07-10-2015، 20:37

سي سال است كه مي گوييم آقايان به تئاتر توجه كنيد، سي سال است كه از مسئولان خواستهايم،التماس كرده ايم كه به حال و روز تئاتر رسيدگي كنيد اما كو گوش شنوا؟ يكبار نشد كه يك مسئول فرهنگي يك نماينده مجلس با خانوادهاش بيايد و تئاتر تماشا كند اينها در تئاتر وجود دارد و حال و روزش هم خب مشخص است. تئاتر سرمايه ملي است اما به آن بي احترامي ميشود و نه تنها به آن كمك نمي كنند بلكه از پاي آن هم ميكشند. سينما وتلويزيون را فراموش كرده ام اما تئاتر اين طور نيست. در تئاتر هر چه بر من گذشته يادم مانده است.
تئاتر سرمايه ملي است اما به آن بي احترامي ميشود و نه تنها به آن كمك نمي كنند بلكه از پاي آن هم ميكشند. سينما وتلويزيون را فراموش كرده ام اما تئاتر اين طور نيست. در تئاتر هر چه بر من گذشته يادم مانده است.
بعضي كلمهها بارمعنايي زيادي دارند،بعضي واژهها سنگيناند ، ثقيل اند براي آنكه راحت در دهان بچرخانيشان . براي خرج كردن بعضي واژهها، براي نسبت دادن بعضي از صفات به آدم ها بايد خساست كرد و «اصيل» از همان واژههاست.اصالت از آن واژههايي است كه معناي آن در خود كلمه نهفته است بي هيچ توضيح اضافه.
بعضي كلمهها بارمعنايي زيادي دارند،بعضي واژهها سنگيناند ، ثقيل اند براي آنكه راحت در دهان بچرخانيشان . براي خرج كردن بعضي واژهها، براي نسبت دادن بعضي از صفات به آدم ها بايد خساست كرد و «اصيل» از همان واژههاست.اصالت از آن واژههايي است كه معناي آن در خود كلمه نهفته است بي هيچ توضيح اضافه.
اينكه بخواهي كسي را اصيل بنامي يا مفهوم اصالت را براي چيزي تعريف كني نياز به زور و ضرب چنداني ندارد فقط كافي است كه سوژه را درست انتخاب كرده باشي و آن وقت است كه معناي وقار در كلام مينشيند و خود ميشود تجلي واژه اصالت و تمامي مشتقات آن.
«بهزادفراهاني» يكي از آن اصيلهاي تئاتر و سينماي ايران است؛ يكي از آن عاشقاني كه به صحنه بيشتر از پرده عشق ميورزد و آنقدر اين عشقش را با صداي رسا و بلند فرياد ميزند كه تو حتي در معرفياش جرات نمي كني اسم سينما را قبل از تئاتر بياوري.
تصميم گرفتيم براي گفتوگو در خصوص حال و احوال اين روزهاي تئاتر و سينما با بهزاد فراهاني تماس بگيريم.فراهاني همانطور كه انتظارش را داشتيم با وقار خاصي با همان صداي پرابهتش جواب ما را داد و ما را در روزي كه بادهاي سرد پاييز نويد آغاز فصل سرما را ميدادند براي گفتوگو پذيرفت.
لوكيشن اول خانه هنرمندان
قرار ما رأس ساعت هفت شب خانه هنرمندان بود.جايي كه اين روزها پذيراي فراهاني و
داش آكلاش است.
قرار ما رأس ساعت هفت شب خانه هنرمندان بود.جايي كه اين روزها پذيراي فراهاني و
داش آكلاش است.
پلههاي ايرانشهر را پايين ميرويم و به اتاق گريم ميرسيم؛ جايي كه «داش آكل» گل و قداره مشغول گريم است. فراهاني ما را كه ميبيند لبخند ميزند و اجازه ميخواهد اول گريمش تمام شود بعد گفتوگو را شروع كنيم.
ايران به تئاتر بيتوجه است
سوال اول را با حال و اوضاع تئاتر شروع
مي كنيم و از او مي خواهيم كه در مورد اين روزهاي تئاتر با ما حرف بزند. حرف تئاتر كه ميشود صدايش را محكمتر مي كند و مي گويد:حال تئاتر خوب نيست. يعني حال كدام قسمت از فرهنگ اين كشور خوب است كه حال تئاتر خوب باشد؟ سي سال است كه مي گوييم آقايان به تئاتر توجه كنيد، سي سال است كه از مسئولان خواستهايم،التماس كرده ايم كه به حال و روز تئاتر رسيدگي كنيد اما كو گوش شنوا؟ در تمام دنيا تئاتر فاخرترين هنر است و تئاتري با ارج و قربترين هنرمندان، اما در ايران چه؟ اوضاع اينجا چگونه است؟ من به شما ميگويم خراب است،خيلي خراب.
سوال اول را با حال و اوضاع تئاتر شروع
مي كنيم و از او مي خواهيم كه در مورد اين روزهاي تئاتر با ما حرف بزند. حرف تئاتر كه ميشود صدايش را محكمتر مي كند و مي گويد:حال تئاتر خوب نيست. يعني حال كدام قسمت از فرهنگ اين كشور خوب است كه حال تئاتر خوب باشد؟ سي سال است كه مي گوييم آقايان به تئاتر توجه كنيد، سي سال است كه از مسئولان خواستهايم،التماس كرده ايم كه به حال و روز تئاتر رسيدگي كنيد اما كو گوش شنوا؟ در تمام دنيا تئاتر فاخرترين هنر است و تئاتري با ارج و قربترين هنرمندان، اما در ايران چه؟ اوضاع اينجا چگونه است؟ من به شما ميگويم خراب است،خيلي خراب.
چرا بايد يك كشور تا اين حد به تئاتر
بي توجه باشد؟ ما گلويمان را پاره كرديم كه آقايان مسئول بياييد و با خانوادههايتان تئاتر ببينيد، بياييد تا بفهميد اين چيست كه ما آنقدر به اهميت دادن به آن اصرار ميكنيم؟ تمام اين سالها خودمان گفتهايم و خودمان هم شنيدهايم.
بي توجه باشد؟ ما گلويمان را پاره كرديم كه آقايان مسئول بياييد و با خانوادههايتان تئاتر ببينيد، بياييد تا بفهميد اين چيست كه ما آنقدر به اهميت دادن به آن اصرار ميكنيم؟ تمام اين سالها خودمان گفتهايم و خودمان هم شنيدهايم.
يكبار نشد كه يك مسئول فرهنگي يك نماينده مجلس با خانوادهاش بيايد و تئاتر تماشا كند. اينها در تئاتر وجود دارد و حال و روزش هم خب مشخص است.چطور بايد اين هنر حالش خوب باشد وقتي كمترين توجهي به آن نميشود.
بخش خصوصي را تنها نگذاريم
حرف از حمايت از تئاتر كه ميشود صحبتهايمان را مي بريم حول و حوش تئاتر خصوصي و نظرش را در مورد راه افتادن تئاترهاي خصوصي ميپرسيم كه ميگويد: تئاتر خصوصي اتفاق خيلي خوبي است. اتفاقي كه كمك ميكند اين تئاتر با تمامي اين بي مهريها زنده و روپا بماند و وظيفه دولت است كه به آنها كمك كند.
حرف از حمايت از تئاتر كه ميشود صحبتهايمان را مي بريم حول و حوش تئاتر خصوصي و نظرش را در مورد راه افتادن تئاترهاي خصوصي ميپرسيم كه ميگويد: تئاتر خصوصي اتفاق خيلي خوبي است. اتفاقي كه كمك ميكند اين تئاتر با تمامي اين بي مهريها زنده و روپا بماند و وظيفه دولت است كه به آنها كمك كند.
اگر حمايت دولت نباشد بخش خصوصي زمين ميخورد، از بين ميرود.مردم خودشان دارند ميسازند؛ دستشان را بگيريم. ٢١ تئاتر خصوصي باز شده كه من نوكريشان را ميكنم. كار اينها نوعي جنون است وگرنه چهكسي در اين شرايط به سمت تئاتر ميآيد؟ اين يك جنون فرهنگي است كه بايد حمايت شود.
بودجه اندك و توقع بسيار است
وضعيت امور فرهنگي در ايران ربط مستقيم به بودجه دارد. از فراهاني در خصوص بودجه تئاتر هم پرسيديم كه اينطور جواب داد: بودجهاي كه براي تئاتر اختصاص ميدهند خجالت آور است.
وضعيت امور فرهنگي در ايران ربط مستقيم به بودجه دارد. از فراهاني در خصوص بودجه تئاتر هم پرسيديم كه اينطور جواب داد: بودجهاي كه براي تئاتر اختصاص ميدهند خجالت آور است.
ميگذارند تمام بودجه ها را تقسيم ميكنند ، تمام حساب وكتابهايشان را مي كنند و در آخر اگر چيزي ماند، ميگويند خب ! اين هم سهم تئاتر. كجاي دنيا با تئاتر اينگونه برخورد ميشود؟تئاتر سرمايه ملي است اما به آن بي احترامي ميشود و نه تنها به آن كمك نمي كنند بلكه از پاي آن هم ميكشند .
الان براي اجاره يك شب پنج ميليون تومان ميگيرند تا اجازه بدهند يك شب اجرا كني وقتي هم ميگويي چرا؟ ميگويند در فلان كار موسيقي اجرا ميشود. موسيقي هم فروش دارد و حالا كه فروش دارد ما چرا ازآن بهره نگيريم.
از تئاترهاي ديگر هم ٢٠ درصد از كل فروش را برميدارند. چرا؟اصلا چه كسي گفته كه اين ٢٠ درصد گرفته شود. سالنهاي دولتي بودجه دولتي ميگيرند. براي نصب تابلوي تئاتر من ١٨٠هزار تومان گرفتند.
اين مبلغ فقط براي نصب تابلوها بود البته اين را بايد بگويم كه با من بهزاد فراهاني خيلي همكاري كردند و خيلي هم راه آمدهاند، اما دقت كنيد با من اينطور برخورد كردهاند حال و اوضاع آدمهاي ناشناخته و حتي تازهكار كه ديگر مشخص است.
اين كه من مي گويم حمايت نميشويم از نظر مسئول انجمن بازيگران ميگويم، حرف دل اين همه بازيگر و دستاندركار جوان را ميزنم وگرنه من كه مهم نيستم .
با من به علت اسم و سابقهام همكاري ميشود اما با جوان تر ها چه ميكنند؟
من مورد غضب مديران تلويزيون قرار گرفتهام حرف كه به اينجا ميرسد از تلويزيون ميپرسيم،صحبت از نقش رسانه ملي كه ميشود حرفهايش را با همان صلابت ادامه مي دهد كه: من چندسال است كه در ليست سياه تلويزيون قرار گرفتهام و ديگر به هيچ برنامهاي دعوت نميشوم،چرا؟ علت را خودم به شما ميگويم،براي اين مورد غضب مديران تلويزيون قرار گرفتهام چون كه دريك برنامه تلويزيوني از سياستهاي تلويزيون،از حال و روز تئاتر انتقاد كردم اما من از هيچكس نمي ترسم.
«گل و قداره» نمونه تئاتر ملي است
دوساعتي از شروع گفتوگويمان گذشته و عوامل تئاتر يك به يك به اتاق گريم ميآيند و آخرين نكته هاي قبل از اجرا را با او هماهنگ ميكنند. يكي لباس و ديگري ديالوگ، هركدام سوالاتشان را ميپرسند و جواب تك تكشان را با صبر و حوصله ميدهد.
با من به علت اسم و سابقهام همكاري ميشود اما با جوان تر ها چه ميكنند؟
من مورد غضب مديران تلويزيون قرار گرفتهام حرف كه به اينجا ميرسد از تلويزيون ميپرسيم،صحبت از نقش رسانه ملي كه ميشود حرفهايش را با همان صلابت ادامه مي دهد كه: من چندسال است كه در ليست سياه تلويزيون قرار گرفتهام و ديگر به هيچ برنامهاي دعوت نميشوم،چرا؟ علت را خودم به شما ميگويم،براي اين مورد غضب مديران تلويزيون قرار گرفتهام چون كه دريك برنامه تلويزيوني از سياستهاي تلويزيون،از حال و روز تئاتر انتقاد كردم اما من از هيچكس نمي ترسم.
«گل و قداره» نمونه تئاتر ملي است
دوساعتي از شروع گفتوگويمان گذشته و عوامل تئاتر يك به يك به اتاق گريم ميآيند و آخرين نكته هاي قبل از اجرا را با او هماهنگ ميكنند. يكي لباس و ديگري ديالوگ، هركدام سوالاتشان را ميپرسند و جواب تك تكشان را با صبر و حوصله ميدهد.
با ديدن عوامل و نزديك شدن به ساعت شروع نمايش سوالاتمان را به سمت نمايشنامهاي ميبريم كه عشق به آن در تك تك جملاتش مشخص است.
حرف «گل و قداره» كه ميشود چشمانش برق ميزند و ميگويد: اين تئاتر همان چيزي است كه سال ها از آن گفته ام، تئاتري ملي. گل و قداره روايتي از داستان «داش آكل» نوشته صادق هدايت است كه 16سال پيش آن را به روي صحنه برده ام. من هيچوقت اولين باري كه روي صحنه رفتم را فراموش نمي كنم.سال ١٣٣٧ بود.
جوانكي بودم كه هنوز به مدرسه میرفتم وتمام لحظاتش را به ياد دارم. از آن زمان تا الان لحظه اي نيست كه در تئاتر روي صحنه رفته باشم و چيزي از آن لحظه را از ياد برده باشم؛ به هيچ صحنه بازيگري ديگري آنقدر عرق ندارم، سينما وتلويزيون را فراموش كرده ام اما در تئاتر اين طور نيست.
در تئاتر هر چه بر من گذشته يادم مانده است . فراهاني داستان گل و قداره را اينطور برايمان ادامه مي دهد: بخش عمده اي از ارزش ها و داشتههايمان، فرهنگ ما است يعني جوانمردي و فضيلت. حالا ما يادمان نمي آيد ما اينها را داشتيم و «گل و قداره» يادآوري همين فرهنگ با عزت است.
اخبار فرهنگی - قانون
اخبار فرهنگی - قانون