امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اولین نفر

#1
ماملت ایران وجهان اسلام به مجاهدانی همچون شهیدعلی عسگری افتخارمی کنیم

اولین نفر 1
اولین نفر 1

از نوجوانی می رفت کار. استاد جوشکاری شده بود. برای گذراندن زندگی مجبور بود به استان های مختلف برود و در پروژه های مختلف صنعتی مشغول کار شود. از عسلویه گرفته تا کرمان و اراک و … هر جا هم که بود کارش را به نحو احسن انجام می داد.


محیط های کارگری، معمولا سالم و بدون گناه نیست. از مصرف مشروبات گرفته تا هروئین و مواد مخدر؛ اما علی نه تنها هیچ وقت دچار این کارها نشد بلکه هرجا گناهی می شد محکم می ایستاد و حرف خدا را می گفت. برای همین بارها اتفاق می افتاد که دیگر کارگرها سراغ کارفرما می رفتند و از علی بدگویی می کردند یا کارفرما را تهدید می کردند که اگر علی در پروژه بماند ما این جا را ترک می کنیم! اما روح علی آنقدر بزرگ بود که هروقت از این کارها باخبر می شد می گفت: خدا همه چیز را میبیند. روزی من دست خداست نه بندگان خدا. هیچ وقت هم از از این اتفاقات ناراحت نمی شد.

برای شهادت لحظه شماری می کرد. یک روز خیلی سرحال بود. خوشحالی در چهره اش کاملا پیدا بود. گفتم: علی چی شده؟ خیلی سرحالی؟ گفت: دیشب یه خواب خیلی خوبی دیدم. گفتم: خیره. چی دیدی؟ در حالی که لبخند زده بود گفت: خواب دیدم دارم سوره صف را از اول تا آخر می خوانم. آن هم با صدای خیلی قشنگ. گفتم: این که اینقدر خوشحالی نداره. جواب داد: امام صادق علیه السلام فرموده اند: هر کس در خواب سوره صف را قرائت کند عاقبت او ختم به خیر و شهادت میشه. داداش دعا کن منم شهید بشم.

زمانی بود که آمریکایی ها به عراق حمله کرده بودند. تلویزیون اخبار عراق را می گفت. اخبار تجاوز نیروهای آمریکایی به زنان مسلمان و شیعه عراقی. علی که این خبر را دید برآشفته شد. رگ هایش بیرون زده بود. آنقدر ناراحت بود که کسی نمی توانست آرامش کند. همین اتفاق جرقه ای شد برای یک تصمیم بزرگ. هم زمان با تجاوز آمریکا به خاک عراق و به هم ریختن مرزهای ایران و عراق، علی به بهانه زیارت به عراق رفت و در پایگاه مسجد کوفه، عضو نیروهای مجاهد عراق شد و پا به پای برادران عراقی خود به مقابله با ارتش آمریکا برخاست. این اولین اقدام نظامی او بود که به صورت کاملا داوطلبانه انجام شد. علی آن جا به عنوان آر پی جی زن فعالیت می کرد.

جنگ در سوریه شروع شده بود. علی سراغم آمد و گفت: می خوام کار بزرگی کنم. روی تو هم حساب بکنم؟ گفتم: چه کاری؟ جواب داد: میخوام برم سوریه. می خوام جهاد کنم. گفتم: به تو چه مربوطه؟ جنگ توی سوریه است نه ایران. گفت: مگه تو قرآن نخوندی که با مال و جانتان جهاد کنید؟ مگه این حدیث پیامبر را نخوندی که فرمود: هرکس ندای فریادخواهی مسلمانی را بشنود و به کمک او نشتابد مسلمان نیست؟ حالا تو میگی حضرت زینب رو تنها بذارم؟ این همه ظلم و ستم به برادران و خواهران مسلمانم را نبینم و راحت زندگی کنم؟ نه من باید برم سوریه.

آخر هم رفت سوریه. با سلاح توکل به خدا. می دانست حضرت زینب یاری اش میکند و او را تنها نمی گذارد. بعد از چند روز آوارگی توانست بین مجاهدین سوری و ایرانی، جایی برای خودش باز کند.

مداحی های علی و دسته هایی که راه می انداخت در ذهن تمام شیعیان سوری هست. ماه محرم بود. به علی اصرار کرد کردم که محرم را برگردد ایران اما قبول نکرد و گفت: محرم یعنی تنها نذاشتن مقتدامون. یعنی این که امام حسین رو یاری کنیم حالا شما میگید من حضرت زینب رو اینجا بی یاور بذارم و برگردم ایران؟ شما راضی هستید من برگردم؟ حرفش کاملا درست بود. گفتم: نه. ان شاء الله که حضرت زینب یاری ات کنه.

علی، داوطلبانه آمده بود و عضو هیچ سپاهی نبود. به همین خاطر اجازه رفتن به خط مقدم نداشت. آیت الله حسینی ترجیح دادند او را در قسمت های مختلف به کار بگیرند. در آخر هم با شهید شاطری همکار شد. تعمیرات حرم، امدادرسانی، کفن و دفن شهدا و سکنا دادن به آوارگان از خدمات علی در سوریه است. او هم چنین به تعمیر و جوشکاری موشک های حزب الله و ساخت بمب های دست ساز مشغول بود. اما این کارها روح پرآشوب علی را آرام نمی کرد. او منتظر شهادت بود و برای جهاد و مبارزه با سوریه رفته بود.

حریفش نشدند. بعضی وقت ها خودش با نیروها به جلو می رفت و با تکفیری ها می جنگید. کار بلد هم بود. تجربه جنگی داشت.

چند روز قبل از شهادتش از علی پرسیدم: چرا برنمیگردی خونه؟ برو یه سر به خانواده ات بزن. خیلی وقته نرفتی؟ علی یک نگاهی بهم کرد و گفت: کجا برم. من به اراده خودم نیومدم که راحت برگردم. امام حسین حکم جهاد در سوریه را به من داده. بعد در درحالی که سرش را به زیر انداخته بود گفت: امام حسین قول شهادت را به من داده است.

همین طور هم شد. چند روز بعد وقتی که علی جلو رفته بود قناسه چی دشمن گلوله ای زد به پیشانی اش. رسیدم بالای سرش. به حالت سجده افتاده بود. تمام عمر دویده بود که این نعمت شامل حالش شود و الان که به آرزویش رسیده بود با سجده اش خدا را شکر می کرد. پیش خودم زندگی اش را مرور کردم. چقدر سختی و چقدر تلاش و کوشش. اما حالا راحت و آرام خوابیده بود. انگار هیچ وقت بیدار نبوده است.

علی عسگری اولین شهید ایرانی است که در سوریه مدال محافظت از حرم حضرت زینب را گرفته است و فتح بابی کرده است برای دیگر شهدای ایرانی.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
 سپاس شده توسط omidkaqaz ، ИĪИĴΛ ИĪƓĤƬ☛
آگهی
#2
افتخار میکنیم برادرم عالی
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  اولین کسانی که درباره واقعه کربلا کتاب نوشتند چه کسانی بودند؟
  حاجت روا شدن با خواندن ۷۰ حمد، هرگاه اولین روز ماه قمری شنبه باشد ! /شایعه
  اولین زن عاشورایی ، طوعه
  اولین جملات حضرت مهدی (عج) پس از ظهور چیست؟
  اولین نمازجمعه پیامبر در کجا اقامه شد
  افتتاح اولین کشتارگاه انسان و فروش گوشت انسان!
  اولین تجربه در محضر افراز
  داستان کوتاه اولین دیدار امام علی (ع) با قاتلش
  اولین روزه را چه کسی گرفته است؟!
  اولین زنی که نماز خواند

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان