10-08-2015، 22:31
(آخرین ویرایش در این ارسال: 11-08-2015، 7:39، توسط || Mιѕѕ α.η.т ||.)
ساعت های نبودنت روی مچم بسته نمیشود ، حلقه می شوند دور گردنم !
.
.
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ “ﮔﯿﺮ” ﺑﺎﺷﻪ ، ﮐﻞ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﻭ “ﻧﺦ ﮐﺶ” ﻣﯿﮑﻨﻪ …
.
.
جدایی نادر از سیمین “اسکار” میگیرد و جدایی تو از من “جانم” را …
.
.
هزار کلمه بر جای خالیت ریختم اما پر نشد ؛ به گمانم جایت بینهایت خالیست !
فرستنده : دلآرام
.
.
همیشه بهت میگفتم دلم میخواد خوشحالت کنم ، چه کنم که حالا دلیل خوشحالیت نبودن منه …
.
.
الان که این را می نویسم ساعت دقیقا راس نبودن توست ؛ تو هر موقع دلت خواست بخوان …
.
.
اعتراف می کنم عاشقت نبودم ، هنوز هم شاید نباشم اما اعتراف میکنم مرگ را بارها در نبودنت زیسته ام …
مرگ همان تویی هستی وقتی که نیستی !
این روزها هرکی ازم مى پرسه ” چطورى ؟ ”
برا اینکه ” خوب ” باشم :
ناچار دشمن خدا میشم . . .
فاجعه زمانی اتفاق می افته که کسی رو دوست داری ؛
که نه درکت میکنه !
نه حرفاتو می فهمه !
اما توبازم دوستش داری !
نمی تونی ازش بگذری !
بودنش زجرت میده !
نبودنشم زجرت میده . . .
با خودت حرف بزن ، تو بهترین غمخوار خودتی . . .
.
.
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ “ﮔﯿﺮ” ﺑﺎﺷﻪ ، ﮐﻞ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﻭ “ﻧﺦ ﮐﺶ” ﻣﯿﮑﻨﻪ …
.
.
جدایی نادر از سیمین “اسکار” میگیرد و جدایی تو از من “جانم” را …
.
.
هزار کلمه بر جای خالیت ریختم اما پر نشد ؛ به گمانم جایت بینهایت خالیست !
فرستنده : دلآرام
.
.
همیشه بهت میگفتم دلم میخواد خوشحالت کنم ، چه کنم که حالا دلیل خوشحالیت نبودن منه …
.
.
الان که این را می نویسم ساعت دقیقا راس نبودن توست ؛ تو هر موقع دلت خواست بخوان …
.
.
اعتراف می کنم عاشقت نبودم ، هنوز هم شاید نباشم اما اعتراف میکنم مرگ را بارها در نبودنت زیسته ام …
مرگ همان تویی هستی وقتی که نیستی !
این روزها هرکی ازم مى پرسه ” چطورى ؟ ”
برا اینکه ” خوب ” باشم :
ناچار دشمن خدا میشم . . .
فاجعه زمانی اتفاق می افته که کسی رو دوست داری ؛
که نه درکت میکنه !
نه حرفاتو می فهمه !
اما توبازم دوستش داری !
نمی تونی ازش بگذری !
بودنش زجرت میده !
نبودنشم زجرت میده . . .
با خودت حرف بزن ، تو بهترین غمخوار خودتی . . .