن می تواند این مسئله را باز کند. باب دیلن کسی است که دست به تحلیل عمومی کارهایش نزده است. در سال 1978 در مصاحبه ای گفت: «نزدیکترین اجرایی که توانستم از آهنگی که در ذهنم می گذشت داشته باشم، بلند بر بلند بود. صدایی از جنس جیوه، فولاد و طلا. هر عنصری که بیشتر می پسندید. برای خودم بهترین کارم بوده است.»
در همان سال 1966 در 12 سالگی بود که نخستین بار بلند بر بلند را شنیدم. ما میهمان نویسنده کتاب کودک مایکل روزن و از طرفداران پروپاقرص بیتلز و رولینگ استونز بودیم. پدیده ای که همه گیر بود. به من گفتند احتمالا این آهنگ را نمی فهمم چرا که مختص بزرگسالان سات. به راستی هم همین بود، عشق و عصیان و خرد بین مایه آهنگ بود.
اما صدای دیلن و آهنگ گروهش شیفته ام می کرد و هنوز هم زیبایی و ناب بودنش را از دست نداده. نمی توان به این مسئله خارج از پس زمینه اش نگاه کرد که پایان سه گانه همه چیز را به خانه برگرداندن (Bringing It All Back Home) و باز هم اتوبان 61 (Revisited 61 Highway) بود. پنج ماه پیش از این کار، دیلن بلندپروازانه ترین گامِ حرفه ای اش را برداشت.
در روز یکشنبه 25 ژوئیه 1965 بود که جشنواره موسیقی فولک نیوپورت را اجرا کرد. جو بوید که میکس صدا را برعهده داشت، از این جشنواره چنین یاد می کند که شمار دوستداران آن بیش از مخالفانش بود. دیلن در فصل اول نشویل گفته است: «آهنگ سازان کارت ها را چیدند، من آهنگی نوشتم، با هم کار کردیم، مشغول بازی شان شدند و من آهنگی دیگر نوشتم.»
در واقعیت هم چنین بود که معمولا گروه شب ها بیدار می شدند و به استودیو می رفتند و در فرم یک دایره می ایستادند تا بتوانند همدیگر را هر چه بیشتر کامل کنند. و واقعا هم در برداشت اول یا دوم کار تمام و کمال بود. کتی باتری که درامر بود، چنین تعریف می کند: «در زمان ضبط بانویی با چشمان غمزده خود را برای یک اجرای دو سه دقیقه ای حاضر می کردیم که به خود آمدیم: پنج شش دقیقه اجرا کرده بودیم اما هنوز جا داشت تا پس از 11 دقیقه و 22 ثانیه تمامش کنیم.» اَل کوپر از نوازندگان گروه می گوید: «هرگز هیچ کدام مان بهتر از این آلبوم ساعت 3 نیمه شب کار نکرده بودیم.»
بلند بر بلند از دو آهنگ تاریخی سال 1965 الگوبرداری می کرد: آقای تمپورین (Mr. Tambourine Man) همه چیز را به خانه برگرداندن و کابوس ناآرام مردم پوچِ (Desolation Row) باز هم اتوبان 61. بلند بر بلند دنبال نتیجه ای نیست بلکه به بی معنای مطلق می رسد. این بی معنایی را بعدها در کارهای ساموئل بکت پیدا کردم یا در پرلودِ شُستو کویچ و فاگ با آن تلخی طنزآلودشان. معنای بی معنایی در همه چیز: مفهومی که نیم قرن بعد به ابعاد آن بیش از روزهایی پی می برم که با گرامافون به آن گوش می دادم.
بیچ بویز، صدای حیوان خانگی
باربارا نالن: در آغاز علاقه ای نداشتم که به آلبوم پانزدهم یچ بویز گوش دهم. در اواخر دهه 1980 که مصادف با سال های آخر نوجوانی و اوایل جوانی ام بود، برایان ویلسون سوپرموی بیچ بویز و برادرانش دنیس و کارل و پسرعمویشان میاک لاو بروس جانسون و ال جاردین دوستان روزهای خوشِ ریچی به نظر می آمد.
تاثیرگذاری صدای حیوان خانگی که مرتبا بهترین آلبوم همه دوران ها می شد اهمیتی نداشت. آلبوم های قدیمی تر مثل دختران کالیفرنیا (California Girls)، می چرم (Get Around) و ... خورشید، دریا و ساحل غرب وحشی را برای منی یادآوری می کرد که در خانه دولتی راتلند لندن مه آلود بزرگ شده بودم.
وقتی بالاخره صدای حیوان خانگی را گوش دادم به وجد آمدم: انقلابی در هارمونی و تکنیک که همیشه به عنوان اولین آلبوم مفهومی نامیده شده است، آهنگ هایی دارد که نوعی همنوایی را دنبال می کنند که ترکیبی است از سبک های موسیقی سایکودلیا، جاز، کرال، کلاسیک و آوانگارد. همه اینها موسیقی را پدید می آورد مثل صدای بال زدن فرشته ای در آسمان. این کار سولوی برایان ویلسون با شعر تونی اشر ناهمخوان بود. ذهنیت بر هم ریخته او را به بازی می گرفت و هماهنگی خدشه ناپذیر گروه را به چالش می طلبید.
ویلسون که یکی از طرفداران دیوار صدای (Wall of Sound) فیل اسپکتر هم بود، رقابتی دوستانه با گروه بیتلز داشت. مک کارتی نقل کرده است؛ همانطور که ویلسون به سوهان روح (Rubber Soul) عشق می ورزید، جان لنون هم اعتقاد داشت صدای حیوانات خانگی بهترین آلبوم تاریخ است.
از زاویه تلخی اما مصرف ال اس دی ویلسون به اندازه ای رسیده بود که به کوکایین و هرویین روی بیاورد. با همه این اوصاف آلبوم اول گروه بی مدیریت خلاقانه او ممکن نبود. صدای حیوان خانگی که در انگلستان غوغا کرد، در برد 100 آهنگ برتر ایالت های متحد آمریکا تا 10 آهنگ اول هم نرسید. این مسئله باعث ناراحتی ویلسون شد. ویلسون که در همان زمان با تاخیر درمان شیزوفرنی را آغاز کرده بود، از کار در صنعت موسیقی عملا بازماند.
از نظر من، شکنندگی ویلسون در این دوران تلخ باعث شده صدای حیوان خانگی بیش از یک آلبوم صادقانه و معترفانه باشد، بلکه اتاقی است از غلیان احساسی که در آن مرز شادی و غم، امید و یأس و رضایت و پوچی از بین می رود، چنانکه با گذر سالیان این آلبوم با من مانده است؛ حال اگر از صفحه به سی دی و آی پد تغییر فرم داده باشد.
بیتلز – هفت تیر
شان اوهَگَن: باران (Rain) در 10 ژوئن 1966 بود که بیتلز آلبوم دوازدهم خود را روانه بازار کردند. آلبوم که در آغاز اعتیاد جان لنون به ال اس دی نگاشته شده بود، دارای زبانی استعاری و موسیقی پس زمینه ای غنی است که به آرامی از اوج به فرود می رود. باران نشانی از آمدن قریب الوقوع هفت تیر بود که در 5 اوت 1966 منتشر شد و تحولی شگرف در ماهیت موسیقی پاپ پدید آورد. گوش دادن به این مجموعه پس از 50 سال هنوز بوی تازگی و نبوغ، البته از زمان و نوع دیگری از موسیقی پاپ، می دهد:
موسیقی که آرمانگرا، ماجراجو و خودشیفته بود. آنطور که یان مک دانلد در کتاب «انقلاب فکری» می نویسد: «هر چند نقش عوامل تاثیرگذار را نمی توان منکر شد اما، مثبت گرایی در طول دهه 1960 موج می زد که شاید طلیعه دار این مثبت گرایی را جایی جز در موسیقی بیتلز نتوان پیدا کرد.»
برای من، اما مثل همه آلبوم های دیگر بیتلز، فقط بعضی آهنگ ها جنون را به نمایش می گذاشت؛ مثل زیردریایی زرد (Yellow Submarine) یا سانتیمانتالیسم بی پروا «این جا، آن جا، همه جا» (Here, There, Everywhere). هر چند آن روزها از دومی خیلی خوشم نمی آمد؛ هر چقدر که جنون مک کارتی لنون را شکوفاتر می کند.
اما امروز تفاوت را در ثبت لحظه خلاق دو آهنگ آخر بیتلز حس می کنم. اولی تقلید بی نظیر و آن یکی بزرگترین ماجراجویی آوایی تاریخ موسیقی پاپ، باید بهت برسم (Got to Get You Into My Life)، آهنگی که در پی آمد فردا هرگز نمی داند (Tomorrow Never Knows) هنوز آوایی است از جهانی دیگر که نمای موزیکال پست مدرنی است با به کارگیری صدای طبل هندی.
لنون شعر را از کتابچه اسید تیموتی لیری، تجربه سایکودلیک برداشته بود اما آهنگ هیچ نشانی از توهمات آهنگ های ناشی از مصرف ال سی دی را نداشت، بلکه آهنگی ناب و پرهیاهو بود. هفت تیر برای گروه تهیه کننده اش جرج مارتین و مدیر فنی اش گف امریک، آغاز بود تا به استودیو به مثابه یک ساز جداگانه و آزمایشگاه ایده ها نگاه کنند. هفت تیر شاهد کیمیاگری لنون و مک کارتی در آهنگ نویسی است که به جرج هریسونِ بی سروصدای بیلتز هم اعتماد به نفس می داد.
با همه محدودیت های استودیوی خیابان ابی، هفت تیر شالوده آرمان خواه گروه را به مقصود رساند. امروز به هفت تیر به عنوان کامل ترین آلبوم گروه نگاه می شود. آهنگ های بیتلز نواهای کودکی ام بودند و خود گروه پدیده آن روزها از لباس تا طرز صحبت، آهنگ ها و ... همه الهام بخش سبکی جدید در زندگی بودند. بیتلز گروهی بود که ساختار محافظه کار ملال آور پوسیده انگلستان اوایل دهه 1960 را به بیش از معاصرانش به چالش کشید.
در آغاز دهه 1970 نوید مثبت گرایی بیتلز محو شده بود. گلم، پانک، پست پانک همه از مثبت گرایی بیتلز متولدش ده بودند و برای بقا مبارزه می کردند. نسلی که دیوید بووی کاریزماتیک آمد و موسیقی الکترونیک کرافتوِرک و موسیقی تکنوی دیترویت و شیکاگو همه ملهم از بیتلز بودند و با موسیقی پسادیجیتال امروز کاملا قابل تمایز بودند.
باب دیلن – بلند بر بلند
اد والیامی: بهترین مشخصه این آهنگ صداست. چه کسی بهتر از باب دیلن می تواند این مسئله را باز کند. باب دیلن کسی است که دست به تحلیل عمومی کارهایش نزده است. در سال 1978 در مصاحبه ای گفت: «نزدیکترین اجرایی که توانستم از آهنگی که در ذهنم می گذشت داشته باشم، بلند بر بلند بود. صدایی از جنس جیوه، فولاد و طلا. هر عنصری که بیشتر می پسندید. برای خودم بهترین کارم بوده است.»
در همان سال 1966 در 12 سالگی بود که نخستین بار بلند بر بلند را شنیدم. ما میهمان نویسنده کتاب کودک مایکل روزن و از طرفداران پروپاقرص بیتلز و رولینگ استونز بودیم. پدیده ای که همه گیر بود. به من گفتند احتمالا این آهنگ را نمی فهمم چرا که مختص بزرگسالان سات. به راستی هم همین بود، عشق و عصیان و خرد بین مایه آهنگ بود.
اما صدای دیلن و آهنگ گروهش شیفته ام می کرد و هنوز هم زیبایی و ناب بودنش را از دست نداده. نمی توان به این مسئله خارج از پس زمینه اش نگاه کرد که پایان سه گانه همه چیز را به خانه برگرداندن (Bringing It All Back Home) و باز هم اتوبان 61 (Revisited 61 Highway) بود. پنج ماه پیش از این کار، دیلن بلندپروازانه ترین گامِ حرفه ای اش را برداشت.
در روز یکشنبه 25 ژوئیه 1965 بود که جشنواره موسیقی فولک نیوپورت را اجرا کرد. جو بوید که میکس صدا را برعهده داشت، از این جشنواره چنین یاد می کند که شمار دوستداران آن بیش از مخالفانش بود. دیلن در فصل اول نشویل گفته است: «آهنگ سازان کارت ها را چیدند، من آهنگی نوشتم، با هم کار کردیم، مشغول بازی شان شدند و من آهنگی دیگر نوشتم.»
در واقعیت هم چنین بود که معمولا گروه شب ها بیدار می شدند و به استودیو می رفتند و در فرم یک دایره می ایستادند تا بتوانند همدیگر را هر چه بیشتر کامل کنند. و واقعا هم در برداشت اول یا دوم کار تمام و کمال بود. کتی باتری که درامر بود، چنین تعریف می کند: «در زمان ضبط بانویی با چشمان غمزده خود را برای یک اجرای دو سه دقیقه ای حاضر می کردیم که به خود آمدیم: پنج شش دقیقه اجرا کرده بودیم اما هنوز جا داشت تا پس از 11 دقیقه و 22 ثانیه تمامش کنیم.» اَل کوپر از نوازندگان گروه می گوید: «هرگز هیچ کدام مان بهتر از این آلبوم ساعت 3 نیمه شب کار نکرده بودیم.»
بلند بر بلند از دو آهنگ تاریخی سال 1965 الگوبرداری می کرد: آقای تمپورین (Mr. Tambourine Man) همه چیز را به خانه برگرداندن و کابوس ناآرام مردم پوچِ (Desolation Row) باز هم اتوبان 61. بلند بر بلند دنبال نتیجه ای نیست بلکه به بی معنای مطلق می رسد. این بی معنایی را بعدها در کارهای ساموئل بکت پیدا کردم یا در پرلودِ شُستو کویچ و فاگ با آن تلخی طنزآلودشان. معنای بی معنایی در همه چیز: مفهومی که نیم قرن بعد به ابعاد آن بیش از روزهایی پی می برم که با گرامافون به آن گوش می دادم.