04-10-2015، 18:27
علیرضا نوری زاده که حالا مدال افتخار عنوان “لیدر سبز و غلام بهائیان” را بر گردن خود میبیند در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به اصطلاح شاعر و سردبیر برنامههای رادیو و تلویزیون بود.
سفر به نجف نقطه آغاز ارتباط گیری با سرویسهای اطلاعاتی عرب
اوخر سال ۱۳۴۰ بود که نوری زاده به همراه خانوادهاش به نجف اشرف نقل مکان کرد تا همین سفر نقطه آغازی باشد برای ارتباطهای گسترده او با سرویسهای اطلاعاتی غربی و عربی. پس از ۵ سال اقامت در نجف اشرف نوری زاده به ایران بر میگردد و عضو کانون معلوم الحال نویسندگان میشود.
در آن سالها، نوری زاده هر کجا که میرفت خود را از شاه مهرههای کشف شده در این کانون معرفی میکرد و ادعای شاعری، نویسندگی و روشنفکری! داشت.او که در جریان سفر به عراق زبان عربی را فرا گرفته بود به عنوان مترجمی خرده پا در هفته نامههای کم تیراژ دهه ۴۰ قطعات و اشعار کوتاهی را از عربی به فارسی ترجمه میکرد و با حقهبازیهای فراوان اشعار و قطعات ادبی متعلق به شعرا و ادبای جهان عرب را به نام خود به نشریاتی چون فردوسی، خوشه، بامشاد، تهران مصور و امید ایران میداد. با همین ادعاها بود که نوری زاده سرانجام توانست به سازمان رادیو و تلویزیون راه پیدا کند.
نوری زاده در کنار شاپور بختیار
به اصطلاح روزنامه نگاری که عامل ساواک بود
نوریزاده بر اثر رفت و آمد با افراد دینستیزی مانند عباس پهلوان، سردبیر مجله فردوسی و اسماعیل نوری علاء و جمشید چالنگی (از نویسندگان مجله تماشا) به نوشیدن افراطی الکل اعتیاد پیدا کرد، بهطوری که هنوز از دانشگاه حقوق فارغالتحصیل نشده بود به یک الکلیست تمام عیار تبدیل شد که پاتوق او و همپالکیهایش هر روز بعدازظهر در بار هتل مرمر که متعلق به باقرزاده بود و میگفتند از املاک ساواک است.
بار و رستوران هتل مرمر در آن زمان از روزنامهنگاران با بهای ارزان و بسیار نازل (در حد مجانی) پذیرایی میکرد و شایع بود که سوبسید آن را ساواک میدهد و این محل به یک پاتوق غیررسمی برای روزنامهنگاران رژیم شاهنشاهی درآمده بود تا ساواک بتواند با استفاده از عواملی مانند علیرضا نوریزاده و جمشید چالنگی (در حال حاضر شاغل در صدای آمریکا) در میان آنها جاسوسی کند.
ارتباط با جعفریان، تئوریسین برجسته ساواک
جناب لیدر در اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ برای اینکه بتواند موقعیت خود را در رادیو و تلویزیون حفظ کند دیوانهوار نوکری محمود جعفریان از تئوریسینهای برجسته ساواک و از نویسندگان بولتنهای محرمانه وزارت امور خارجه و اداره دوم ارتش و استاد دانشکدههای نظامی که همزمان معاونت تلویزیون ملی ایران را هم عهدهدار بود را میکرد و در حقیقت تبدیل به گماشته او شده بود.
تناقض ملیتی و شخصیتی
نوری زاده از همان ابتدا هم سعی بر رفتار روشنفکری داشت و خود را فردی متفاوت از جامعه و هم کیشان خود معرفی میکرد. از سوی دیگر اقای لیدر که دچار تناقض ملیتی و شخصیتی هم شده بود در تمامی سفرها و ملاقاتهای خود با اتباع عرب، خود را طرفدار پان عربیسم معرفی میکرد و در این راهمواره مورد تمسخر خانواده و نزدیکانش قرار میگرفت.
نوری زاده که راههای دوز و کلک را به خوبی میدانست، با سفر به عراق و زندگی ۵ ساله در آنجا چنان عراقیها را اسیر بازیگری خودش کرده بود که مسئولان سیاست خارجی وقت عراق در همکاری با او بسیار سخاوتمندانه رفتار میکردند.
غلام بهائیان در آن سالها نزد اربابان عراقی خود بلیطهای بسیاری برای خرج کردن داشت. از نکات جالب ارتباط آن روزهای نوری زاده با دیپلماتهای عراقی که به ارتباط با ماموران اطلاعاتی این کشور نیز گسترش پیدا کرده بود اینکه درست در سالهایی که دولت عراق ایرانیها را از خاک خود اخراج میکرد، نوری زاده بدون هیچ مشکل و محدودیتی برای اقوام و دوستان خود ویزای سفر به عراق را میگرفت.
دلیل این مدعا هم گرفتن ویزا برای یکی از اقوامش به نام رحمان نوری زاده است که قطعا در خاطر جناب لیدر هست که پیش از انقلاب به راحتی برای او ویزا و بلیط سفر به عراق را گرفت.
البته نوری زاده علاوه بر ارتباطات گسترده با سرویس اطلاعاتی عراق از طریق منوچهر گنجی (یکی از عوامل معروف سازمان اطلاعاتی آمریکاCIA) با ساواک و نیروهای آن بیشتر آشنا شد و فعالیت پوششی خود را در ساواک گستردهتر کرد.
دریافت مدال پهلوی
همین ارتباط گیری و فعالیت پوششی برای ساواک بود که او را به دربار سلطنتی نزدیک و به امر مطلع محمد رضا پهلوی یک قطعه مدال پهلوی هم به او اهدا شد.
ساواک راه رسیدن به سرویسهای اطلاعاتی دیگر را باز کرد
فعالیتهای نوری زاده در ساواک و آشنایی او با ماموران عملیاتی این دستگاه شکنجهگر باعث شد تا وی بتواند ارتباط خود را با سرویسهای اطلاعاتی عربستان، مصر، عراق، آمریکا و انگلیس گسترش دهد و بعد از مدتی به یک وابسته تمام عیار نزد آنها شناخته شود.
در همان اثنا بود که سارق آثار ادبی اعراب، جیب پر پول آنها را هم نشانه گرفت تا همین آغازی باشد برای بهره بردن از منابع عظیم مالی اعراب و سرویسهای اطلاعاتی آنها.
نوری زاده و تحصیل در رشته مصر شناسی
نوری زاده برای جلب اعتماد اعراب و بالاخص مصریها دست به هر کاری میزد. او که علاقه بسیاری به زنگی در مصر داشت، آرزویش فعالیت به عنوان وابسته مطبوعاتی در قاهره بود و برای همین هم دست به هر کای میزد. برای همین هم بود که نوری زاده برای مطالعه درباره مصر و گذراندن دوره مصرشناسی(Ejeptolojy) به قاهره سفر کرد.
جناب لیدر و کشیدن سیگار کلوپاترای تولید مصر
کارهای او در مصر به حدی شکل علنی و مزورانه به خود گرفته بود که در مقطعی او را عاشق ناصریزم قلمداد میکردند.نوری زاده سیگار کلوپاترای تولید مصر را دود میکرد یعنی همان سیگاری که جمال عبدالناصر میکشید. برخی اخبار موثق حکایت از این دارند که نوری زاده برای جلب رضایت مصریها و به عشق او رساله احتمالا دکترای خود را برای او نوشته است
البته ذکر این نکته ضروری است که برحسب سوابق موجود در دانشکده حقوق دانشگاه تهران نوری زاده حتی موفق به پایان رساندن دوره لیسانس هم نشده و پس از ۲ سال تحصیل ناتمام این دانشکده را ترک گفته است (این تاریخ مصادف با تاریخ عزیمت او به مصر است.)
حضور نوری زاده در سرزمینهای اشغالی
نوریزاده در دوران اقامت یکساله در مصر زیر پوشش بازدید از اردوگاههای فلسطینی صبرا و شتیلا و نهرالبارد مستقر در لبنان به این کشور رفت و چند روز پس از ورود به لبنان از اسرائیل سردرآورد! وی در اسرائیل وارد موسسه آموزشهای وزارت خارجه اسرائیل شد و دوره جمع آوری خبر و تحلیل اوضاع عربی خاورمیانه را گذراند. در این مدت دوست و همراه وی مناشه امیر نویسنده سابق روزنامه اطلاعات و از صهیونیستهای افراطی عضو آژانس یهود بود که سالها در سرویس سیاسی روزنامه اطلاعات کار میکرد و در اواخر دهه ۱۳۴۰ به اسرائیل رفت و بخش فارسی رادیو اسرائیل را به راه انداخت که در دوران حکومت شاه وظیفهاش تبلیغ یهودیان ایران برای مهاجرت به اسرائیل بود.
علیرضا نوریزاده در دوران اقامت در اسرائیل چندین گزارش مصور تهیه و برای تلویزیون شاهنشاهی فرستاد. در آن زمان همکاران و دوستان نوریزاده با تعجب سوال میکردند چطور نوریزاده که برای ماموریت به مصر فرستاده شده است در اسرائیل اقامت دارد و از این کشور گزارش میفرستد؟!
نامه نگاری به سبک اعراب
لیدر کنونی جریان ورشکسته فتنه و اپوزیسیون دسته چندمی برای جلب رضایت اعراب حتی پا را هم فراتر گذاشته و در مکاتبات خود با آنها همان خط فکری را دنبال میکرد که اعراب دنبال میکنند. او در مکاتبات خود نام خلیج همیشه فارس را خلیج ع ر ب ی مینوشت و در حقیقت خود را یک عرب میدانسته و اکنون هم میداند.
ادعاهایی که هیچ گاه اثبات نشده است
ارتباطات گسترده نوری زاده با دستگاههای اطلاعاتی-جاسوسی اعراب و غربیها و صهیونستها از دیرباز تاکنون ادامه پیدا کرده و همین امر سبب شده تا او مدعی شود در تهران یک شبکه گسترده همکار دارد و از طریق آنها در جریان تمام اخبار داخلی ایران است. اما نگاهی به نوع اطلاعات ادعایی نوری زاده نشان میدهد که در حقیقت او همان اطلاعات و اخبار سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی غربی و عربی را بازخوانی میکند و ادعای داشتن یک شبکه گسترده در ایران یک دروغ بزرگ است.همان طور که در ماجرا مدحی و رضا شیران این امر به اثبات رسید و در حقیقت این نوری زاده بود که مورد استفاده اطلاعاتی قرار گرفته بود.
از جمله عناصر مرتبط با نوری زاده در داخل به زمانی برمیگردد که وی در تلاش برای احیا و استفاده از باند مهدی هاشمی معدوم و خط دنباله او بود.
گدایی غلام بهائیان از سرویسهای غربی و عربی
نوری زاده در تمام طول مدت وابستگی به سرویسهای غربی علاوه بر استفاده از منابع اطلاعاتی آنها و خدمت رسانیهای گستره به عوامل اجراییشان از منابع مالی این سرویسها نیز بی بهره نبوده است.
او با دریافت پولهای هنگفت در مقطعی خاص عامل ایجاد جنگ روانی در داخل نظام بود. شرکت در جلساتی مانند الجنادریه و دریافت کمک هزینه چندین میلیون دلاری از پادشاه عربستان او را تبدیل به رابط اصلی فتنه گران و منابع مالی غربی و عربی کرده است و اکنون در میان اپوزیسیون به عنوان کیسه پول شناخته میشود.
نوری زاده در کنفرانس الجنادریه
این عامل دسته چندمی اپوزیسیون راههای پول در آوردن و کلاه گذاشتن را هم خوب بلد است. نوری زاده در ازای ارائه خدمات به غربیها و اعراب بلیطهایی را هم برای خود میخرد.
نوری زاده: پولها باید مستقیما به حساب خودم واریز شوند
اولین و مهمترین موردی که نوری زاده روی آن تاکید بسیاری هم دارد دریافت مستقیم کمکهای مالی است. نوری زاده در ازای پیگیری اهداف اربابان خود تاکید میکند که باید پولهای اهدایی به اپوزیسیون خارج نشین مستقیما به حساب او واریز شود و او باشد که پولها را بین دیگران تقسیم میکند.
از دیگر مواردی که نوری زاده روی آن تاکید بسیاری دارد داشتن رابطه با سفارت خانهها و امور کنسولی وزارت خانههای کشورهای حامیاش است که با داشتن این رابطه به راحتی میتواند برای نزدیکان خود ویزای اقامت و پناهندگی دائم بگیرد و البته در این مورد هم بسیار سخاوتمندانه عمل میکند.
زن بارهگی، میگساری و قمار بازی از برنامههای روتین نوری زاده
البته نوری زاده پولهای باد آورده هیچ وقت به نوری زاده وفا نکردهاند. او که تبحر خاصی در زن بارهگی و میگساری و قمار دارد بخش اعظمی از پولهای دریافتی را در این راهها خرج خود و خوشگذرانیهایش میکند.
نوری زاده که به پای ثابت قمار خانهها و مراکز فساد و فحشا تبدیل شده برای اینکه از حرف دیگران و خانوادهاش در امان باشد مبالغ هنگفتی را در جهت آشکار نکردن فسادهایش پرداخت میکند. البته زن نوری زاده هم به خاطر ویژگیهای علی خالی بند دست کمی از او ندارد و در گعدههای زنانه همچون جناب لیدر قمار میکند و پول به باد میدهد.
مردی که خوب رنگ عوض میکند
از دیگر ویژگیهای بارز نوری زاده تغییر جهت دادن و خط عوض کردن است. غلام بهائیان که نان را به نرخ روز میخورد بر اساس منافع سیاسی و مادی خود رنگ عوض کرده و زمانی طرفدار ساواک میشود، زمانی فلسطینیها را حمایت میکند و در برخی اوقات هم با دربار و سلطنت طلبها میانه خوبی پیدا میکند.
همین رنگ عوض کردنها و دروغ گفتنهاست که باعث شده او در میان دوستان و آشنایان خود به علی چاخان، علی خالی بند و علی آلکاپن شناخته شود.نوری زاده در طول سالهای گذشته و با عیان شدن ظرفیتهای سیاسیاش مستمرا امتیازات خود را در رنکینگ جریانات اپوزیسیون خارجی از دست داده و در ماههای اخیر سعی کرده با شوکی سیاسی خود را دوباره احیا کند.