31-05-2015، 10:57
مرد جوان پس از سه ماه سکوت، به قتل همسرش و انداختن جسد به دره اعتراف کرد.
به گزارش جام جم، سوم اسفند سال گذشته مردی با مراجعه به دادسرای جنایی از گم شدن همسر 34 ساله اش خبر داد. این مرد در شکایتش به بازپرس پرونده گفت: یک هفته است از همسرم خبر ندارم. البته به خاطر اختلافاتمان جدا از او زندگی می کردم. خانواده اش هم هیچ اطلاعی از او ندارند.
درپی این شکایت با دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی، گروهی از کارآگاهان رسیدگی به پرونده زن 34 ساله را آغاز کردند. در ادامه نیز همسر او به دلیل تناقض گویی بازداشت شد.
سرانجام پس از سه ماه سکوت، متهم 42 ساله به نام مراد روز گذشته وقتی مقابل بازپرس محسن مدیر روستا قرار گرفت به قتل همسرش اعتراف کرد.
او در اعترافاتش مدعی شد: من و همسرم چندماه بود با هم اختلاف داشتیم. رفتارهایش غیرقابل تحمل بود. به همین دلیل با اجاره خانه ای در منطقه کن، جدا از او زندگی می کردم. در روزهای نخست سعی کردم کاری به او نداشته باشم اما رفتارهای همسرم باعث سرافکندگی پسرمان شده بود. چندبار هم به او تذکر دادم اما فایده ای نداشت. روز حادثه به خانه رفتم و از همسرم خواستم دست از این رفتارها بردارد، اما او با بی اعتنایی به من فحاشی کرد. یک لحظه عصبانی شده و او را خفه کردم. بعد از قتل جسد او را شبانه به جاده چالوس برده و به پایین دره ای انداخته و فرار کردم. یک هفته بعد هم به بهانه ناپدید شدن همسرم موضوع را به پلیس اطلاع دادم تا کسی به من مشکوک نشود.
با اعترافات مرد همسرکش، او بار دیگر در اختیار کارآگاهان پلیس قرار گرفت و تجسس برای کشف جسد آغاز شد.
به گزارش جام جم، سوم اسفند سال گذشته مردی با مراجعه به دادسرای جنایی از گم شدن همسر 34 ساله اش خبر داد. این مرد در شکایتش به بازپرس پرونده گفت: یک هفته است از همسرم خبر ندارم. البته به خاطر اختلافاتمان جدا از او زندگی می کردم. خانواده اش هم هیچ اطلاعی از او ندارند.
درپی این شکایت با دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی، گروهی از کارآگاهان رسیدگی به پرونده زن 34 ساله را آغاز کردند. در ادامه نیز همسر او به دلیل تناقض گویی بازداشت شد.
سرانجام پس از سه ماه سکوت، متهم 42 ساله به نام مراد روز گذشته وقتی مقابل بازپرس محسن مدیر روستا قرار گرفت به قتل همسرش اعتراف کرد.
او در اعترافاتش مدعی شد: من و همسرم چندماه بود با هم اختلاف داشتیم. رفتارهایش غیرقابل تحمل بود. به همین دلیل با اجاره خانه ای در منطقه کن، جدا از او زندگی می کردم. در روزهای نخست سعی کردم کاری به او نداشته باشم اما رفتارهای همسرم باعث سرافکندگی پسرمان شده بود. چندبار هم به او تذکر دادم اما فایده ای نداشت. روز حادثه به خانه رفتم و از همسرم خواستم دست از این رفتارها بردارد، اما او با بی اعتنایی به من فحاشی کرد. یک لحظه عصبانی شده و او را خفه کردم. بعد از قتل جسد او را شبانه به جاده چالوس برده و به پایین دره ای انداخته و فرار کردم. یک هفته بعد هم به بهانه ناپدید شدن همسرم موضوع را به پلیس اطلاع دادم تا کسی به من مشکوک نشود.
با اعترافات مرد همسرکش، او بار دیگر در اختیار کارآگاهان پلیس قرار گرفت و تجسس برای کشف جسد آغاز شد.