13-05-2013، 20:24
ارزیابی تهدید معتبر نظامی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران
یکی از گزینههایی که مقامات آمریکایی هنوز در مواضع خود برای مقابله با برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار می دهند، استفاده از گزینه تهدید نظامی است.
به گزارش خبرگزاری فارس، یکی از گزینههایی که مقامات آمریکایی هنوز در مواضع خود برای مقابله با برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار می دهند، استفاده از گزینه تهدید نظامی است. در این چهارچوب، آمریکا و غرب در پرونده هسته ای ایران طی حدود 10 سال گذشته بحث گزینه نظامی را به اشکال مختلفی مانند «حمله پیشدستانه»، «بازدارندگی نظامی»، «مهار» و ... مطرح کردهاند.
اما از زمان روی کار آمدن باراک اوباما در آمریکا در سال 2009 میلادی، با توجه به شعار «تغییر» وی این گونه نتیجه گیری شد که اوباما قصد به کارگیری گزینه نظامی به عنوان اولویت مهم برای حل و فصل مساله هسته ای ایران ندارد. به همین دلیل، کارشناسان معتقدند اوباما طی چند سال اخیر متکی بر راهبرد «فشار-مذاکره» به دنبال تغییر در مواضع هسته ای ایران می باشد.
با این وجود، در راستای راهبرد مزبور مفهوم جدیدی با عنوان «تهدید معتبر نظامی» مطرح و به کار گرفته شده که قرار است در کنار سایر گزینه ها از جمله سیاسی، اقتصادی، امنیتی، اطلاعاتی و تروریستی ایران را مجبور به عقب نشینی در مواضع هسته ای نماید.
کارشناسان در تعریف تهدید معتبر نظامی می گویند، هدف نهایی آمریکا از به کارگیری این گزینه آن است که جمهوری اسلامی ایران در چشم انداز بحران هسته ای، احتمال کاربرد گزینه نظامی علیه خود را به عنوان گزینه نهایی آمریکا جدی قلمداد نماید و در سایه چنین پنداری، مجبور به عقب نشینی در مواضع خود شود.
بنابراین آمریکا در شرایط جدید ضمن حفظ مواضع کلان خود، در صدد است تا گزینه نظامی چنان مطرح شود که جمهوری اسلامی ایران برای آن اعتبار قایل شود و محاسبات راهبردی اش تغییر کند. در این راستا، رژیم صهیونیستی در چهارچوب تکمیل حلقه های فشار نقش برجسته تری را به عهده گرفته و در حال اعمال فشار به دولتمردان آمریکایی برای تاکید بیشتر بر گزینه نظامی علیه ایران است.
با این وجود، اکنون این پرسش مطرح است که آیا آمریکا توانسته است از راهبرد مزبور نتیجه دلخواه کسب نماید؟ به عبارت دیگر، آیا تهدیدهای نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی موجب تغییر محاسبه راهبردی جمهوری اسلامی ایران شده است؟
بدون تردید، یکی از ضرورت های تحقق هدف فوق آن است که قدرت بازدارندگی دفاعی ایران قادر به مصونیت سازی منافع امنیت ملی کشور نباشد. این در حالی است که به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران توانسته است این پیام را به آمریکا منتقل نماید که هرگونه تصمیم گیری برای ورود به مرحله نظامی در پرونده هسته ای موجب تحمیل شکست سنگین در کسب نتیجه برای حمله کننده خواهد شد و به دلیل این که این مفهوم در قالب راهبردها و تاکتیک های واقعی به آمریکا تفهیم شده است، به نظر می رسد آمریکا برای قدرت بازدارندگی دفاعی ایران اعتبار جدی قایل شده است.
لازم به یادآوری است، مفهوم بازدارندگی در تئوری های روابط بین الملل از جایگاه و اهمیت زیادی برخوردار است. در چهارچوب این مفهوم، یک دولت آن چنان به افزایش توان نظامی خود می پردازد که کشور مقابل (دشمن) قادر به اتخاذ تصمیم برای حمله به آن دولت را نگیرد. بنابراین وقوع جنگ در روابط دو کشور مستلزم شکست بازدارندگی است؛ بدین معنی که یک کشور توانایی واقعی کردن قدرت پاسخ گویی خود در مقابل حریف را نداشته باشد و بدین ترتیب وقوع جنگ اجتناب ناپذیر خواهد شد.
بنابراین اگر چه گزینه نظامی از سوی آمریکا علیه ایران از ابتدای بحران هسته ای در قالب راهبردهای مختلفی مورد استفاده قرار گرفته است، اما به نظر می رسد بیش از آن که این مساله موجب تغییر در محاسبات راهبردی ایران شود، موجب کاهش اعتبار قدرت بازدارندگی آمریکا شده است. دلایل این مساله را می توان در شاخص های زیر مشاهده کرد:
1-به کارگیری گزینه نظامی علیه ایران از ابتدای بحران هسته ای موجب تقویت اجماع داخلی ایران برای دفاع از منافع ملی شده است.
2-نا امیدی از تاثیر تهدید نظامی موجب شد تا آمریکا و غرب سایر گزینه ها شامل تحریم ها، عملیات های سایبری، تروریستی و امنیتی را علیه ایران تشدید نمایند.
3-اختلافات آمریکا و رژیم صهیونیستی در مورد تعیین خط قرمز در مساله هسته ای ایران جنبه عینی تری به خود گرفته است؛ به نحوی که نتانیاهو مجبور شده در این خصوص خود را با نهادهای اطلاعاتی آمریکا هماهنگ نماید.
4-بحران در مواضع مقامات آمریکایی برای چگونگی برخورد با ایران بیانگر آن است که ایران تهدیدات آمریکا و رژیم صهیونیستی را جدی نگرفته است.
البته کاهش اعتبار تهدید نظامی آمریکا در مقابل ایران نتایج قطعی به دنبال خواهد داشت. شاید یکی از مهم ترین نتایج آن، فشاری است که امروزه روی سیاست خارجی اوباما در مقابل ایران وارد است. در این راستا، اوباما از سوی مخالفین خود متهم به ناکارآمدی در مقابل ایران است و بنابراین اگر نتواند در چنین شرایطی تصمیم های منطقی تری اتخاذ نماید، ممکن است مرتکب اشتباهات فاحشی شود که جبران آن امکان ناپذیر باشد.
نویسنده: رضا مومن زاده
یکی از گزینههایی که مقامات آمریکایی هنوز در مواضع خود برای مقابله با برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار می دهند، استفاده از گزینه تهدید نظامی است.
به گزارش خبرگزاری فارس، یکی از گزینههایی که مقامات آمریکایی هنوز در مواضع خود برای مقابله با برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار می دهند، استفاده از گزینه تهدید نظامی است. در این چهارچوب، آمریکا و غرب در پرونده هسته ای ایران طی حدود 10 سال گذشته بحث گزینه نظامی را به اشکال مختلفی مانند «حمله پیشدستانه»، «بازدارندگی نظامی»، «مهار» و ... مطرح کردهاند.
اما از زمان روی کار آمدن باراک اوباما در آمریکا در سال 2009 میلادی، با توجه به شعار «تغییر» وی این گونه نتیجه گیری شد که اوباما قصد به کارگیری گزینه نظامی به عنوان اولویت مهم برای حل و فصل مساله هسته ای ایران ندارد. به همین دلیل، کارشناسان معتقدند اوباما طی چند سال اخیر متکی بر راهبرد «فشار-مذاکره» به دنبال تغییر در مواضع هسته ای ایران می باشد.
با این وجود، در راستای راهبرد مزبور مفهوم جدیدی با عنوان «تهدید معتبر نظامی» مطرح و به کار گرفته شده که قرار است در کنار سایر گزینه ها از جمله سیاسی، اقتصادی، امنیتی، اطلاعاتی و تروریستی ایران را مجبور به عقب نشینی در مواضع هسته ای نماید.
کارشناسان در تعریف تهدید معتبر نظامی می گویند، هدف نهایی آمریکا از به کارگیری این گزینه آن است که جمهوری اسلامی ایران در چشم انداز بحران هسته ای، احتمال کاربرد گزینه نظامی علیه خود را به عنوان گزینه نهایی آمریکا جدی قلمداد نماید و در سایه چنین پنداری، مجبور به عقب نشینی در مواضع خود شود.
بنابراین آمریکا در شرایط جدید ضمن حفظ مواضع کلان خود، در صدد است تا گزینه نظامی چنان مطرح شود که جمهوری اسلامی ایران برای آن اعتبار قایل شود و محاسبات راهبردی اش تغییر کند. در این راستا، رژیم صهیونیستی در چهارچوب تکمیل حلقه های فشار نقش برجسته تری را به عهده گرفته و در حال اعمال فشار به دولتمردان آمریکایی برای تاکید بیشتر بر گزینه نظامی علیه ایران است.
با این وجود، اکنون این پرسش مطرح است که آیا آمریکا توانسته است از راهبرد مزبور نتیجه دلخواه کسب نماید؟ به عبارت دیگر، آیا تهدیدهای نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی موجب تغییر محاسبه راهبردی جمهوری اسلامی ایران شده است؟
بدون تردید، یکی از ضرورت های تحقق هدف فوق آن است که قدرت بازدارندگی دفاعی ایران قادر به مصونیت سازی منافع امنیت ملی کشور نباشد. این در حالی است که به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران توانسته است این پیام را به آمریکا منتقل نماید که هرگونه تصمیم گیری برای ورود به مرحله نظامی در پرونده هسته ای موجب تحمیل شکست سنگین در کسب نتیجه برای حمله کننده خواهد شد و به دلیل این که این مفهوم در قالب راهبردها و تاکتیک های واقعی به آمریکا تفهیم شده است، به نظر می رسد آمریکا برای قدرت بازدارندگی دفاعی ایران اعتبار جدی قایل شده است.
لازم به یادآوری است، مفهوم بازدارندگی در تئوری های روابط بین الملل از جایگاه و اهمیت زیادی برخوردار است. در چهارچوب این مفهوم، یک دولت آن چنان به افزایش توان نظامی خود می پردازد که کشور مقابل (دشمن) قادر به اتخاذ تصمیم برای حمله به آن دولت را نگیرد. بنابراین وقوع جنگ در روابط دو کشور مستلزم شکست بازدارندگی است؛ بدین معنی که یک کشور توانایی واقعی کردن قدرت پاسخ گویی خود در مقابل حریف را نداشته باشد و بدین ترتیب وقوع جنگ اجتناب ناپذیر خواهد شد.
بنابراین اگر چه گزینه نظامی از سوی آمریکا علیه ایران از ابتدای بحران هسته ای در قالب راهبردهای مختلفی مورد استفاده قرار گرفته است، اما به نظر می رسد بیش از آن که این مساله موجب تغییر در محاسبات راهبردی ایران شود، موجب کاهش اعتبار قدرت بازدارندگی آمریکا شده است. دلایل این مساله را می توان در شاخص های زیر مشاهده کرد:
1-به کارگیری گزینه نظامی علیه ایران از ابتدای بحران هسته ای موجب تقویت اجماع داخلی ایران برای دفاع از منافع ملی شده است.
2-نا امیدی از تاثیر تهدید نظامی موجب شد تا آمریکا و غرب سایر گزینه ها شامل تحریم ها، عملیات های سایبری، تروریستی و امنیتی را علیه ایران تشدید نمایند.
3-اختلافات آمریکا و رژیم صهیونیستی در مورد تعیین خط قرمز در مساله هسته ای ایران جنبه عینی تری به خود گرفته است؛ به نحوی که نتانیاهو مجبور شده در این خصوص خود را با نهادهای اطلاعاتی آمریکا هماهنگ نماید.
4-بحران در مواضع مقامات آمریکایی برای چگونگی برخورد با ایران بیانگر آن است که ایران تهدیدات آمریکا و رژیم صهیونیستی را جدی نگرفته است.
البته کاهش اعتبار تهدید نظامی آمریکا در مقابل ایران نتایج قطعی به دنبال خواهد داشت. شاید یکی از مهم ترین نتایج آن، فشاری است که امروزه روی سیاست خارجی اوباما در مقابل ایران وارد است. در این راستا، اوباما از سوی مخالفین خود متهم به ناکارآمدی در مقابل ایران است و بنابراین اگر نتواند در چنین شرایطی تصمیم های منطقی تری اتخاذ نماید، ممکن است مرتکب اشتباهات فاحشی شود که جبران آن امکان ناپذیر باشد.
نویسنده: رضا مومن زاده