19-01-2017، 17:47
(آخرین ویرایش در این ارسال: 19-01-2017، 18:39، توسط ƑƛƦƝƠƠƧӇ.ӇƖƤӇƠƤ.)
دوستان این مَطالِب رو خودَم مینِویسَم وَ اَگَر اِستِقبال شُد اِدامِه میدَم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
شخصیت پردازی
شخصیت با دو نوع پردازش میشود.
۱-مستقیم(تمام ویژگی های شخصیت رو به طور مستقیم بیان میکنیم.
مثلا:ایلیا بر روی زمین افتاد.رویا با نگرانی سمتش رفت.چون او ایلیا را خیلی دوست داشت و نمیخواست خار به پای پسرش برود.
۲-غیر مستقیم(از طریق حالات روحی و روانی)
مثال: ایلیا بر روی زمین افتاد.رویا با دو دست بر روی سرش زد و خود را به ایلیا رساند.
دستانش می لرزید.پسر کوچکش بر روی زمین افتاده بود و گریه می کرد.
پسرکش را در آغوش گرفت و های های گریست.
می بینید؟مورد دوم با توصیف حرکاتش نگرانی رو توصیف کرده.
اما مورد اول اصلا توانایی توصیف رو نداره و از جذابیت متن کاسته میشه.
شخصیت چند نوع است
۱-ایستا(شخصیت عوض نمیشود و پابرجاست)
۲-فرعی(مشخصه..شخصیت هایی در حاشیه)
۳-تمثیلی(مثلا یک حیوان که شخصیت یک انسان را میگیرد«مثل کلیله و دمنه»)
۴-پویا(شخصیت عوض میشود)
زاویه دید در داستان
۱-زاویه دید درونی:اول شخص مفرد«میتواند اول شخص فرعی باشد یا اصلی»
خوبی:ارتباط و همذات پنداری بیشتر با داستان
بدی:بر همه چیز واقف نیست
۲-زاویه دید بیرونی:سوم شخص یا دانای کل یا عقل کل.
دانای کل از همه شخصیت ها خبر دارد اما خود در داستان نیست
حالا دانای کل به دو دسته تقسیم میشه.
۱-محدود(از زبان یک شخصیت)
«مثلا رویا خودش توی داستانه اما اون داستانو تعریف میکنه.
یعنی روی یک شخصیت زوم میکنه.
مثلا:رویا خسته و شکست خورده بر روی زمین نشست و سرش را بین دستانش گرفت و ناله ای کرد.
در دلش آشوبی بود.غوغایی بود در فکر و ذهن و دلش.
غوغایی از جنس طوفان.
۲-نامحدود (از زبان چند شخصیت وارد داستان شدن)
در این نوع داستان٬راوی یا دانای کل روی شخصیتی خاصی زوم نمیکنه و از تمامی احوالات میگه.
مثلا:امان٬سرش را روی میز گذاشته بود و شانه هایش از هق هقی مردانه می لرزید اما از جگر پاره پارهٔ رویا خبری نداشت و هر دو از قلب ایلیا که گرسنه و تنها و گمشده در پارک به این سو و آن سو می رفت و مادرش را صدا میزد٬خبری نداشتند.
تیک تاک ساعت آنها را لحظه به لحظه بیشتر به دنیای بی خبری و جنون می کشاند.
«خوب است که در داستان ها و رمان ها یک زاویه دید را در نظر گرفته و آن را ادامه دهیم.که درستش این است»
برای نوقلمان:خواهشا اولین نوشته های خود را با رمان شروع نکنید.
داستان کوتاه نوشتن خیلی بهتره.
مهم ترین دغدغه نویسنده های آماتور ایده برای نوشتنه
اولن به هیچ عنوان ایده بد وجود نداره و نویسنده با استعداد خودش باید جوری به اون ایده بپردازه که داستان قوی ای شکل بگیره
دومن دو چیز برای یافتن ایده به نویسنده کمک می کنه . اول مطالعه بالا و دوم خلاقیت
اگه داستان خون حرفه ای نیستید و میخواید نویسنده بشید پیشنهاد می کنم اول فقط داستان خوب بخونید، بعد به سراغ مباحث تئوری داستان نویسی بروید...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
شخصیت پردازی
شخصیت با دو نوع پردازش میشود.
۱-مستقیم(تمام ویژگی های شخصیت رو به طور مستقیم بیان میکنیم.
مثلا:ایلیا بر روی زمین افتاد.رویا با نگرانی سمتش رفت.چون او ایلیا را خیلی دوست داشت و نمیخواست خار به پای پسرش برود.
۲-غیر مستقیم(از طریق حالات روحی و روانی)
مثال: ایلیا بر روی زمین افتاد.رویا با دو دست بر روی سرش زد و خود را به ایلیا رساند.
دستانش می لرزید.پسر کوچکش بر روی زمین افتاده بود و گریه می کرد.
پسرکش را در آغوش گرفت و های های گریست.
می بینید؟مورد دوم با توصیف حرکاتش نگرانی رو توصیف کرده.
اما مورد اول اصلا توانایی توصیف رو نداره و از جذابیت متن کاسته میشه.
شخصیت چند نوع است
۱-ایستا(شخصیت عوض نمیشود و پابرجاست)
۲-فرعی(مشخصه..شخصیت هایی در حاشیه)
۳-تمثیلی(مثلا یک حیوان که شخصیت یک انسان را میگیرد«مثل کلیله و دمنه»)
۴-پویا(شخصیت عوض میشود)
زاویه دید در داستان
۱-زاویه دید درونی:اول شخص مفرد«میتواند اول شخص فرعی باشد یا اصلی»
خوبی:ارتباط و همذات پنداری بیشتر با داستان
بدی:بر همه چیز واقف نیست
۲-زاویه دید بیرونی:سوم شخص یا دانای کل یا عقل کل.
دانای کل از همه شخصیت ها خبر دارد اما خود در داستان نیست
حالا دانای کل به دو دسته تقسیم میشه.
۱-محدود(از زبان یک شخصیت)
«مثلا رویا خودش توی داستانه اما اون داستانو تعریف میکنه.
یعنی روی یک شخصیت زوم میکنه.
مثلا:رویا خسته و شکست خورده بر روی زمین نشست و سرش را بین دستانش گرفت و ناله ای کرد.
در دلش آشوبی بود.غوغایی بود در فکر و ذهن و دلش.
غوغایی از جنس طوفان.
۲-نامحدود (از زبان چند شخصیت وارد داستان شدن)
در این نوع داستان٬راوی یا دانای کل روی شخصیتی خاصی زوم نمیکنه و از تمامی احوالات میگه.
مثلا:امان٬سرش را روی میز گذاشته بود و شانه هایش از هق هقی مردانه می لرزید اما از جگر پاره پارهٔ رویا خبری نداشت و هر دو از قلب ایلیا که گرسنه و تنها و گمشده در پارک به این سو و آن سو می رفت و مادرش را صدا میزد٬خبری نداشتند.
تیک تاک ساعت آنها را لحظه به لحظه بیشتر به دنیای بی خبری و جنون می کشاند.
«خوب است که در داستان ها و رمان ها یک زاویه دید را در نظر گرفته و آن را ادامه دهیم.که درستش این است»
برای نوقلمان:خواهشا اولین نوشته های خود را با رمان شروع نکنید.
داستان کوتاه نوشتن خیلی بهتره.
مهم ترین دغدغه نویسنده های آماتور ایده برای نوشتنه
اولن به هیچ عنوان ایده بد وجود نداره و نویسنده با استعداد خودش باید جوری به اون ایده بپردازه که داستان قوی ای شکل بگیره
دومن دو چیز برای یافتن ایده به نویسنده کمک می کنه . اول مطالعه بالا و دوم خلاقیت
اگه داستان خون حرفه ای نیستید و میخواید نویسنده بشید پیشنهاد می کنم اول فقط داستان خوب بخونید، بعد به سراغ مباحث تئوری داستان نویسی بروید...