12-08-2015، 0:29
داستان از این جا شروع می شود که خداوند به شیطان فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟!» گفت: «من از او بهترم! مرا از آتش آفریده ای و او را از گل »! ( سوره ص ، آیات 75-76) و تا به امروز ادامه دارد ….
سر بر خاک می گذاریم و در ظاهر در برابر خالق یکتایمان تواضع داریم اما در عمل دریغ از یک ذره تواضع و فروتنی ….
همه اش به قول معروف در حال بولف زدن هستیم …
در عمل فرعون وار و قارون وار زندگی می کنیم ، فقط ادعا داریم … با متد جدید همان حرف های شیطان را می زنیم و خود را از همه برتر می دانیم …
چرا فلانی برای فلان مراسم شخصاً من را دعوت نکرد … چرا فلانی جلو پای من بلند نشد … من که از فلانی بزرگترم و در جامعه وجهه ای دارم کوتاه بیام؟! محاله …
گویا فراموش کرده ایم که هیچ نیستیم … از آب جهنده گندیده ی بدبو به وجود آمده ایم (سوره سجده ، آیه 8) و وقتی هم که وقتش برسد لاشه و مرداری می شویم که همه از ما می ترسند و حتی حاضر نیستند بوی گندیده مان را یک روز که چه عرض کنم ، یک دقیقه تحمل کنند.
این من من کردن هایمان دارد بیچاره مان می کند؛ چه درباره دیگران و چه درباره خودمان …
این من بودم که تو را آدم کردم … من بودم که کار برایت درست کردم … من بودم که تو را رشد دادم … من بودم که به جایی رساندمت …
من خودم با توانایی خودم به این جا رسیده ام … من خودم با توانایی خودم با پول خودم با قدرت خودم با زیبایی خودم ….
همه ی زندگیمان پر شده از این من ها و من ها و خود را تافته ی جدا دانستن …
دقیقاً همان حرف های مزدوران در گذشته و تاریخ را می زنیم ؛ قارون گفت: «قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ»(سوره زمر، آیه 49) ؛ من خودم بودم که با توانایی خودم توانستم به این نقطه برسم!
سرانجام من من کردن های قارون چه شد ؟!…. در اعماق زمین سرنگون شد.
یادمان نرود هرچه داریم و به هر جایی که رسیده ایم ، هر رشدی که داشته ایم همه از نعمت های خداوند است ؛ چرا این ها را از خودمان می دانیم ؟!!
شخصی سوار بر اسب به کنار نهری رسید هر چه سعی کرد اسب از آب رد نشد. بزرگی گفت : آب را گل آلود کن . اسب از آب رد شد . اسب تصویر خود را در آب می دید و حاضر نمی شد پا روی خودش بگذارد.
«ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ» (سوره زمر/ ۴۹)
این خداوند است که دهنده ی نعمت است ، ما هیچ کاره ایم ، خیال برمان داشته که این خودمان هستیم که توانسته ایم این نعمت ، این موقعیت و این فرصت را به دست آوریم …
و این درست مثل قارون است چنانچه به او اعتراض شد که این نعمت ها را از خدا بدان ، سهم خودت را هم ببر ؛ اما آن را در راه خدا مصرف کن ، او در جواب گفت: «قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی» ؛ ( قارون) گفت: جز این نیست که این اموال از روی دانشی که در نزد من است. (سوره قصص/ آیه ۷۸)
این ویژگی را خیلی از ما آدم ها امروزه از شیطان به نوعی ارث برده ایم البته با ورژن جدیدش …
خودم به دستش آوردم ، هنر خودم بود؛ این ها خطاهای بزرگی هستند که متأسفانه دچارش شده ایم ؛ غرّه شدن به خود.
فرصت این ماه را برای پاک کردن خطاهایمان غنیمت شماریم … اگر می خواهیم به خدا نزدیک شویم ، گام اول پا گذاشتن بر روی خود و رهایی از این غرور و منیّت ها است …
سر بر خاک می گذاریم و در ظاهر در برابر خالق یکتایمان تواضع داریم اما در عمل دریغ از یک ذره تواضع و فروتنی ….
همه اش به قول معروف در حال بولف زدن هستیم …
در عمل فرعون وار و قارون وار زندگی می کنیم ، فقط ادعا داریم … با متد جدید همان حرف های شیطان را می زنیم و خود را از همه برتر می دانیم …
چرا فلانی برای فلان مراسم شخصاً من را دعوت نکرد … چرا فلانی جلو پای من بلند نشد … من که از فلانی بزرگترم و در جامعه وجهه ای دارم کوتاه بیام؟! محاله …
گویا فراموش کرده ایم که هیچ نیستیم … از آب جهنده گندیده ی بدبو به وجود آمده ایم (سوره سجده ، آیه 8) و وقتی هم که وقتش برسد لاشه و مرداری می شویم که همه از ما می ترسند و حتی حاضر نیستند بوی گندیده مان را یک روز که چه عرض کنم ، یک دقیقه تحمل کنند.
این من من کردن هایمان دارد بیچاره مان می کند؛ چه درباره دیگران و چه درباره خودمان …
این من بودم که تو را آدم کردم … من بودم که کار برایت درست کردم … من بودم که تو را رشد دادم … من بودم که به جایی رساندمت …
من خودم با توانایی خودم به این جا رسیده ام … من خودم با توانایی خودم با پول خودم با قدرت خودم با زیبایی خودم ….
همه ی زندگیمان پر شده از این من ها و من ها و خود را تافته ی جدا دانستن …
دقیقاً همان حرف های مزدوران در گذشته و تاریخ را می زنیم ؛ قارون گفت: «قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ»(سوره زمر، آیه 49) ؛ من خودم بودم که با توانایی خودم توانستم به این نقطه برسم!
سرانجام من من کردن های قارون چه شد ؟!…. در اعماق زمین سرنگون شد.
یادمان نرود هرچه داریم و به هر جایی که رسیده ایم ، هر رشدی که داشته ایم همه از نعمت های خداوند است ؛ چرا این ها را از خودمان می دانیم ؟!!
شخصی سوار بر اسب به کنار نهری رسید هر چه سعی کرد اسب از آب رد نشد. بزرگی گفت : آب را گل آلود کن . اسب از آب رد شد . اسب تصویر خود را در آب می دید و حاضر نمی شد پا روی خودش بگذارد.
«ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ» (سوره زمر/ ۴۹)
این خداوند است که دهنده ی نعمت است ، ما هیچ کاره ایم ، خیال برمان داشته که این خودمان هستیم که توانسته ایم این نعمت ، این موقعیت و این فرصت را به دست آوریم …
و این درست مثل قارون است چنانچه به او اعتراض شد که این نعمت ها را از خدا بدان ، سهم خودت را هم ببر ؛ اما آن را در راه خدا مصرف کن ، او در جواب گفت: «قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی» ؛ ( قارون) گفت: جز این نیست که این اموال از روی دانشی که در نزد من است. (سوره قصص/ آیه ۷۸)
این ویژگی را خیلی از ما آدم ها امروزه از شیطان به نوعی ارث برده ایم البته با ورژن جدیدش …
خودم به دستش آوردم ، هنر خودم بود؛ این ها خطاهای بزرگی هستند که متأسفانه دچارش شده ایم ؛ غرّه شدن به خود.
فرصت این ماه را برای پاک کردن خطاهایمان غنیمت شماریم … اگر می خواهیم به خدا نزدیک شویم ، گام اول پا گذاشتن بر روی خود و رهایی از این غرور و منیّت ها است …