18-08-2015، 6:14
(آخرین ویرایش در این ارسال: 22-08-2015، 16:47، توسط Brooklyn Baby.)
شعری زیبا از بهار ملک الشعرای به نام بهار
مجموعه : مطالب جالب و خواندنی
شعری زیبا از بهار ملک الشعرای به نام بهار
محمدتقی بهار، ملقب به ملکالشعرا، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامهنگار و سیاستمدار معاصر ایرانی بود. او شاعر قرن حاضر است که در زمان مبارزات مشروطیت زندگی می کرده و بخشی از اشعار وی درباره مبارزه با استبداد است بهرحال در سال 1317 قصیده بلندی در وصف نوروز و زیبایی های طبیعت سروده که بخشی از آن در اینجا نقل آورده می شود :
بهار آمد و رفت ماه سپند
نگارا در افکن بر آذر سپند
به يک باره سر سبز شد باغ و راغ
ز مرز حلب تا در تاشکند
بنفشه ز گيسو بيفشاند مشک
شکوفه به زهدان بپرورد قند
به يک هفته آمد سپاه بهار
ز کوه پلنگان به کوه سهند
جهان گر جوان شد به فصل بهار
چرا سر سپيد است کوه بلند؟
حيف باشد دل آزاده به نوروز غمين
اين من امروز شنيدم ز زبان سوسن
هفت شين ساز مکن جان من اندر شب عيد
شکوه و شين و شغب، شهقه و شور و شيون
هفت سين ساز کن از سبزه و از سنبل و سيب
سنجد و ساز و سرود و سمنو سلوي من
هفت سين را به يکي سفره دلخواه بنه
هفت شن را به در خانة بدخواه فکن
صبح عيد است برون کن ز دل اين تاريکي
کاخر اين شام سيه، خانه نمايد روشن
رسم نوروز به جاي آور و از يزدان خواه
کاورد حالت ما باز به حالي احسن
نوبهار دلپذیر و روز شادی و خوشیست
خرما نوروز و خوشا نوبهار دلپذیر
بر نشاط گل وقت سپیده دم به باغ
فاخته آوای بم زد ، عندلیب آوای زیر
مجموعه : مطالب جالب و خواندنی
شعری زیبا از بهار ملک الشعرای به نام بهار
محمدتقی بهار، ملقب به ملکالشعرا، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامهنگار و سیاستمدار معاصر ایرانی بود. او شاعر قرن حاضر است که در زمان مبارزات مشروطیت زندگی می کرده و بخشی از اشعار وی درباره مبارزه با استبداد است بهرحال در سال 1317 قصیده بلندی در وصف نوروز و زیبایی های طبیعت سروده که بخشی از آن در اینجا نقل آورده می شود :
بهار آمد و رفت ماه سپند
نگارا در افکن بر آذر سپند
به يک باره سر سبز شد باغ و راغ
ز مرز حلب تا در تاشکند
بنفشه ز گيسو بيفشاند مشک
شکوفه به زهدان بپرورد قند
به يک هفته آمد سپاه بهار
ز کوه پلنگان به کوه سهند
جهان گر جوان شد به فصل بهار
چرا سر سپيد است کوه بلند؟
حيف باشد دل آزاده به نوروز غمين
اين من امروز شنيدم ز زبان سوسن
هفت شين ساز مکن جان من اندر شب عيد
شکوه و شين و شغب، شهقه و شور و شيون
هفت سين ساز کن از سبزه و از سنبل و سيب
سنجد و ساز و سرود و سمنو سلوي من
هفت سين را به يکي سفره دلخواه بنه
هفت شن را به در خانة بدخواه فکن
صبح عيد است برون کن ز دل اين تاريکي
کاخر اين شام سيه، خانه نمايد روشن
رسم نوروز به جاي آور و از يزدان خواه
کاورد حالت ما باز به حالي احسن
نوبهار دلپذیر و روز شادی و خوشیست
خرما نوروز و خوشا نوبهار دلپذیر
بر نشاط گل وقت سپیده دم به باغ
فاخته آوای بم زد ، عندلیب آوای زیر