26-02-2015، 16:42
کی از پُر گفتگوترین موضوعات تاریخ ، کیستی « ذوالقرنین » است.
در میان شخصیتهای تاریخی ، 2 تن بیشترین طرفدار را برای از آن خود کردن این فرانام(=لقب) ،
دارا هستند : « کوروش بزرگ » و « اسکندر » ( که به نادرست با « الکساندر مقدونی » ، داستانش در آمیخته.)
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
واژهی « ذوالقرنین » از لحاظ لغوی به معنی « صاحب دو شاخ » است.
در زبان عربی واژهای داریم به نام « قرن » به معنی « شاخ ».
واژهی انگلیسی « Horn » و واژهی فرانسوی « Corne » و واژههای پارسی « سرو » و
« کرنا » نیز با این واژه ، همریشه هستند.
علت نهادن چنین لقبی بر روی پادشاهان بزرگ این است که گوشههای جهان
را « قرن » میگویند. و « صاحب دو شاخ » به معنی « دارندهی شرق و غرب » است.
به معنی دقیقتر ، آن پادشاهانی که دارای قلمروی بزرگی بودند را « ذوالقرنین » نامیدهاند.
بنابراین بسیاری از پادشاهان تاریخ جهان را میتوان « ذوالقرنین » خواند.
تمام پادشاهان هخامنشی و اشکانی و ساسانی و خلیفههای اسلامی و غیره.
اما موضوعی که توجه بسیاری از تاریخشناسان را به خود جلب کرده ، آن ذوالقرنینیست
که در کتاب « قرآن »(=کتاب مقدس مسلمانان) از او یاد آمده است.
بنابراین قبل از هرچیز به قرآن مینگریم:
{ و از تو ای رسول ، سؤال از « ذوالقرنین » میکنند. پاسخ بده که من به زودی ، حکایت
او را بر شما تذکر خواهم داد. ما او را در زمین ، تمکن و قدرت بخشیدیم و از هر چیزی رشتهای
به دست او دادیم. او هم از آن رشته و وسیلهی حق پیروی کرد. تا هنگامی که
ذوالقرنین به مغرب رسید جایی که خورشید را چنین مییافت که در چشمهی آب تیرهای
غروب میکند و از آنجا قومی را یافت که ما به ذوالقرنین دستور دادیم
که تو دربارهی این قوم یا قهر و عذاب یا لطف و رحمت ( اگر ایمان آرند )
به جای آور. ذوالقرنین گفت اما هر کس ستم کرده ، او را به کیفر خواهم رسانید و سپس هم
که ( بعد از مرگ ) به سوی خدا باز گردد ، او را به عذابی بسیار سخت کیفر
خواهد کرد. و اما هر کس به خدا ایمان آورد نیکوترین اجر برای او باشد و هم
ما امر را بر او سهل و آسان گیریم. ( ذوالقرنین ) باز با همان وسایل و اسباب
و تعقیب کرد تا آنکه به مشرقزمین رسید. آنجا قومی را یافت که ما میان آنها
و آفتاب ، ساتری(=پوششی) قرار ندادیم. همچنین و البته ما از
احوال آن کاملاً باخبر هستیم. باز با وسایل تعقیب میکرد تا رسید میان
2 سد. آنجا قومی را یافت که سخنی فهم نمیکردند. آنان گفتند ای ذوالقرنین ،
یأجوج و مأجوج فساد میکنند. آیا چنانکه ما خرج آن را به عهده گیریم ،
سدی میان ما و آنها میبندی؟ ذوالقرنین گفت تمکن و ثروتی که خدا به من عطا فرموده
از هزینه شما بهتر است ؛ اما شما با من به قوت بازو کمک کنید تا سدی محکم برای شما
بسازم که به کلی مانع دستبرد آنها شود. و گفت قطعات آهن بیاورید ، آنگاه
دستور داد که زمین را تا به آب بکَنَند و از عمق زمین تا مساوی 2 کوه از سنگ
و آهن دیواری بسازند و سپس آتش افروخته تا آهن گداخته شود. آنگاه
مس گداخته بر آن آهن و سنگ ریختند. از آن پس ، آن قوم ، نه هرگز بر شکستن
آن سد و نه بر بالای آن شدن توانایی یافتند. ذوالقرنین گفت که این از
لطف و رحمت خدای من است و آنگاه که وعدهی خدا فرا رسد ،
آن سد را متلاشی و پاره پاره گرداند و البته وعدهی خدا محقق و راست
خواهد بود. }
[ سورهی کهف ▬ آیات 83 تا 98 ]
در کتاب « زکریای نبی » میخوانیم :
{ ... اینک شخصی که اسمش « شاخ »(=ذوالقرنین) است که او از جایش خواهد رویید و هیکل
خداوند را بنا خواهد کرد نمایان است. و او هیکل خداوند را بنا خواهد ساخت و با عزت
در تختش جلوس نموده ، سلطنت خواهد نمود و نیز در تختش کهانت(=کاهنی) خواهد
کردو عهد سلامت در میان هر دوی ایشان خواهد بود. }
[ تورات ▬ زکریا ▬ فصل 6 ▬ آیهی 12 تا 14 ]
« دانیال نبی » نیز در خواب خود ، قوچی 2 شاخ میبیند که به 4 گوشهی گیتی میشتافت
و هیچچیز توان رویارویی با او را نداشت. « جبرئیل » اینگونه تعبیر میکند که :
آن قوچ دارندهی 2 شاخ ، شاهنشاه مادها و پارسها میباشد.
« ابوالفتح رازی » در « تفسیر روحالجنان » مینویسد :
{ خلاف کردند در آن که او را چرا ذوالقرنین خواندند. بعضی گفتند برای آنکه پادشاه
« روم » و « پارس » بود. و گفتند برای آنکه بر سرش مانند 2 سُرو(=شاخ) بود.
و بعضی گفتند برای آنکه بر سر او 2 گیسو بود و گیسو را به تازی : قرن خوانند.
و گفتند برای آنکه او در خواب دید که سروهای آفتاب بر دست گرفته است ؛
و تأویل بر آن کردند که بر مشرق و مغرب پادشاه شود و گفتند برای آنکه
کریمالطرفین بود. من قِبَلالاب و الاُمّ. }
[ برداشت از « کوروش کبیر ( ذوالقرنین ) ▬ ابوالکلام آزاد ▬ ترجمهی
باستانی پاریزی ▬ صفحهی 39 و 40 ▬ به نقل از تفسیر روحالجنان ]
در تفسیر یاد شده ، همهچیز با « کوروش بزرگ » همخوانی دارد.
او از طرف پدر(=کمبوجیهی یکم) به خاندان شاهی « پارس »
و از طرف مادر(=ماندانا) به خاندان شاهی « ماد » میرسید.
2 شاخ کوروش نیزهمان تاج نامداریست که در نقش پاسارگاد میبینیم.
■ « ذبیح بهروز » :
{ برخی از اجداد پادشاهان قدیم ایران ، نام « دو سر » داشتهاند که به معنی « ذوالقرنین » است.
« دو سر » از القاب پادشاهان قدیم بوده است و نقش چند تن از آنها تاجی
2 شاخ بر سر دارد که این نقشها قدیمتر از نقوش مصری است. }
[ قصهی سکندر و دارا ▬ اصلا غفاری ▬ مقدمه ]
این رسم مغانه ، در میان خاخامها مانده است و آنها موهای شقیقه را بلند کرده و در هر
دو سو میبافند.
■ « ابوالکلام آزاد » :
{ مقصود سؤال یهود ( از پیامبر اسلام ) از ذوالقرنین ، همان کوروش بوده است ، لا غیر.
یعنی پادشاهی که دانیال او را به صورت قوچ تصویر نموده و کلمهی « لوقرانائیم »
را لقب او قرار داده است. کلمهی لوقرانائیم به زبان عبری ، ترجمهی همان « ذوالقرنین »
عربی است ... دست راست او(=مجسمهی کوروش) کشیده است و به جلو اشاره میکند ...
قوچی که در رؤیای دانیال نبی آمده ، مثل قوچهای معمولی ، 2 شاخ دارد ولی شاخ
آن مثل سایر قوچها قرار نداشته بلکه یکی از آنها رو به جلو و دیگری پشت آن و
رو به عقب بوده ؛ و عین این تصور را در مجسمهی فوق میبینیم. 2 بال
مجسمه هم گویای همان تصوریست که در کتاب اشعیا از قول او به نام
« عقاب شرق » ذکر شده است. }
[ کوروش کبیر ( ذوالقرنین ) - صفحهی 195 و 196 و 198 ]
در میان شخصیتهای تاریخی ، 2 تن بیشترین طرفدار را برای از آن خود کردن این فرانام(=لقب) ،
دارا هستند : « کوروش بزرگ » و « اسکندر » ( که به نادرست با « الکساندر مقدونی » ، داستانش در آمیخته.)
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
واژهی « ذوالقرنین » از لحاظ لغوی به معنی « صاحب دو شاخ » است.
در زبان عربی واژهای داریم به نام « قرن » به معنی « شاخ ».
واژهی انگلیسی « Horn » و واژهی فرانسوی « Corne » و واژههای پارسی « سرو » و
« کرنا » نیز با این واژه ، همریشه هستند.
علت نهادن چنین لقبی بر روی پادشاهان بزرگ این است که گوشههای جهان
را « قرن » میگویند. و « صاحب دو شاخ » به معنی « دارندهی شرق و غرب » است.
به معنی دقیقتر ، آن پادشاهانی که دارای قلمروی بزرگی بودند را « ذوالقرنین » نامیدهاند.
بنابراین بسیاری از پادشاهان تاریخ جهان را میتوان « ذوالقرنین » خواند.
تمام پادشاهان هخامنشی و اشکانی و ساسانی و خلیفههای اسلامی و غیره.
اما موضوعی که توجه بسیاری از تاریخشناسان را به خود جلب کرده ، آن ذوالقرنینیست
که در کتاب « قرآن »(=کتاب مقدس مسلمانان) از او یاد آمده است.
بنابراین قبل از هرچیز به قرآن مینگریم:
{ و از تو ای رسول ، سؤال از « ذوالقرنین » میکنند. پاسخ بده که من به زودی ، حکایت
او را بر شما تذکر خواهم داد. ما او را در زمین ، تمکن و قدرت بخشیدیم و از هر چیزی رشتهای
به دست او دادیم. او هم از آن رشته و وسیلهی حق پیروی کرد. تا هنگامی که
ذوالقرنین به مغرب رسید جایی که خورشید را چنین مییافت که در چشمهی آب تیرهای
غروب میکند و از آنجا قومی را یافت که ما به ذوالقرنین دستور دادیم
که تو دربارهی این قوم یا قهر و عذاب یا لطف و رحمت ( اگر ایمان آرند )
به جای آور. ذوالقرنین گفت اما هر کس ستم کرده ، او را به کیفر خواهم رسانید و سپس هم
که ( بعد از مرگ ) به سوی خدا باز گردد ، او را به عذابی بسیار سخت کیفر
خواهد کرد. و اما هر کس به خدا ایمان آورد نیکوترین اجر برای او باشد و هم
ما امر را بر او سهل و آسان گیریم. ( ذوالقرنین ) باز با همان وسایل و اسباب
و تعقیب کرد تا آنکه به مشرقزمین رسید. آنجا قومی را یافت که ما میان آنها
و آفتاب ، ساتری(=پوششی) قرار ندادیم. همچنین و البته ما از
احوال آن کاملاً باخبر هستیم. باز با وسایل تعقیب میکرد تا رسید میان
2 سد. آنجا قومی را یافت که سخنی فهم نمیکردند. آنان گفتند ای ذوالقرنین ،
یأجوج و مأجوج فساد میکنند. آیا چنانکه ما خرج آن را به عهده گیریم ،
سدی میان ما و آنها میبندی؟ ذوالقرنین گفت تمکن و ثروتی که خدا به من عطا فرموده
از هزینه شما بهتر است ؛ اما شما با من به قوت بازو کمک کنید تا سدی محکم برای شما
بسازم که به کلی مانع دستبرد آنها شود. و گفت قطعات آهن بیاورید ، آنگاه
دستور داد که زمین را تا به آب بکَنَند و از عمق زمین تا مساوی 2 کوه از سنگ
و آهن دیواری بسازند و سپس آتش افروخته تا آهن گداخته شود. آنگاه
مس گداخته بر آن آهن و سنگ ریختند. از آن پس ، آن قوم ، نه هرگز بر شکستن
آن سد و نه بر بالای آن شدن توانایی یافتند. ذوالقرنین گفت که این از
لطف و رحمت خدای من است و آنگاه که وعدهی خدا فرا رسد ،
آن سد را متلاشی و پاره پاره گرداند و البته وعدهی خدا محقق و راست
خواهد بود. }
[ سورهی کهف ▬ آیات 83 تا 98 ]
در کتاب « زکریای نبی » میخوانیم :
{ ... اینک شخصی که اسمش « شاخ »(=ذوالقرنین) است که او از جایش خواهد رویید و هیکل
خداوند را بنا خواهد کرد نمایان است. و او هیکل خداوند را بنا خواهد ساخت و با عزت
در تختش جلوس نموده ، سلطنت خواهد نمود و نیز در تختش کهانت(=کاهنی) خواهد
کردو عهد سلامت در میان هر دوی ایشان خواهد بود. }
[ تورات ▬ زکریا ▬ فصل 6 ▬ آیهی 12 تا 14 ]
« دانیال نبی » نیز در خواب خود ، قوچی 2 شاخ میبیند که به 4 گوشهی گیتی میشتافت
و هیچچیز توان رویارویی با او را نداشت. « جبرئیل » اینگونه تعبیر میکند که :
آن قوچ دارندهی 2 شاخ ، شاهنشاه مادها و پارسها میباشد.
« ابوالفتح رازی » در « تفسیر روحالجنان » مینویسد :
{ خلاف کردند در آن که او را چرا ذوالقرنین خواندند. بعضی گفتند برای آنکه پادشاه
« روم » و « پارس » بود. و گفتند برای آنکه بر سرش مانند 2 سُرو(=شاخ) بود.
و بعضی گفتند برای آنکه بر سر او 2 گیسو بود و گیسو را به تازی : قرن خوانند.
و گفتند برای آنکه او در خواب دید که سروهای آفتاب بر دست گرفته است ؛
و تأویل بر آن کردند که بر مشرق و مغرب پادشاه شود و گفتند برای آنکه
کریمالطرفین بود. من قِبَلالاب و الاُمّ. }
[ برداشت از « کوروش کبیر ( ذوالقرنین ) ▬ ابوالکلام آزاد ▬ ترجمهی
باستانی پاریزی ▬ صفحهی 39 و 40 ▬ به نقل از تفسیر روحالجنان ]
در تفسیر یاد شده ، همهچیز با « کوروش بزرگ » همخوانی دارد.
او از طرف پدر(=کمبوجیهی یکم) به خاندان شاهی « پارس »
و از طرف مادر(=ماندانا) به خاندان شاهی « ماد » میرسید.
2 شاخ کوروش نیزهمان تاج نامداریست که در نقش پاسارگاد میبینیم.
■ « ذبیح بهروز » :
{ برخی از اجداد پادشاهان قدیم ایران ، نام « دو سر » داشتهاند که به معنی « ذوالقرنین » است.
« دو سر » از القاب پادشاهان قدیم بوده است و نقش چند تن از آنها تاجی
2 شاخ بر سر دارد که این نقشها قدیمتر از نقوش مصری است. }
[ قصهی سکندر و دارا ▬ اصلا غفاری ▬ مقدمه ]
این رسم مغانه ، در میان خاخامها مانده است و آنها موهای شقیقه را بلند کرده و در هر
دو سو میبافند.
■ « ابوالکلام آزاد » :
{ مقصود سؤال یهود ( از پیامبر اسلام ) از ذوالقرنین ، همان کوروش بوده است ، لا غیر.
یعنی پادشاهی که دانیال او را به صورت قوچ تصویر نموده و کلمهی « لوقرانائیم »
را لقب او قرار داده است. کلمهی لوقرانائیم به زبان عبری ، ترجمهی همان « ذوالقرنین »
عربی است ... دست راست او(=مجسمهی کوروش) کشیده است و به جلو اشاره میکند ...
قوچی که در رؤیای دانیال نبی آمده ، مثل قوچهای معمولی ، 2 شاخ دارد ولی شاخ
آن مثل سایر قوچها قرار نداشته بلکه یکی از آنها رو به جلو و دیگری پشت آن و
رو به عقب بوده ؛ و عین این تصور را در مجسمهی فوق میبینیم. 2 بال
مجسمه هم گویای همان تصوریست که در کتاب اشعیا از قول او به نام
« عقاب شرق » ذکر شده است. }
[ کوروش کبیر ( ذوالقرنین ) - صفحهی 195 و 196 و 198 ]