باهمه بي سر و سامانيم بازبه دنبال پريشانيم
دلخوش گرماي كسي نيستم آمده ام تا تو بسوزانيم
آمدم با عطش سالها تا تو كمي عشق بنوشانيم
ماهي برگشته زدريا شدم تا تو بگيري و بميرانيم
خوبترين حادثه ميدانمت خوبترين حادثه ميدانيم
حرف بزن ابر مرا باز كن دير زمانيست كه بارانيم
طاقت فرسودگيم هيچ نيست در پي ويران شدني آنيم
هابه كجا ميكشي ام خوب من ها نكشاني به پشيماني ام
اين شعر و تقديم ميكنم به همه بچه هاي انجمن
دلخوش گرماي كسي نيستم آمده ام تا تو بسوزانيم
آمدم با عطش سالها تا تو كمي عشق بنوشانيم
ماهي برگشته زدريا شدم تا تو بگيري و بميرانيم
خوبترين حادثه ميدانمت خوبترين حادثه ميدانيم
حرف بزن ابر مرا باز كن دير زمانيست كه بارانيم
طاقت فرسودگيم هيچ نيست در پي ويران شدني آنيم
هابه كجا ميكشي ام خوب من ها نكشاني به پشيماني ام
اين شعر و تقديم ميكنم به همه بچه هاي انجمن