24-12-2015، 10:57
با عباس پژمان، مترجم شازده کوچولوی آنتوان دو سنت اگزوپری، نادیای آندره برتون، کودکی ژاک پرور، من و پلاتروی خیمنس، ماری ولادیمیر نابوکف، سال مرگ ریكاردوریش و تاریخ محاصره لیسبون و همه نامهای ژوزه ساراماگو،... گفتگوی کوتاهی درباره ترجمه شعر کرده ایم که میخوانید.
آقای عباس پژمان به نظر شما ترجمه شعر، روی شعر تولیدی تاثیر مثبت میگذارد یا منفی؟
الان خیلی شعر ترجمه میشود. اکثر شاعران مسلط به یک زبان دوم هستند و اشعار را از زبان اصلی میخوانند. مطمئنن ترجمه شعر خیلی روی شعر تولیدی ما تاثیر میگذارد و این تاثیرگذاری مختص ایران نیست در همه دنیا همینطور است. شاعران از تولیدات فکری همدیگر اطلاع دارند و شعر شاعران دیگر را میخوانند و مطمئنن تاثیراتی در ذهنشان به جای میگذارد. اما رد پای این تاثیرات را نمیتوان به وضوح مشخص کرد. شاعر یا از زندگی و یا از شاعران دیگر تاثیر میگیرد مهم این است که بتواند آن را تبدیل به تولید خودش کند و مارک خودش را روی آن بزند.
گرایش ساده نویسی که در حال حاضر در شعر فارسی ایجاد شده است چقدر مربوط به پر رنگ شدن حوزه ترجمه شعر است؟
در مورد این موضع با این راحتی نمیتوان قضاوت و حکم صادر کرد. اصلا اینگونه نیست که شعرهای ساده جزو شعرهای ناب محسوب نمیشوند. شعر سهراب سپهری یا دیگران هم شعر ساده است. ممکن است ساده نویسی عکس العملی باشد به دورهای که درآن شاعران مبهم گویی و پیچیده گویی میکردند. آن شعر پیچیده و مبهم خیلی موفق نبود. ظاهرا دورانش به سر رسیده بود. پس طبیعی بود که چنین دورهای را در پی داشته باشد. بنابراین اگر کلی گویی کنیم جانب انصاف درمورد بعضی شاعران رعایت نمیشود چرا که در میان همین اشعار ساده شعرهای خیلی خوبی دیده میشود.
به نظر شما علاوه بر فرم که همواره در مقابل ترجمه مقاومت میکند محتوا نیز قابل ترجمه نیست؟
مسئله اینجاست که ما به چه چیزی میگوییم ترجمه؟ برخی شعرها اصلا قابل ترجمه نیست. مخصوصا شعرهایی که روی فرم تاکید دارند و بازیهای زبانی و کلامی به وجود آوردهاند. این گونه اشعار آنقدرها ترجمه پذیر نیستند ولی اشعاری که خیلی در قید زبان نیستند و معنای روشنی دارند بهتر ترجمه میشوند. از طرفی هر شعری که ترجمه میشود تا حدودی ترجمه پذیر بوده که ترجمه شده است. ولی یک اصل کلی درمورد شعر وجود دارد و آن این است که اشعاری ترجمه میشوند که به ترجمه تن بدهند. اکثر مجموعههایی هم که ترجمه شده است گزینشی است. یعنی کم تر پیش آمده که یک مترجم کلیه اشعار یک کتاب را ترجمه کرده باشد بلکه از میان مجموعه شعرهای شاعر آنهایی را ترجمه میکند که بشود ترجمه کرد.
به نظر من کسی میتواند شعر ترجمه کند که در درجه اول زیبایی شعر را حس و درک کند و در آن حد توانایی داشته باشد که بتواند آن زیبایی را منتقل کند و چنین کسی خود به خود شاعر است. به این معنا، بله. کسی که شعر ترجمه میکند باید شاعر باشد.
آیا برای ترجمه شعر لازم است مترجم خود شاعر باشد؟
شما به چه کسی میگویید شاعر؟
کسی که وزن و قافیه کلاسیک و نو را بداند و با زبان شعر آشنایی کامل داشته باشد.
من وزن و قافیه را رد نمیکنم چرا که میتواند موسیقی جالبی ایجاد کند. اما شعر را نمیشود با وزن و قافیه تعریف کرد. معنی شعر خیلی گسترده تر از اینهاست. آیا کسی را که یک مجموعه آبکی منتشر کرده است شاعر میدانید؟ یا کسی را شاعر میدانید که اصلا هیچ شعری نگفته و کتابی هم منتشر نکرده ولی ذاتا شاعر است؟ به نظر من کسی میتواند شعر ترجمه کند که در درجه اول زیبایی شعر را حس و درک کند و در آن حد توانایی داشته باشد که بتواند آن زیبایی را منتقل کند. چنین کسی خود به خود شاعر است. به این معنا، بله. کسی که شعر ترجمه میکند باید شاعر باشد.
آیا معیار تخصصی وجود دارد برای اینکه بگوییم یک ترجمه خوب است و دیگری بد؟
به عنوان یک خواننده تنها کافی است که حس کنید شعری که میخوانید به دلتان نشسته است و از آن لذت بردهاید. دست کم به عنوان یک متن فارسی قابل قبول باشد. اما این که آن شعر تا چه حد به شعر اصلی نزدیک است یا نه و چقدر به شعر اصلی وفادار مانده است مسئله ایست که تنها متخصصها می توانند از آن حرف بزنند؛ یعنی کسانی که اولا شعر اصلی را خوانده و درک کرده باشند و بعد به زبان دومی که شعر به آن ترجمه شده مسلط باشند. البته یک مقدار هم ذوق داشته باشند. دست کم این که نثر خوب را از نثر بد تشخیص دهند.
آقای عباس پژمان به نظر شما ترجمه شعر، روی شعر تولیدی تاثیر مثبت میگذارد یا منفی؟
الان خیلی شعر ترجمه میشود. اکثر شاعران مسلط به یک زبان دوم هستند و اشعار را از زبان اصلی میخوانند. مطمئنن ترجمه شعر خیلی روی شعر تولیدی ما تاثیر میگذارد و این تاثیرگذاری مختص ایران نیست در همه دنیا همینطور است. شاعران از تولیدات فکری همدیگر اطلاع دارند و شعر شاعران دیگر را میخوانند و مطمئنن تاثیراتی در ذهنشان به جای میگذارد. اما رد پای این تاثیرات را نمیتوان به وضوح مشخص کرد. شاعر یا از زندگی و یا از شاعران دیگر تاثیر میگیرد مهم این است که بتواند آن را تبدیل به تولید خودش کند و مارک خودش را روی آن بزند.
گرایش ساده نویسی که در حال حاضر در شعر فارسی ایجاد شده است چقدر مربوط به پر رنگ شدن حوزه ترجمه شعر است؟
در مورد این موضع با این راحتی نمیتوان قضاوت و حکم صادر کرد. اصلا اینگونه نیست که شعرهای ساده جزو شعرهای ناب محسوب نمیشوند. شعر سهراب سپهری یا دیگران هم شعر ساده است. ممکن است ساده نویسی عکس العملی باشد به دورهای که درآن شاعران مبهم گویی و پیچیده گویی میکردند. آن شعر پیچیده و مبهم خیلی موفق نبود. ظاهرا دورانش به سر رسیده بود. پس طبیعی بود که چنین دورهای را در پی داشته باشد. بنابراین اگر کلی گویی کنیم جانب انصاف درمورد بعضی شاعران رعایت نمیشود چرا که در میان همین اشعار ساده شعرهای خیلی خوبی دیده میشود.
به نظر شما علاوه بر فرم که همواره در مقابل ترجمه مقاومت میکند محتوا نیز قابل ترجمه نیست؟
مسئله اینجاست که ما به چه چیزی میگوییم ترجمه؟ برخی شعرها اصلا قابل ترجمه نیست. مخصوصا شعرهایی که روی فرم تاکید دارند و بازیهای زبانی و کلامی به وجود آوردهاند. این گونه اشعار آنقدرها ترجمه پذیر نیستند ولی اشعاری که خیلی در قید زبان نیستند و معنای روشنی دارند بهتر ترجمه میشوند. از طرفی هر شعری که ترجمه میشود تا حدودی ترجمه پذیر بوده که ترجمه شده است. ولی یک اصل کلی درمورد شعر وجود دارد و آن این است که اشعاری ترجمه میشوند که به ترجمه تن بدهند. اکثر مجموعههایی هم که ترجمه شده است گزینشی است. یعنی کم تر پیش آمده که یک مترجم کلیه اشعار یک کتاب را ترجمه کرده باشد بلکه از میان مجموعه شعرهای شاعر آنهایی را ترجمه میکند که بشود ترجمه کرد.
به نظر من کسی میتواند شعر ترجمه کند که در درجه اول زیبایی شعر را حس و درک کند و در آن حد توانایی داشته باشد که بتواند آن زیبایی را منتقل کند و چنین کسی خود به خود شاعر است. به این معنا، بله. کسی که شعر ترجمه میکند باید شاعر باشد.
آیا برای ترجمه شعر لازم است مترجم خود شاعر باشد؟
شما به چه کسی میگویید شاعر؟
کسی که وزن و قافیه کلاسیک و نو را بداند و با زبان شعر آشنایی کامل داشته باشد.
من وزن و قافیه را رد نمیکنم چرا که میتواند موسیقی جالبی ایجاد کند. اما شعر را نمیشود با وزن و قافیه تعریف کرد. معنی شعر خیلی گسترده تر از اینهاست. آیا کسی را که یک مجموعه آبکی منتشر کرده است شاعر میدانید؟ یا کسی را شاعر میدانید که اصلا هیچ شعری نگفته و کتابی هم منتشر نکرده ولی ذاتا شاعر است؟ به نظر من کسی میتواند شعر ترجمه کند که در درجه اول زیبایی شعر را حس و درک کند و در آن حد توانایی داشته باشد که بتواند آن زیبایی را منتقل کند. چنین کسی خود به خود شاعر است. به این معنا، بله. کسی که شعر ترجمه میکند باید شاعر باشد.
آیا معیار تخصصی وجود دارد برای اینکه بگوییم یک ترجمه خوب است و دیگری بد؟
به عنوان یک خواننده تنها کافی است که حس کنید شعری که میخوانید به دلتان نشسته است و از آن لذت بردهاید. دست کم به عنوان یک متن فارسی قابل قبول باشد. اما این که آن شعر تا چه حد به شعر اصلی نزدیک است یا نه و چقدر به شعر اصلی وفادار مانده است مسئله ایست که تنها متخصصها می توانند از آن حرف بزنند؛ یعنی کسانی که اولا شعر اصلی را خوانده و درک کرده باشند و بعد به زبان دومی که شعر به آن ترجمه شده مسلط باشند. البته یک مقدار هم ذوق داشته باشند. دست کم این که نثر خوب را از نثر بد تشخیص دهند.