07-01-2016، 7:27
آيا زن مسلمان مي تواند بي حجاب باشد ولي چون خود را قلبا مسلمان مي بيند نيازي به اين كار نبيند.آيا ايمان تنها به خدا كافي است؟؟
يكي از مسايل مهم، كه از ديرباز، مورد بحث واقع شده اين است كه آيا هر يك از ايمان و عمل صالح، عامل مستقلي براي سعادت ابدي است يا مجموع آنها موجب سعادت است؟
گروهي به نام «مرجئه» در همان قرن اول ظهور اسلام بر آن بودند كه وجود ايمان، براي سعادت ابدي كافي است و ارتكاب گناه، ضرري به سعادت مؤمن نمي زند. اين عقيده به شدت از سوي گروه هاي مسلمان ديگر، رد شده است. حقيقت آن است تنها وجود ايمان براي آدمي كافي نيست و چنان نيست كه با وجود ايمان، هر گناهي بخشيده شود و هيچ اثر سويي نداشته باشد.
توضيح اين نكته به تبيين ماهيت ايمان، نصاب آن و رابطه آن با اعمال دارد:
حقيقت ايمان:
ايمان، حالتي قلبي و رواني است كه در اثر دانستن يك مفهوم و گرايش به آن، حاصل مي شود و با شدت و ضعف هر يك از اين دو عامل، كمال و نقص مي پذيرد.
اين تعريف، به اين نكته اشاره دارد كه تنها آگاهي و اطلاع در ايمان كافي نيست؛ بلكه افزون بر آن، گرايش به مورد آگاهي و انكار نكردن و انجام ندادن ضد آن نيز شرط است چنان كه قرآن كريم مي فرمايد: «و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا؛ آيات الهي را از روي ستم و برتري جويي انكار كردند در حالي كه به آنها يقين پيدا كرده بودند» (نمل، آيه 14).
نصاب ايمان:
بر حسب آنچه از آيات شريفه و روايت ها استفاده مي شود، حداقل ايمان براي سعادت ابدي عبارت است از ايمان به خداي يگانه و پاداش و كيفر اخروي و صحت آنچه بر انبياء(ع) نازل شده است و لازمه آن تصميم بر عمل به دستورهاي خداي متعال است.
بنابراين، كسي كه آگاه به حقيقتي است ولي تصميم دارد كه هيچ گاه به هيچ يك از لوازم آن، عمل نكند، ايمان به آن نخواهد داشت و حتي اگر ترديد داشته باشد كه به آنها عمل كند يا نكند باز هم هنوز ايمان نياورده است؛ قرآن كريم مي فرمايد: [گروهي از] اعراب [بياباني به پيامبر اكرم] گفتند ما ايمان آورديم. بگو: شما ايمان نياورده ايد؛ ولي بگوييد اسلام آورديم و هنوز ايمان در دل هايتان وارد نشده است»(حجرات، آيه 14).
از آنچه گذشت، معلوم مي شود، ايمان قلبي بدون عمل به دستورهاي شرع در سعادت و نجات انسان، كافي نيست به ويژه افرادي كه در عين آگاهي از دستور شرعي آن را به هر علتي انكار كرده انجام نمي دهند(آيت الله مصباح يزدي، آموزش عقايد، سازمان تبليغات اسلامي، دوره سه جلدي، ج 3، ص 107 - 127).
يكي از مسايل مهم، كه از ديرباز، مورد بحث واقع شده اين است كه آيا هر يك از ايمان و عمل صالح، عامل مستقلي براي سعادت ابدي است يا مجموع آنها موجب سعادت است؟
گروهي به نام «مرجئه» در همان قرن اول ظهور اسلام بر آن بودند كه وجود ايمان، براي سعادت ابدي كافي است و ارتكاب گناه، ضرري به سعادت مؤمن نمي زند. اين عقيده به شدت از سوي گروه هاي مسلمان ديگر، رد شده است. حقيقت آن است تنها وجود ايمان براي آدمي كافي نيست و چنان نيست كه با وجود ايمان، هر گناهي بخشيده شود و هيچ اثر سويي نداشته باشد.
توضيح اين نكته به تبيين ماهيت ايمان، نصاب آن و رابطه آن با اعمال دارد:
حقيقت ايمان:
ايمان، حالتي قلبي و رواني است كه در اثر دانستن يك مفهوم و گرايش به آن، حاصل مي شود و با شدت و ضعف هر يك از اين دو عامل، كمال و نقص مي پذيرد.
اين تعريف، به اين نكته اشاره دارد كه تنها آگاهي و اطلاع در ايمان كافي نيست؛ بلكه افزون بر آن، گرايش به مورد آگاهي و انكار نكردن و انجام ندادن ضد آن نيز شرط است چنان كه قرآن كريم مي فرمايد: «و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا؛ آيات الهي را از روي ستم و برتري جويي انكار كردند در حالي كه به آنها يقين پيدا كرده بودند» (نمل، آيه 14).
نصاب ايمان:
بر حسب آنچه از آيات شريفه و روايت ها استفاده مي شود، حداقل ايمان براي سعادت ابدي عبارت است از ايمان به خداي يگانه و پاداش و كيفر اخروي و صحت آنچه بر انبياء(ع) نازل شده است و لازمه آن تصميم بر عمل به دستورهاي خداي متعال است.
بنابراين، كسي كه آگاه به حقيقتي است ولي تصميم دارد كه هيچ گاه به هيچ يك از لوازم آن، عمل نكند، ايمان به آن نخواهد داشت و حتي اگر ترديد داشته باشد كه به آنها عمل كند يا نكند باز هم هنوز ايمان نياورده است؛ قرآن كريم مي فرمايد: [گروهي از] اعراب [بياباني به پيامبر اكرم] گفتند ما ايمان آورديم. بگو: شما ايمان نياورده ايد؛ ولي بگوييد اسلام آورديم و هنوز ايمان در دل هايتان وارد نشده است»(حجرات، آيه 14).
از آنچه گذشت، معلوم مي شود، ايمان قلبي بدون عمل به دستورهاي شرع در سعادت و نجات انسان، كافي نيست به ويژه افرادي كه در عين آگاهي از دستور شرعي آن را به هر علتي انكار كرده انجام نمي دهند(آيت الله مصباح يزدي، آموزش عقايد، سازمان تبليغات اسلامي، دوره سه جلدي، ج 3، ص 107 - 127).