امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پیامک دورے

#1
قدیما اگه به پای کسی می نشستی بهت میگفتن "وفادار"الان میگن "سیرسش"


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


میشه نگام کنی ,راحت شه زندگیم؟چشم بر ندار ازم میپاشه زندگیم...


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خسته ام ...نه از راهی که آمده ام...یا از انتظاری که گاه امانم را میبرد...خسته از تکرار ندیدن... "تو"...



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



آرامتر تکانش دهید...مرگ مغزی شده باید زودتر برای اهداهم ندارد...احساس است: تا همین دیروز زنده بود خودم دیدم, کسی لهش کرد و رفت...



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


گاه جلوی آینه می ایستم...خودم را در آن میبنیم...دست روی شانه هایش میگذارم و میگویم:چه تحملی دارد "دلت"....



 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *




بالا و پایین پریدنم از شوق زندگی نیست...ماهی ,روی خاک چ میکند؟!!!


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *




در شهر خرابان کسی پیر نشد,از خوردن آدمی زمین سیر نشد ,گفتیم جوانیم به پیری  برسیم توبه کنیم.از بس که جوان مرد کسی پیر نشد.



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


گفتم :ما به درد هم نمیخوریم اما او هر گز نفهمید من او را برای دردهایم نمیخواستم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



بـ جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می اوری شاخه ای از ان را همین امروز به من هدیه کن!!!


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


از انتهای خیالت تا هر کجا که بروی بهم میرسیم,زمین بیهوده گر نیست...


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آنقدر به این روز های تلخ عادت کرده ام که وقتی لبخند میزنم قلبم تیر میکشد...
بیچاره دلم چقدر زود عادت میکند به نبودن انچه میخواست..!


* * * * * *

به مدت تمام دلتنگیهایم به من بدهکاری,وعده ما باشد روزی که تو دلتنگم شوی!

* * * * * *

من بیهوده سوختم...
درست مثل سیگار روشن وسط لبهای کسی که سیگاری نیست...!


* * * * * *

چه سخت که "او"میشود زندگی "تو"اما "تو"حتی از گوشه خیال "او"رد نمیشوی



* * * * * *

رفت!ولی می آید !هر کس که نمک ما را خورده باشد پایش که هیچ
 به گردنش هم زنجیر باشد بر میگردد...



* * * * * *

روی کفنم بنویسید:موریانه ها زهر مارتان,,این تن که میخورید پر از حسرتهای شیرین بود!!


* * * * * *


وقتی تمام  احساس دلتنگیت را با یک"به من چه" پاسخ میگیری...

به کسی چه که چقدر تنهایی!!!


* * * * * *

بیهوده تحریمم نکن من ایرانی ام برای داشتنت دنیا را هم دور خواهم زد!!



* * * * * *

قلب من به تیغ کسانی زخم برداشت که از آنها انتظار محبت داشتم نه فراموشی...



* * * * * *

هیچکس نفهمید که زلیخا مرد بود...!
میدونی چرا؟
مردونگی میخواد ,ماندن پای عشقی که مدام تو را پس میزند...


* * * * * *

تو قول بده که برگردی منم قول میدم که دوستتنداشته باشم
هر دو دروغ بگوییم...
راست گفتن تلخ است...


* * * * * *

نمیدانی...؟
چه  دردی دارد,وقتی حالم در واژه  ها هم نمی گنجد...!



* * * * * *

اگه همه آدمهای دنیا کنارت باشن همیشه دلتنگ کسی میشی که نمیتونی کنارش باشی



* * * * * *

لیاقت انسانها کیفیت زندگی را تعیین میکند نه آرزو هایشان!

دوریت زمستانی دیگر است ، کمتر از من دور شو ، باز سرما خورده ام



 * * * * * * * * * * * * * * * * *


با یاد تو این ستاره ها رنگی بود / این دفتر خاطرات من سنگی بود

از درس کلاس عاشقی سهمم باز / یک زنگ فقط دوری و دلتنگی بود


 * * * * * * * * * * * * * * * * *

در هجوم لحظه های پوچ جدایی ، سکوت تنها یادگار با تو بودن است



 * * * * * * * * * * * * * * * * *

معلمم به خط فاصله می گفت خط تیره، خوب می دانست فاصله ها چه به روزگار آدمها می آورد!

 * * * * * * * * * * * * * * * * *

ما پیغام دوست داشتنمان را با دود به هم میرسانیم
نمیدانم آنسو برای تو تکه چوبی هست؟
من که این سو
جنگلی را به آتش کشیده ام!


 * * * * * * * * * * * * * * * * *


سرم را شاید بتوانند دیگران گرم کنند
اما وقتى تو نیستى
هیچکس نیست دلم را گرم کند!

 * * * * * * * * * * * * * * * * *

تمام عمر مرا مهر آشنایی برد / تمام عشق مرا داغ بی وفایی برد
گذشت عمر و نیامد نگار و من مردم / بگوش او برسانید از جدایی مرد

 * * * * * * * * * * * * * * * * *

فراق و دوریت دیوانه ام کرد / چو مجنون راهی ویرانه ام کرد
چنان داغی به دل ماند از جدایی / که با هر آشنا بیگانه ام کرد

 * * * * * * * * * * * * * * * * *


دمی فکر رهایی را نکردم / خیال آشنایی را نکردم
جدایی را گمان کردم ولیکن / گمان این جدایی را نکردم


 * * * * * * * * * * * * * * * * *

تا نباشد جدایی ها کس نداند قدر یاران ، کویر خشک می داند بهای قطره ی باران

 * * * * * * * * * * * * * * * * *

به لب های تو می سازم کلامی / سرود آشنایی یا سلامی
ندارم جز غم عشق تو در سر / ولی افسوس که از من جدایی


 * * * * * * * * * * * * * * * * *

می نویسم خاطرات با اشک و آه / در شبی تاریک و غمگین و سیاه
می نویسم خاطرات از روی درد/ تا بدانی دوریت با من چه کرد

 * * * * * * * * * * * * * * * * *

ﻣــﻦ ﺍگــر مـی خـﻨـﺪﻡ ﺗـﻨـﻬﺎ ﺑـﻪ ﺍﺟـﺒـﺎﺭ ﻋـﻜـــﺎﺱ ﺍﺳــﺖ ﻭگـرﻧﻪ بی تو…
مــن ﻛـﺠـﺎ؟ خــنــدﻩ ﻛـــﺠــﺎ؟
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان