10-07-2014، 9:12
می دانم..
آخر یک روز
خسته می شود از نیامدنش
شوخی که نیست
مگر آدم
چقدر می تواند نیاید!..
اِ…
اینطور نگاهم نکن!
روزی روزگاری…
دست داشتم،
پا داشتم،
گم شان کردم در دوست داشتنت…!!
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم
همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع
قصه ی ما دو سه دیوانه دراز است هنوز !
اگر می شود
دستم را بگیر…!
دارم به یادت
می افتم…!!!
هر وقت برای آشتی آمدی،
گلویت را صاف کن،
جمله ات را با یک”دوستت دارم” شروع کن…
یا مثلا”چقدر دلم برایت تنگ شده…”
زن ها قرار نیست سرداران جنگ باشند،
یک دروغِ کوچک کافیست…!!!
می گویند تنهایی، پوستِ آدم را کلفت می کند!
می گویند تنهایی، پوستِ آدم را کلفت می کند!
می گویند عشق، دلِ آدم را نازک می کند!
می گویند درد، آدم را پیر می کند!
آدم ها خیلی چیزها می گویند
و من، امروز…
کرگدنِ دل نازکی هستم که پیر شده است…!!!
نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست
مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست
تو از کی عاشقی ؟ این پرسش آیینه بود از من !
خودش از گریه ام فهمید مدت هاست ، مدت هاست
به جای دیدن روی تو در خود خیره ایم ای عشق
اگر آه تو در آیینه پیدا نیست عیب از ماست
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار
اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست
من این تکرار را چون سیلی امواج بر ساحل
تحمل می کنم هر چند جانکاه است و جانفرساست
در این فکرم که در پایان این تکرار پی در پی
اگر جایی برای مرگ باشد ، زندگی زیباست !
زمـان همـه چیـز را حـل می کنـد
امـا انگـار سـاعـت دنیـا …
خـواب اسـت !
آنقدر دوستت دارم که
پروانه ها گیج می شوند
گل ها تعجب می کنند
و باران دلش آب می افتد