[rtl]لطفا نگاه نکنید ، بد آموزی دارد[/rtl]
دروغ می گویند و ظلم می کنند و تقابل دایمی خیر و شر، در قالبی ناپخته، قرار است چه دردی را از مخاطب دوا کنند. در واقع معانی و ارزشهای مختلف فدای یکدیگر می شوند و این میتواند یک معضل مهم و اساسی برای جامعه و روابط موجود در آن محسوب شود. اینکه رسانه ملی به عنوان یک نهاد فرهنگی بدنبال انتقال ارزش های اجتماعی به افراد است در حالیکه این مساله در موارد بسیاری رخ نمیدهد. بدتر این است که نه تنها نکات مثبت به مخاطب منتقل نمیشود، بلکه دسته ای از عقاید و الگوهای عمل هم به چالش کشیده می شود و در نگاه مخاطب با تردیدهایی روبرو می شود. اگر ما به واقع به دنبال پیاده کردن مبانی مذهبی و ملی در میان مردم هستیم و تصور میکنیم که عوامل مختلفی دست به دست هم داده اند تا شرایطی در اجتماع ایجاد شود که رفتارها و مناسبات اجتماعی افراد و خصوصا جوانان و نوجوانان، به سمت الگوهای زندگی غربی حرکت کند، لازم است تا به احیای صحیح و متعادل از عقاید و الگوهای عمل بپردازیم. این بدان معناست که یک دغدغه اجتماعی در این رابطه وجود داشته باشد. دغدغه ای که نسبت به اجرایی شدن آن فکر شده و یک برنامه ریزی درست و متناسب در پس آن وجود داشته باشد.
اگر رفتارهای فرهنگی افراد در جامعه امروز را ژرف اندیشانه بنگریم به این موضوع معترف خواهیم بود که الگوهای عمل نامناسب در جامعه رواج یافت اند که برای اصلاح آنها باید چاره ای اندیشید و میتوان از مخاطبان رسانه هم درخواست کرد که نگاهی عمیق نسبت به آنچه میبینند داشته باشند و صرفا یک اثر پذیر منفعل نباشند.
در اجتماعی زندگی میکنیم که افراد بر مبنای ارزش ها و هنجارهای مشخصی زندگی می کنند اما آنچه مهم است اینکه این هنجارها و باورها چگونه در اذهان افراد جامعه وارد شده و تثبیت می شوند...
در اجتماعی زندگی میکنیم که افراد بر مبنای ارزش ها و هنجارهای مشخصی زندگی می کنند. ارزش ها و هنجارهایی که بر مبنای فرهنگ، رسوم و باورهای مذهبی مرتبط شکل گرفته اند. آنچه مهم است اینکه این هنجارها و باورها چگونه در اذهان افراد جامعه وارد شده و تثبیت می شوند. برخی از نهادها در ارائه و انتقال این ارزش ها و مبانی فکری، نقش موثر دارند. این بدان معناست که سرعت اثرگذاری بعضی از این نهادها بیش از سایرین است و موثر بودنشان بسیار محسوس است به گونه ای که انگار رد پایشان بر جامعه، ارتباطات و روابط اجتماعی مردم باقی می ماند. مثلا نقش تلویزیون در نشر و توسعه ارزش ها و هنجارها، انکار ناپذیر است. تلویزیون این قدرت را دارد که به طور تدریجی افکار و فرهنگ یک ملت و جامعه را دگرگون کند. برخی از معانی را در چشم مخاطب پررنگ کرده و برخی دیگر را کم اهمیت جلوه دهد.
به این ترتیب تلویزیون به یک نهاد فرهنگ ساز و فعال اجتماعی تبدیل میشود که قدرت اثر بخشی بر ذهن، عملکرد و روابط اجتماعی و فردی افراد دارد.با در نظر گرفتن این شرایط به موقعیت جامعه فعلی فکر کنید. جامعه ای که در عین سنتی بودن در معرض مدرنیته قرار گرفته و در عصری که عصر ارتباطات است، غرق شده است. تقریبا بیشترین حجم از مبانی و تبادل اطلاعات در میان افراد جامعه از طریق دنیای مجازی می باشد. به طوری که انگار اغلب افراد در دنیای مجازی بیشتر زندگی می کنند تا دنیای واقعی. جالب اینجاست که وقایع و رخدادهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی با سرعت بالایی در شبکه های مجازی منتشر و در معرض تبادل نظر قرار میگیرد. همه این موارد نشان میدهد که نقش ارتباطات در اجتماعات انسانی تا چه حد است . به این ترتیب میتوان از رابطه ای دو سویه میان مردم و ابزارهای ارتباطی سخن گفت.
به این ترتیب تلویزیون به یک نهاد فرهنگ ساز و فعال اجتماعی تبدیل میشود که قدرت اثر بخشی بر ذهن، عملکرد و روابط اجتماعی و فردی افراد دارد.با در نظر گرفتن این شرایط به موقعیت جامعه فعلی فکر کنید. جامعه ای که در عین سنتی بودن در معرض مدرنیته قرار گرفته و در عصری که عصر ارتباطات است، غرق شده است. تقریبا بیشترین حجم از مبانی و تبادل اطلاعات در میان افراد جامعه از طریق دنیای مجازی می باشد. به طوری که انگار اغلب افراد در دنیای مجازی بیشتر زندگی می کنند تا دنیای واقعی. جالب اینجاست که وقایع و رخدادهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی با سرعت بالایی در شبکه های مجازی منتشر و در معرض تبادل نظر قرار میگیرد. همه این موارد نشان میدهد که نقش ارتباطات در اجتماعات انسانی تا چه حد است . به این ترتیب میتوان از رابطه ای دو سویه میان مردم و ابزارهای ارتباطی سخن گفت.
رسانه ملی به عنوان یک نهاد فرهنگی بدنبال انتقال ارزش های اجتماعی به افراد است در حالیکه این مساله در موارد بسیاری رخ نمیدهد. بدتر این است که نه تنها نکات مثبت به مخاطب منتقل نمیشود، بلکه دسته ای از عقاید و الگوهای عمل هم به چالش کشیده می شود
ابزارهایی که با زندگی مردم عجین شده اند و بر روابط و رفتار و افکار آنها اثرگذار هستند. در شرایطی که هجمه های تبلیغاتی در رابطه با عقاید و باورهای جامعه ما در حال فزونی گرفتن است، لازم و ضروری است که تولیدکننده های متون فرهنگی و اجتماعی نسبت به محتوای فیلمنامه ها و برنامه های تلویزیونی دقت بیشتری داشته باشند و تولید فیلم به گونه ای باشد که اگر نکته ای آموختنی ندارد لااقل بدآموزی نداشته باشد . هرچند تماشای برخی از فیلمها بیش از هر چیز این نکته را در ذهن ایجاد میکند که به راستی این فیلم برای چه ساخته شده و قرار است چه دردی را از مردم دوا کند.
در حال حاضر مجموعه تلویزیونی با عنوان تنهایی لیلا از شبکه سوم سیما در حال پخش است که اتفاقا نویسنده ای نسبتا سرشناس و قوی دارد و معمولا از چنین نویسنده ای انتظار می رود که شخصیت پردازی ها و روابط اجتماعی قابل قبولی را در یک فیلمنامه ارائه دهد. مقصود ما بیشتر به شخصیت اصلی ماجرا مربوط می شود. محمد که نمایانگر یک شخصیت مذهبی است اما او پسری است با ظاهری ناآراسته، موهای به هم ریخته، لباس های نامتناسب و بی ربط. جدا از شکل ظاهری باید به رفتار و ارتباطات این فرد اشاره کرد. او فردی دست و پا چلفتی به نظر میرسد که همواره مثل یک کودک به حمایت روحانی محل و بزرگتر محل و دوست صمیمی اش نیاز دارد.
هرچند که این نکته نشان داده می شود که او به خاطر مهربانی ها و ایمانی که دارد مورد توجه و محبت سایرین قرار دارد اما به نظر میرسد شخصیت محمد طوری نشان داده شده که پختگی کامل را ندارد و نمیتواند جای خود را در نگاه مخاطب باز کند. او مورد توجه دختری دنیا دیده و با چشم و گوش باز و ثروتمند، قرار گرفته و معلوم نیست چه جذبه ای موجب می شود تا این دختر از زندگی سرشار از رفاه خود دست بکشد و در اتاقی که در مجاورت امامزاده و البته قبرستان محل است، ساکن شود. که همه اینها ماجرا را و ارتباطات لیلا را بیش از حد اغراق آمیز می کند. اینها همه حاوی نکاتی ارزشمند است اما غیرواقعی شدن و شعار گونه بودنش چنگی به دل نمیزند. اتفاقی که باور و قبول آن برای مخاطب کمی سخت است. آن هم در جامعه فعلی ...
در حال حاضر مجموعه تلویزیونی با عنوان تنهایی لیلا از شبکه سوم سیما در حال پخش است که اتفاقا نویسنده ای نسبتا سرشناس و قوی دارد و معمولا از چنین نویسنده ای انتظار می رود که شخصیت پردازی ها و روابط اجتماعی قابل قبولی را در یک فیلمنامه ارائه دهد. مقصود ما بیشتر به شخصیت اصلی ماجرا مربوط می شود. محمد که نمایانگر یک شخصیت مذهبی است اما او پسری است با ظاهری ناآراسته، موهای به هم ریخته، لباس های نامتناسب و بی ربط. جدا از شکل ظاهری باید به رفتار و ارتباطات این فرد اشاره کرد. او فردی دست و پا چلفتی به نظر میرسد که همواره مثل یک کودک به حمایت روحانی محل و بزرگتر محل و دوست صمیمی اش نیاز دارد.
هرچند که این نکته نشان داده می شود که او به خاطر مهربانی ها و ایمانی که دارد مورد توجه و محبت سایرین قرار دارد اما به نظر میرسد شخصیت محمد طوری نشان داده شده که پختگی کامل را ندارد و نمیتواند جای خود را در نگاه مخاطب باز کند. او مورد توجه دختری دنیا دیده و با چشم و گوش باز و ثروتمند، قرار گرفته و معلوم نیست چه جذبه ای موجب می شود تا این دختر از زندگی سرشار از رفاه خود دست بکشد و در اتاقی که در مجاورت امامزاده و البته قبرستان محل است، ساکن شود. که همه اینها ماجرا را و ارتباطات لیلا را بیش از حد اغراق آمیز می کند. اینها همه حاوی نکاتی ارزشمند است اما غیرواقعی شدن و شعار گونه بودنش چنگی به دل نمیزند. اتفاقی که باور و قبول آن برای مخاطب کمی سخت است. آن هم در جامعه فعلی ...
لازم و ضروری است که تولیدکننده های متون فرهنگی و اجتماعی نسبت به محتوای فیلمنامه ها و برنامه های تلویزیونی دقت بیشتری داشته باشند و تولید فیلم به گونه ای باشد که اگر نکته ای آموختنی ندارد لااقل بدآموزی نداشته باشد
پرداختن به محتوای این مجموعه داستانی مقصود این نوشتار نیست. بلکه آنچه مورد نظر است اشاره به این مطلب است که به راستی نقش و رسالت رسانه ای مثل تلویزیون در جامعه ما چیست؟ اینکه بودجه صدا و سیما صرف ساخت محتویاتی شود که نه تنها تاثیر مثبت و ماندگاری بر مخاطب خویش ندارند بلکه بدآموزی های نسبی هم به دنبال دارند. این که دخترخانم برای رسیدن به آقا پسر به هر تلاشی دست میزند و خانواده اش را هم علی رغم مخالف بودن، نادیده میگیرد. اینکه عده زیادی در یک فیلم دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.دروغ می گویند و ظلم می کنند و تقابل دایمی خیر و شر، در قالبی ناپخته، قرار است چه دردی را از مخاطب دوا کنند. در واقع معانی و ارزشهای مختلف فدای یکدیگر می شوند و این میتواند یک معضل مهم و اساسی برای جامعه و روابط موجود در آن محسوب شود. اینکه رسانه ملی به عنوان یک نهاد فرهنگی بدنبال انتقال ارزش های اجتماعی به افراد است در حالیکه این مساله در موارد بسیاری رخ نمیدهد. بدتر این است که نه تنها نکات مثبت به مخاطب منتقل نمیشود، بلکه دسته ای از عقاید و الگوهای عمل هم به چالش کشیده می شود و در نگاه مخاطب با تردیدهایی روبرو می شود. اگر ما به واقع به دنبال پیاده کردن مبانی مذهبی و ملی در میان مردم هستیم و تصور میکنیم که عوامل مختلفی دست به دست هم داده اند تا شرایطی در اجتماع ایجاد شود که رفتارها و مناسبات اجتماعی افراد و خصوصا جوانان و نوجوانان، به سمت الگوهای زندگی غربی حرکت کند، لازم است تا به احیای صحیح و متعادل از عقاید و الگوهای عمل بپردازیم. این بدان معناست که یک دغدغه اجتماعی در این رابطه وجود داشته باشد. دغدغه ای که نسبت به اجرایی شدن آن فکر شده و یک برنامه ریزی درست و متناسب در پس آن وجود داشته باشد.
اگر رفتارهای فرهنگی افراد در جامعه امروز را ژرف اندیشانه بنگریم به این موضوع معترف خواهیم بود که الگوهای عمل نامناسب در جامعه رواج یافت اند که برای اصلاح آنها باید چاره ای اندیشید و میتوان از مخاطبان رسانه هم درخواست کرد که نگاهی عمیق نسبت به آنچه میبینند داشته باشند و صرفا یک اثر پذیر منفعل نباشند.