20-05-2015، 15:22
مشخصات بازی
عنوان
Game of Thrones: Episode 3: The Sword in the Darkness
پلتفرم
پلیاستیشن 3/ پلیاستیشن 4/ ایکسباکس وان/ ایکسباکس 360/ PC/ اندروید/ iOS
ناشر
TellTale Games (تلتیل گیمز)
سازنده
TellTale Games (تلتیل گیمز)
تاریخ انتشار
۶ فروردین ۱۳۹۴
سبک
رمان تعاملی (Interactive Novel)
«شمشیری در تاریکی» بعد از ۲۰ دقیقه از این رو به آن روم کرد. در گذر ثانیهها، آهستهآهسته و بدون اینکه متوجه شوید آدم را در عمق مکالمهها و برخوردِ تنشزای کاراکترها غرق میکند و وقتی به خودتان میآیید، میبینید مثل گوشتِ خامی در ماهیتابه درحال جلز ولز هستید و حتما میدانید که اینجا وستروس است و بازیهایش نه قاعدهای دارد و نه ناظری. نه میتوانی وسط ماجرا، از بازی کردن دست بکشی، نه میتوانی به بیرون آمدن از این باتلاقِ بیانتها امیدوار باشی. «شمشیری در تاریکی» همان کلاس و تنشی که اپیزود نخست ارائه کرد را عرضه میکند، اما بهترش را. این اپیزود جایی است که با جان گرفتنِ داستان، تمامی شخصیتها و تمام مفاهیمِ بیرحمانه اما محبوبِ سریال رو میآیند و آنقدر گلوی کاراکترهای دوستداشتنی بازی را میفشارند تا دیگر غم و غصههای خودتان را فراموش کنید و حسابی سرحال بیایید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
هرچیزی که تاکنون برایش جنگیدید، هرچیزی که تاکنون جزیی و فراموششدنی به نظر میرسیدند و هرتکه داستان و شخصیتی که از دستاش عصبانی بودید و آنها را توخالی و غیرجالب میخواندید، در این اپیزود پتانسیلِ واقعیاش را رو میکند. داستان در اپیزود سوم بازیکننده را در قالبِ کاراکترهای به بنبستخورده و ضربهدیدهاش، بر سر دوراهیهای زیادی میگذارد. جایی که حالا باید تصمیم بگیرید: آیا باید برای چیزی که فکر میکنید درست است، بجنگید یا فعلا صبر پیشه کنید. و آیا باید برای پیروزی در جنگی که همهچیزش به ضرر شماست، ایستادگی به خرج دهید یا دُمتان را روی کولتان بگذارید و عقبنشینی کنید و بگذارید چکمههای ظالم و بیعدالتی، لهتان کند.
همانطور که میبینید، «شمشیری در تاریکی» در انعکاسِ عناصر، میراث و احساس سیاهِ سریالِ شبکهی اچبیاُ و خلق اپیزودی تنشآفرین و پُرانرژی کار خارقالعادهای را انجام میدهد. بگذارید توصیفام از اپیزود سوم را به مرحلهای بالاتر رسانده و بگویم، خط داستانیای که بچههای تلتیل آماده کردهاند، در حد خوبترین اپیزودهای سریال، عالی است و حتی میتوانم پایم را فراتر بگذارم و بگویم در انتقال حس خفقان و بیچارگی مردم وستروس، حتی بهتر از سریال عمل میکند. چرا؟ چون اگر در سریال نظارهگر درد و زجرهای قهرمانانتان هستید، یا در صحنهای حساس تنها نقش شاهدی دورافتاده را دارید، در اینجا عنصر تعامل و انتخاب، بازیکننده را به داخل تالار قصر آیرنرث وارد میکند. اپیزود سوم کاری میکند تا سنگدلی آدمهای وستروس را عمیقتر لمس کنید و دشواری تصمیمگیری در حضورشان را با نگاه به انتخابهایی که پایین صفحه نقش میبندد و سپس، جملهی «فلانی به خاطر میسپارد» که بالای صفحه نقش میبندد را از عمقِ استخوان حس کنید.
بگذارید چیزی سورپرایزکننده را با شما در میان بگذارم: اپیزود سوم حتی یک سکانسِ بیمورد و از دسترفته هم ندارد. چرا، راستاش در اندک لحظاتی داستان کش پیدا میکند، اما باور کنید تکتک صحنههای بازی نفستان را در سینه حبس میکند. چون علاوهبر اینکه تمام تصمیمهایی که در اپیزودهای قبل گرفته بودید، اینجا همراه با عواقبشان سر از تخم درمیآوردند، بلکه تقریبا هر صحنه برای خودش شامل یک سری تصمیمهای جدید با عواقب سنگین هم است.
«شمشیری در تاریکی» همان کلاس و تنشی که اپیزود نخست ارائه کرد را عرضه میکند، اما بهترش را
ترکیب اینها از مشکلاتِ بزرگتری خبر میدهند که در آینده خواهند آمد. از همین سو، هیچکدام از دو اپیزود نخست قادر نبوده در حد «شمشیری از تاریکی» ناراحت و غمزدهام کنند. اپیزود سوم از لحاظ روانی بیقرارم کرد. چون خیلی منطقی و کمنقص کاراکترهایش را به در و دیوار میکوبد و یکهو قصه را طوری پیچ و تاب میدهد که درست مثل سریال، پیشبینی سرنوشتِ شخصیتها غیرممکن میشود.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مقدار جستجو و ماجراجویی در محیطها در این اپیزود شدیدا کاهش یافته. درحالی که مثلا یک سکانس جستجو در فصل میرا داریم که میتوانست خیلی هیجانانگیزتر از آب دربیاید، اما درنهایت به چیزی سرراست تبدیل شده و طراحان اجازه ندادهاند، آزادانه برای خودتان در محیط بچرخید.
میدانید، انتخاب در «شمشیری در تاریکی» خیلی خاکستری است. یعنی بهطور واضح یک انتخاب خوب و بد نداریم. هر انتخاب حامل نکاتِ منفی و منفیتر خودش است. تقریبا همیشه یک نفر بر اثر انتخابتان خوشحال و راضی میشود و صد نفر ناراحت و سرد رها میشوند. باید بین خانواده و دوستانتان انتخاب کنید. بین مادر و خواهرتان. بین نگه داشتن تصویرِ مستحکمتان در مقابل دیگران یا عقبنشینی از خواستهی ظالمانهی دشمنان. بین بانویی که باید به او وفادار باشید و لُردی که میتواند کمکتان کند. «بازی تاج و تخت» همواره دربارهی این قبیل سیاستبازیهای سخت و خونین بوده است. دربارهی پیدا کردن دوست و همراه سودآور و دوری از دشمنسازی. خب، اپیزود سوم این عنصر حیاتیِ رمانهای جرج آر.آر. مارتین را با غلظتِ زیادی در خود دارد. جایی که هرچقدر هم سعی کنید، نمیتوانید همه را راضی کنید و بهمحض اینکه کسی را از خود برنجانید، بهتر است حواستان را برای حملهی اجتنابناپذیرِ خنجرِ انتقام جمع کنید.
تکه داستانهایی که در اپیزود دوم همینطوری به امان خدا رها شده بودند در «شمشیری در تاریکی» به نقطهی جوش میرسند و داستان را وارد مرحلهی تازهای میکنند. رودریک تلاش میکند در مقابل تجاوزِ سربازانِ وایتهیل استقامت نشان دهد و از آنجایی که رایان در بند آنها است، به این سادگیها نمیتواند پای این تصمیم بایستد. آنسوی دریای باریک، اَشر و بسکا در کنار مالکوم، در تعقیبِ دنریس تارگرین به دنبال ارتشی از شمشیرزنانِ مزدور هستند تا آنها را به آیرنرث منتقل کنند.
هر انتخاب حامل نکاتِ منفی و منفیتر خودش است
در بارانداز پادشاه و در آستانهی جشن عروسی جافری، میرا یا باید در انتظارِ وعدههای مارجری دست نگه دارد یا خودش دست به کار شود. گارِد هم به محض اینکه جای خودش را در میان نگهبانانِ شب پیدا میکند، متوجه میشود چیزهایی از گذشته هستند که نمیتواند از آنها فرار کند.
تصمیمهایی که در قالب رودریک برای خاندان فارستر در اختیارتان است، بیشتر پیرامونِ اینکه چه چیزی برای خانواده بهتر است، میچرخد. اپیزود سوم در گذاشتن بازیکننده در کالبدِ تصمیمگیرندهی فارسترها که از قضا هیچ کاری ازش برنمیآید، عالی عمل میکند. مسئلهی اصلی محافظت از خانواده است. اما سلاحِ تخریبگری برای نابودی دشمنان ندارید. یا باید دربرابر دشمنان سرِ تعظیم فرود آورید، یا اعضای خانواده را با قولهای توخالی آرام کنید یا وقتی همهچیز از تحملتان خارج شد، خودتان هرطور شده در مقابلشان بایستید. برای مثال در سکانسی باید بین ایستادگی درمقابلِ وایتهیلیها و خفه خون گرفتن به منظورِ مراقبت از خواهرتان، تالیا، یکی را انتخاب کنید. لحظهی قدرتمند و مضطربکنندهای که مجبورتان میکند بین نشان دادن ضعف برای مراقبت از سلامت خانواده یا ایستادگی در مقابلِ بیاحترامیهای اعصابخردکنِ وایتهیلیها، تصمیمگیری کنید. البته راستاش را بخواهید، مهم نیست کدامیک را انتخاب میکنید. این «بازی تاج و تخت» است و در هر دو صورت، با نتیجهی وحشتناکی روبهرو خواهید شد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اکشنهای اپیزود سوم هم مثل دراماش عمیق و استرسزا هستند. مخصوصا سکانس شمشیرزنی پایانبندی که از آن حالتِ کلیدزنیِ ساده و خوابآورِ سنتی فاصله میگیرد و کاری میکند تا تکتک کلیدها را با یکجور احساس ناامنی و غافلگیری بفشارید.
کماکان فارستریها جذابترین کاراکترهای بازی باقی میمانند. چراکه به روشنی گرفتاریشان در محوریت قصه قرار دارد. اما نباید فراموش کرد که تلتیل در استفاده از کاراکترهای آشنای «بازی تاج و تخت» هم زیادهروی نکرده است. بلکه حضورشان بهطرز نامحسوسی در لابهلای داستان اصلی جایگذاری شده است. از مکالمهی کوتاهی با سرسی لنیستر گرفته تا مارجری که به خاطر مراودههایتان با تیریون، وفاداری میرا را زیر سوال میبرد. حقیقتاش را بخواهید، آنها دیگر فقط آدمهای خطرناکی نیستند، بلکه حالا داستان سرنوشت میرا و خانداناش را به دست آنها میدهد.
خط داستانی اشر و بسکا در اپیزود قبل ناامیدکننده بود، اما «شمشیری در تاریکی» بهشکل زیبایی آنها را به بازی میگیرد و رابطهی خواهر و برادری بینشان نیز دیدنی درآمده است. درحالی که در شمال، تلتیل توجهی بیشتری به گارِد، رازش دربارهی «بیشهی شمال» (North Grove) و فشردهکردنِ وضعیتاش نشان میدهد. چیزهایی که در ابتدا هیچ اهمیتی نداشتند، حالا مسیر اصلی روایت را به خود اختصاص دادهاند. دقیقا مثل سریال، عنصری دور از ذهن و فراموششده ناگهان دوباره وارد داستان شده و تبدیل به مهمترین سوژهی روایت میشود.
اگر «شمشیری در تاریکی» در برخی سکانسهای آیرنرث به تکرار نمیافتاد و مشکلاتِ همیشگی فنی بازی برطرف میشد، اپیزود سوم نمرهی بالاتری میگرفت. چون بازی تا این لحظه بهترین اپیزودِ مجموعه است و آنقدر بازی تاج و تختوار و خوشریتم است که بتوان آن را درکنار خوبترین اپیزودهای سریال قرار داد. تلتیل در نیمهی فصل موفق میشود اهمیت گذشتهها را نشان دهد و با تصمیمهای تازه برای آینده زمینهچینی کند. بازی با رسیدن به اوج دراماتیکاش، کاری میکند تا واقعا برای این آدمها احساس نگرانی کنید. اپیزود سوم روی انتخابهای خنثی، سیاه و سفید و حتی میتوان گفت، خاکستری خط میکشد. اینجا با تصمیماتِ دشواری طرف هستید که یا بد هستند یا بدتر و هرگز نمیدانید به کدام سو میروید. دقیقا همین نکته است که آن را بهطرز غافلگیرکنندهای به اتمسفر واقعی «بازی تاج و تخت» نزدیکتر از همیشه میکند. فقط آرزو میکنم، سه اپیزود بعدی هم در همین مسیرِ مستحکم و مجذوبکننده قدم بردارند.
عنوان
Game of Thrones: Episode 3: The Sword in the Darkness
پلتفرم
پلیاستیشن 3/ پلیاستیشن 4/ ایکسباکس وان/ ایکسباکس 360/ PC/ اندروید/ iOS
ناشر
TellTale Games (تلتیل گیمز)
سازنده
TellTale Games (تلتیل گیمز)
تاریخ انتشار
۶ فروردین ۱۳۹۴
سبک
رمان تعاملی (Interactive Novel)
«شمشیری در تاریکی» بعد از ۲۰ دقیقه از این رو به آن روم کرد. در گذر ثانیهها، آهستهآهسته و بدون اینکه متوجه شوید آدم را در عمق مکالمهها و برخوردِ تنشزای کاراکترها غرق میکند و وقتی به خودتان میآیید، میبینید مثل گوشتِ خامی در ماهیتابه درحال جلز ولز هستید و حتما میدانید که اینجا وستروس است و بازیهایش نه قاعدهای دارد و نه ناظری. نه میتوانی وسط ماجرا، از بازی کردن دست بکشی، نه میتوانی به بیرون آمدن از این باتلاقِ بیانتها امیدوار باشی. «شمشیری در تاریکی» همان کلاس و تنشی که اپیزود نخست ارائه کرد را عرضه میکند، اما بهترش را. این اپیزود جایی است که با جان گرفتنِ داستان، تمامی شخصیتها و تمام مفاهیمِ بیرحمانه اما محبوبِ سریال رو میآیند و آنقدر گلوی کاراکترهای دوستداشتنی بازی را میفشارند تا دیگر غم و غصههای خودتان را فراموش کنید و حسابی سرحال بیایید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
هرچیزی که تاکنون برایش جنگیدید، هرچیزی که تاکنون جزیی و فراموششدنی به نظر میرسیدند و هرتکه داستان و شخصیتی که از دستاش عصبانی بودید و آنها را توخالی و غیرجالب میخواندید، در این اپیزود پتانسیلِ واقعیاش را رو میکند. داستان در اپیزود سوم بازیکننده را در قالبِ کاراکترهای به بنبستخورده و ضربهدیدهاش، بر سر دوراهیهای زیادی میگذارد. جایی که حالا باید تصمیم بگیرید: آیا باید برای چیزی که فکر میکنید درست است، بجنگید یا فعلا صبر پیشه کنید. و آیا باید برای پیروزی در جنگی که همهچیزش به ضرر شماست، ایستادگی به خرج دهید یا دُمتان را روی کولتان بگذارید و عقبنشینی کنید و بگذارید چکمههای ظالم و بیعدالتی، لهتان کند.
همانطور که میبینید، «شمشیری در تاریکی» در انعکاسِ عناصر، میراث و احساس سیاهِ سریالِ شبکهی اچبیاُ و خلق اپیزودی تنشآفرین و پُرانرژی کار خارقالعادهای را انجام میدهد. بگذارید توصیفام از اپیزود سوم را به مرحلهای بالاتر رسانده و بگویم، خط داستانیای که بچههای تلتیل آماده کردهاند، در حد خوبترین اپیزودهای سریال، عالی است و حتی میتوانم پایم را فراتر بگذارم و بگویم در انتقال حس خفقان و بیچارگی مردم وستروس، حتی بهتر از سریال عمل میکند. چرا؟ چون اگر در سریال نظارهگر درد و زجرهای قهرمانانتان هستید، یا در صحنهای حساس تنها نقش شاهدی دورافتاده را دارید، در اینجا عنصر تعامل و انتخاب، بازیکننده را به داخل تالار قصر آیرنرث وارد میکند. اپیزود سوم کاری میکند تا سنگدلی آدمهای وستروس را عمیقتر لمس کنید و دشواری تصمیمگیری در حضورشان را با نگاه به انتخابهایی که پایین صفحه نقش میبندد و سپس، جملهی «فلانی به خاطر میسپارد» که بالای صفحه نقش میبندد را از عمقِ استخوان حس کنید.
بگذارید چیزی سورپرایزکننده را با شما در میان بگذارم: اپیزود سوم حتی یک سکانسِ بیمورد و از دسترفته هم ندارد. چرا، راستاش در اندک لحظاتی داستان کش پیدا میکند، اما باور کنید تکتک صحنههای بازی نفستان را در سینه حبس میکند. چون علاوهبر اینکه تمام تصمیمهایی که در اپیزودهای قبل گرفته بودید، اینجا همراه با عواقبشان سر از تخم درمیآوردند، بلکه تقریبا هر صحنه برای خودش شامل یک سری تصمیمهای جدید با عواقب سنگین هم است.
«شمشیری در تاریکی» همان کلاس و تنشی که اپیزود نخست ارائه کرد را عرضه میکند، اما بهترش را
ترکیب اینها از مشکلاتِ بزرگتری خبر میدهند که در آینده خواهند آمد. از همین سو، هیچکدام از دو اپیزود نخست قادر نبوده در حد «شمشیری از تاریکی» ناراحت و غمزدهام کنند. اپیزود سوم از لحاظ روانی بیقرارم کرد. چون خیلی منطقی و کمنقص کاراکترهایش را به در و دیوار میکوبد و یکهو قصه را طوری پیچ و تاب میدهد که درست مثل سریال، پیشبینی سرنوشتِ شخصیتها غیرممکن میشود.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مقدار جستجو و ماجراجویی در محیطها در این اپیزود شدیدا کاهش یافته. درحالی که مثلا یک سکانس جستجو در فصل میرا داریم که میتوانست خیلی هیجانانگیزتر از آب دربیاید، اما درنهایت به چیزی سرراست تبدیل شده و طراحان اجازه ندادهاند، آزادانه برای خودتان در محیط بچرخید.
میدانید، انتخاب در «شمشیری در تاریکی» خیلی خاکستری است. یعنی بهطور واضح یک انتخاب خوب و بد نداریم. هر انتخاب حامل نکاتِ منفی و منفیتر خودش است. تقریبا همیشه یک نفر بر اثر انتخابتان خوشحال و راضی میشود و صد نفر ناراحت و سرد رها میشوند. باید بین خانواده و دوستانتان انتخاب کنید. بین مادر و خواهرتان. بین نگه داشتن تصویرِ مستحکمتان در مقابل دیگران یا عقبنشینی از خواستهی ظالمانهی دشمنان. بین بانویی که باید به او وفادار باشید و لُردی که میتواند کمکتان کند. «بازی تاج و تخت» همواره دربارهی این قبیل سیاستبازیهای سخت و خونین بوده است. دربارهی پیدا کردن دوست و همراه سودآور و دوری از دشمنسازی. خب، اپیزود سوم این عنصر حیاتیِ رمانهای جرج آر.آر. مارتین را با غلظتِ زیادی در خود دارد. جایی که هرچقدر هم سعی کنید، نمیتوانید همه را راضی کنید و بهمحض اینکه کسی را از خود برنجانید، بهتر است حواستان را برای حملهی اجتنابناپذیرِ خنجرِ انتقام جمع کنید.
تکه داستانهایی که در اپیزود دوم همینطوری به امان خدا رها شده بودند در «شمشیری در تاریکی» به نقطهی جوش میرسند و داستان را وارد مرحلهی تازهای میکنند. رودریک تلاش میکند در مقابل تجاوزِ سربازانِ وایتهیل استقامت نشان دهد و از آنجایی که رایان در بند آنها است، به این سادگیها نمیتواند پای این تصمیم بایستد. آنسوی دریای باریک، اَشر و بسکا در کنار مالکوم، در تعقیبِ دنریس تارگرین به دنبال ارتشی از شمشیرزنانِ مزدور هستند تا آنها را به آیرنرث منتقل کنند.
هر انتخاب حامل نکاتِ منفی و منفیتر خودش است
در بارانداز پادشاه و در آستانهی جشن عروسی جافری، میرا یا باید در انتظارِ وعدههای مارجری دست نگه دارد یا خودش دست به کار شود. گارِد هم به محض اینکه جای خودش را در میان نگهبانانِ شب پیدا میکند، متوجه میشود چیزهایی از گذشته هستند که نمیتواند از آنها فرار کند.
تصمیمهایی که در قالب رودریک برای خاندان فارستر در اختیارتان است، بیشتر پیرامونِ اینکه چه چیزی برای خانواده بهتر است، میچرخد. اپیزود سوم در گذاشتن بازیکننده در کالبدِ تصمیمگیرندهی فارسترها که از قضا هیچ کاری ازش برنمیآید، عالی عمل میکند. مسئلهی اصلی محافظت از خانواده است. اما سلاحِ تخریبگری برای نابودی دشمنان ندارید. یا باید دربرابر دشمنان سرِ تعظیم فرود آورید، یا اعضای خانواده را با قولهای توخالی آرام کنید یا وقتی همهچیز از تحملتان خارج شد، خودتان هرطور شده در مقابلشان بایستید. برای مثال در سکانسی باید بین ایستادگی درمقابلِ وایتهیلیها و خفه خون گرفتن به منظورِ مراقبت از خواهرتان، تالیا، یکی را انتخاب کنید. لحظهی قدرتمند و مضطربکنندهای که مجبورتان میکند بین نشان دادن ضعف برای مراقبت از سلامت خانواده یا ایستادگی در مقابلِ بیاحترامیهای اعصابخردکنِ وایتهیلیها، تصمیمگیری کنید. البته راستاش را بخواهید، مهم نیست کدامیک را انتخاب میکنید. این «بازی تاج و تخت» است و در هر دو صورت، با نتیجهی وحشتناکی روبهرو خواهید شد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اکشنهای اپیزود سوم هم مثل دراماش عمیق و استرسزا هستند. مخصوصا سکانس شمشیرزنی پایانبندی که از آن حالتِ کلیدزنیِ ساده و خوابآورِ سنتی فاصله میگیرد و کاری میکند تا تکتک کلیدها را با یکجور احساس ناامنی و غافلگیری بفشارید.
کماکان فارستریها جذابترین کاراکترهای بازی باقی میمانند. چراکه به روشنی گرفتاریشان در محوریت قصه قرار دارد. اما نباید فراموش کرد که تلتیل در استفاده از کاراکترهای آشنای «بازی تاج و تخت» هم زیادهروی نکرده است. بلکه حضورشان بهطرز نامحسوسی در لابهلای داستان اصلی جایگذاری شده است. از مکالمهی کوتاهی با سرسی لنیستر گرفته تا مارجری که به خاطر مراودههایتان با تیریون، وفاداری میرا را زیر سوال میبرد. حقیقتاش را بخواهید، آنها دیگر فقط آدمهای خطرناکی نیستند، بلکه حالا داستان سرنوشت میرا و خانداناش را به دست آنها میدهد.
خط داستانی اشر و بسکا در اپیزود قبل ناامیدکننده بود، اما «شمشیری در تاریکی» بهشکل زیبایی آنها را به بازی میگیرد و رابطهی خواهر و برادری بینشان نیز دیدنی درآمده است. درحالی که در شمال، تلتیل توجهی بیشتری به گارِد، رازش دربارهی «بیشهی شمال» (North Grove) و فشردهکردنِ وضعیتاش نشان میدهد. چیزهایی که در ابتدا هیچ اهمیتی نداشتند، حالا مسیر اصلی روایت را به خود اختصاص دادهاند. دقیقا مثل سریال، عنصری دور از ذهن و فراموششده ناگهان دوباره وارد داستان شده و تبدیل به مهمترین سوژهی روایت میشود.
اگر «شمشیری در تاریکی» در برخی سکانسهای آیرنرث به تکرار نمیافتاد و مشکلاتِ همیشگی فنی بازی برطرف میشد، اپیزود سوم نمرهی بالاتری میگرفت. چون بازی تا این لحظه بهترین اپیزودِ مجموعه است و آنقدر بازی تاج و تختوار و خوشریتم است که بتوان آن را درکنار خوبترین اپیزودهای سریال قرار داد. تلتیل در نیمهی فصل موفق میشود اهمیت گذشتهها را نشان دهد و با تصمیمهای تازه برای آینده زمینهچینی کند. بازی با رسیدن به اوج دراماتیکاش، کاری میکند تا واقعا برای این آدمها احساس نگرانی کنید. اپیزود سوم روی انتخابهای خنثی، سیاه و سفید و حتی میتوان گفت، خاکستری خط میکشد. اینجا با تصمیماتِ دشواری طرف هستید که یا بد هستند یا بدتر و هرگز نمیدانید به کدام سو میروید. دقیقا همین نکته است که آن را بهطرز غافلگیرکنندهای به اتمسفر واقعی «بازی تاج و تخت» نزدیکتر از همیشه میکند. فقط آرزو میکنم، سه اپیزود بعدی هم در همین مسیرِ مستحکم و مجذوبکننده قدم بردارند.
نقاط ضعف
- مثل همیشه مشکلات فنی
- داستان بخش رودریک و آیرنرث تاحدودی به تکرار میافتد
- طراحان از فرصتشان برای ایجاد حس جستجو و تنش از طریق گیمپلی استفاده نمیکنند
نقاط قوت
- رسیدن به درامی تنشزا و حفظ آن تا پایان
- انتخابهای دشوار و وحشتناک
- انتقال داستان و کاراکترها به مرحلهای جدید
- پایبند به عناصر و هویت سریال «بازی تاج و تخت»
- مثل همیشه مشکلات فنی
- داستان بخش رودریک و آیرنرث تاحدودی به تکرار میافتد
- طراحان از فرصتشان برای ایجاد حس جستجو و تنش از طریق گیمپلی استفاده نمیکنند
نقاط قوت
- رسیدن به درامی تنشزا و حفظ آن تا پایان
- انتخابهای دشوار و وحشتناک
- انتقال داستان و کاراکترها به مرحلهای جدید
- پایبند به عناصر و هویت سریال «بازی تاج و تخت»