11-05-2015، 11:13
به او می گویند سلطان؛ خالق شخصیت های به یادماندنی در طول حضور پنج دهه ای اش در سینما. از «مایکل کورلئونه» پدرخوانده گرفته تا سرهنگ «فرانک اسلید» بوی خوش زن و «ویل دورمر» بی خوابی. «آل پاچینو» که او را از بزرگان سینمای مدرن می دانند حالا 75 ساله شده است.
اگر کمی به بازی های او فکر کنیم، بازی متفاوت و زنده اش در پیش چشمانمان قرار خواهد گرفت. آخرین صحنه «پدرخوانده 3» بر روی پله های سالن، صحنه آخرین شورش دیوانه وار «تونی مونتانا» در صورت زخمی، سرهنگ «اسلید بددهان»، دیالوگ شیطان ترسناکی که بالاخره هم می تواند بر تو چیره شود در «وکیل مدافع شیطان» و آن دیالوگ معروف «غرور گناه مورد علاقه منه»، «شایلاک» تاجر ونیزی و حالات بی خوابی کارآگاه «ویل دورمر» در آلاسکا همه و همه نقش هایی هستند که لقب سلطان را برای این بازیگر به دنبال آورده اند؛ بازیگری که علاقه دارد با ایراد یک سخنرانی نفسگیر در هر فیلم، به نوعی یک امضا در فیلم ها از خود به جای بگذارد.
به او می گویند سلطان؛ خالق شخصیت های به یادماندنی در طول حضور پنج دهه ای اش در سینما. از «مایکل کورلئونه» پدرخوانده گرفته تا سرهنگ «فرانک اسلید» بوی خوش زن و «ویل دورمر» بی خوابی. «آل پاچینو» که او را از بزرگان سینمای مدرن می دانند حالا 75 ساله شده است.
«آلفردو جیمز پاچینو» در 25 آوریل 1940، در محله افسانه ای خلافکارهای نیویورک، هارلم، به دنیا آمد. تحصیلاتش را خیلی خوب پی نگرفت چون از ابتدا عاشق بازیگری بود. سختی های زیادی هم کشید تا خودش را در این مسیر قرار دهد.
«آلفردو جیمز پاچینو» در 25 آوریل 1940، در محله افسانه ای خلافکارهای نیویورک، هارلم، به دنیا آمد. تحصیلاتش را خیلی خوب پی نگرفت چون از ابتدا عاشق بازیگری بود. سختی های زیادی هم کشید تا خودش را در این مسیر قرار دهد.
در سال 1996 خودش را به استودیوی هنرمندان (The Actors Studio) رساند که استادی چون «لی استراسبرگ» در آنجا بود. حدود سال 1968، آل پاچینوی جوان در یک اپیزود سریال N.Y.P.D بازی کرد. این اولین کار جدی اش، غیر از تئاترهایی بود که تا آن زمان بازی می کرد. در سال 1969 با «من، ناتالی» برای اولین بار بر روی پرده سینماها قرار گرفت و بعد از یک فیلم دیگر، ناگهان در سال 1972 به «پدرخوانده» رسید.
تمام فعالان سینمایی و منتقدان سالهاست درباره نقش نفسگیر آل پاچینو در پدرخوانده داستان ها گفته اند. این حقیقت که این جوان ناشناس چطور توانست نام هایی که دنبال نقش مایکل بودند را کنار بزند، نام هایی همچون «رابرت ردفورد»، «وارن بیتی»، «جک نیکلسن» و «رابرت دنیرو»! تمام کسانی که پشتوانه ای مطمئن تر و جاپاهایی محکمتر از این جوانی که هنوز کار واقعا قابل دفاعی در سینما نداشت، داشتند.
اما جالب اینجاست که خود پاچینو هم نمی خواست در این نقش بازی کند. به گفته خودش کارگردان پدرخوانده، اندکی دیوانه بود که بر بازی او اصرار داشت. او گفته: «من نمی خواستم این نقش را بازی کنم. من نمیدانستم که چه اتفاقی دارد می افتد. به خودم گفتم من چطور می توانم این نقش را بازی کنم؟»
هیچ کس به جز «فرانسیس فورد کاپولا» او را نمی خواست. همه از او می پرسیدند که چه چیزی در این جوان ایتالیایی - آمریکایی می بیند اما وقتی همین جوان نامزد دریافت جایزه اسکار نقش مکمل شد، دیگر شبهه ای برای تولد یک ستاره باقی نمانده بود. پس از آن دیگر راه برای خلق به یادماندنی ترین های سینما باز شده بود. دیگر آل پاچینوی جوان هم نمی توانست بی گدار به آب بزند. در اولین کار جدی اش به ستاره ای تبدیل شده بود که کمتر فرصت آزمون و خطا را به دست آورد.
با نگاه به کارنامه کاری اش هم می توان گفت که انتخاب های خوبی داشته است یا شاید هم هر نقشی که باشد را می تواند متفاوت بازی کند.
انتخاب های پاچینو بعد از «پدرخوانده» تقریبا همه خاص شدند، «سرپیکو» که برگرفته از یک داستان واقعی است، پلیس پاکی را تصویر کرد که میان همکاران رشوه گیر و جنایتکار خطرناکش گرفتار شده. این فیلم باز هم او را نامزد دریافت جایزه اسکار و گلدن گلوب کرد، قسمت دوم «پدرخوانده» او را «دن مایکل» کرد و باز هم به نامزدی اسکار رساند. این نامزدی های پیاپی با بازی در فیلم «بعدازظهر سگی» هم ادامه پیدا کرد. این اولین بار بود که یک نفر چهار سال پیاپی نامزد دریافت جایزه اسکار شد و نتوانست ببرد. آن هم نه هر نقشی، بلکه چهار کاراکتر به یادماندنی و برتر دنیای سینما.
انتخاب های پاچینو بعد از «پدرخوانده» تقریبا همه خاص شدند، «سرپیکو» که برگرفته از یک داستان واقعی است، پلیس پاکی را تصویر کرد که میان همکاران رشوه گیر و جنایتکار خطرناکش گرفتار شده. این فیلم باز هم او را نامزد دریافت جایزه اسکار و گلدن گلوب کرد، قسمت دوم «پدرخوانده» او را «دن مایکل» کرد و باز هم به نامزدی اسکار رساند. این نامزدی های پیاپی با بازی در فیلم «بعدازظهر سگی» هم ادامه پیدا کرد. این اولین بار بود که یک نفر چهار سال پیاپی نامزد دریافت جایزه اسکار شد و نتوانست ببرد. آن هم نه هر نقشی، بلکه چهار کاراکتر به یادماندنی و برتر دنیای سینما.
همین شکست های پیاپی، پاچینو را از دنیای تصویر دور کرد. پس از این انتخاب هایش هم سختگیرانه تر شد. حال دیگر بین فیلم هایی که بازی می کرد، فاصله هایی چند ساله می افتاد و همچون گذشته هم موفق نبودند. باز به یک نقش متفاوت و خاص نیاز بود تا آل پاچینو به دوران اوجش بازگردد. این نقش با «تونی مونتانا» صورت زخمی زنده شد.
پس از دیدن این بازی، بسیاری از منتقدان هم باز بر این نکته تاکید کردند که پاچینو کسی است که به شدت در نقشش فرو می رود و با آنها زندگی می کند، تا جایی که حتی اطرافیانش از این می ترسیدند که تا مدت ها در این قالب باقی بماند. او برای فیلم «سرپیکو» یک راننده خلافکار را دستگیر کرد و برای «بوی خوش زن»، مدتی را در آسایشگاه کهنه سربازان ویتنام ماند.