09-05-2015، 19:14
![خود انتقادی ، شرط پیشرفت 1](http://anthropology.ir/sites/default/files/images/images_214.jpg)
اما همواره این اعتقاد را هم داشته ایم که هیچ هدف بزرگی را نمی توان جز از نقطه ای شروع کرد. در این میان، تجربه دیگران باید زیرینای این نقطه باشد که برای ما آغازش به معنای تازه کاری ما در این وادی است، اما این زیر بنا بدون شک تجربه ای باارزش از لحاظ انسانی که در همه زمینه ها، امروز وجود دارد و نباید آن را نادیده گرفت: اینکه بدون ثبات در حوزه های مختلف نمی توان به هیچ توسعه و پیشرفتی رسید، اینکه بدون استقلال رسانه ها و نبود فشار و الزام بر آنها هرگز نمی توان انتظار حتی برپاشدن یک دموکراسی ناتمام را هم داشت، امری است که تقریبا نیازی به استدلال آوردن ندارد، زیرا آنقدر درباره آن استدلال و توصیف شده است که هر کسی که خود را به خواب نزده باشد، بی تردید ناچار است آن را بپذیرد. اما اینکه ما به آن حد از بلوغ فکری رسیده باشیم که بتوانیم این امر را درک کنیم و به خصوص اجرایی اش کنیم، جای شک و تردید زیادی دارد. هم از این رو به گمان ما تردید و شک نظام مند و انتقادی نسبت به خود و زیرسوال بردن دایم خویش برای بهترشدن که لازمه آن، برخورداری از ثبات است، شرط تداوم های آینده به شمار می رود. انسان بدون اندیشه نمی تواند به زندگی خود ادامه دهد و زندگی به جهنمی واقعی تبدیل خواهد شد، اما باید همه بپذیریم که اندیشیدنی عمیق و چاره ساز در شرایط دشوار، امری است که نه هرگز به وقوع پیوسته نه امری که هرگز شانسی برای رخ دادن دارد. انتشار دوهزارمین شماره روزنامه «شرق» که با امیدهایی بزرگ آغاز شد، هرچند نتوانسته باشد به بخش بزرگی از آن امیدها دست یابد، اما همین قدر که توانسته است جایگاهی برای بسیاری از جوانان نویسنده بااستعداد و دلسوز ما و خوانندگانی تشنه دانستن و دلزده از خودشیفتگی ها و خودکوچک بینی های این و آن فراهم کند، نعمتی است که قدر آن را باید دانست