14-02-2015، 8:13
دگر حس شقایق را نداری هوای قلب عاشق را نداری از آن چشمان خون سرد تو پیداست ، که قلب تنگ سابق را نداری…
.
.
.
قهوه ات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمیگنجم.
.
.
.
به هر یاری که جان دادم به پاس دوستی دشمنی ها کرد با من، در لباس دوستی
.
.
.
من ازتو چیزی نمی خواهم .فقط گاهی نگاهی اشتباهی!
.
.
.
کم طاقتی عادت آن روزهایت بود این روزها برای گرفتن خبری از من عجیب صبور شده ای!
.
.
.
وقتی کسی دیربه دیر ازم یاد میکنه نگرانش نمیشم حتما شاد بوده از یادش رفتم!
.
.
.
چوپان قصه ی ما دروغگو نبود ، او تنها بود و از فرط تنهایی فریاد گرگ سرمیداد ، افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد و در پی گرگ بودند و در این میان فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست.
.
.
.
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند / بلبل شوقم هوای نغمهخوانی میکند
همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست / طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند . . .
.
.
.
شمع، این مساله را بر همه کَس روشن کرد
که توان تا به سحر ، گریه ی بی شیون کرد . . .
.
.
.
من همان برگم که بر روی درخت / لرزم از برد چنین پاییز سخت
در نهایت باید افتاد و گریست / به درخت گفت خداحافظ و رفت . .
.
.
.
من از اعدام نمیترسم!
نه از “چوبش” نه از “دارش”
من از پایان بی دیدار میترسم
.
.
.
۴تا دوست صمیمی دارم
حسرت ، غم ، ماتم ، تنهایی ، بهشون سفارش کردم تحویلت نگیرند.
.
.
.
هیچوقت نفهمیدم که چرا درست همان کسی که فکر میکنی باهمه فرق داره یک روز مثل همه تنهات میزاره!
.
.
.
نیمکت باهم بودن من تنهاست ، من دل نشستن ندارم تو دلیل نشستن باش.
.
.
.
یاد دارم در غروبی سرد سرد میگذشت ازکوچه مادوره گرد
داد می زد کهنه قالی می خرم دسته دوم جنس عالی می خرم کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم .اشک درچشمان باباحلقه بست عاقبت آهی کشیدبغضش شکست, اول ماه هست و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی
این زندگیست؟ بوی نان تازه هوشش برده بود, اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید گفت :آقا سفره خالی میخرید؟?
.
.
.
چه عاشقانه نوشت دکترشریعتی که من تورادوست دارم تودیگری را،دیگری دیگری راودراین میان همه تنهاییم.
.
.
.
مدتی میگذرد از تو ندارم خبری ،چه کنم ناله من هیچ ندارد اثری، شب وروز از غم تو پریشان حالم، نه نشانی ز تو آمد نه پیامی جانم.
.
.
.
ما پیغام دوست داشتنمان را با دود آتش به هم میرسانیم، نمیدانم آن سو برای تو تکه چوبی هست یا نه؟ من اینجا جنگلی را به آتش کشیدم…!
.
.
.
یادته روز اول بهت گفتم میخوام با یه دروغ بزرگ حرفامو شروع کنم؟ تو اخم کردی ، گفتم : دوستت نداااااارم! بعد هردو تامون زدیم زیر خنده … اما دیروز گفتی که میخوای با یه دروغ بزرگ خداحافظی کنی و بعد فریاد زدی : دوستت دارم!! هر دومون بغض کردیم و تو رفتی برای همیشه.
.
.
.
به هر دری که زدم سری شکسته شد / به هرجا که سر زدم دری بسته شد / نه دگر در زنم به سر نه دگر سر زنم به دری / که روح در به درم از سر و در زدن خسته شد.
.
.
.
جز من اگر عاشق شیداست بگو / ور میل دست به جانب ماست بگو / ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو / گر هست بگو نیست بگو راست بگو.
.
.
.
بسترم صدف خالی یک تنهاییست ، و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری!
.
.
.
دلم بهانه میکند طلوع دیدن تورا ، تا به کجا دلم کشد حسرت دیدار تورا.
.
.
.
عاشقی با قلب من بیگانه شد / خنده از لب رفت و یک افسانه شد / حس و حالی بعد عشق آمد پدید / بعد آنشب زندگی غمخانه شد.
.
.
.
چو گل های شقایق داغدارم / بیا پروانه شو بنشین کنارم / بشو مرهم به زخم قلبم ای دوست / که خنجر خورده ی این روزگارم.
.
.
.
خسته ام فردا نگاهت را برایم پست کن
یک بغل حال و هوایت را برایم پست کن
گوشم از آواز غمگین سکوت شب پراست
لطفا آن لحن صدایت را برایم پست کن
.
.
.
سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست / گر در این خلوت بمیرم هیچ کس آگاه نیست / من دراین دنیا به جز سایه ندارم همدمی / این رفیق نیمه راه هم گاه هست و گاه نیست.
.
.
.
غربت آن نیست که تنها باشی ، فارغ از فتنه فردا باشی ، غربت آن است که چون قطره ی آب در پی دریا باشی. غربت آن است که مثل من و دل در میان همه کس یکه و تنها باشی.
.
.
.
گر بدانم نیستی غمی نیست ز تنهایی …. اینکه هستی و تنهایم غم دارم.
.
.
.
باتو بودن همیشه پرمعناست / بی تو روحم گرفته و تنهاست / باتو یک کاسه آب یک دریاست / بی تو دردم به وسعت صحراست.
.
.
.
دلی بستم به آن عهدی که بستی ، تو آخر هردو را باهم شکستی.
.
.
.
اگه یه وقت توپت افتاد خونه همسایه اونم پارش کرد اصلا ناراحت نباش چون هنوز یه رفیق داری که حاضره دلشو بندازه زیرپات تا باهاش بازی کنی-
.
.
.
دلم تنگه برای گریه کردن ، کجاست مادر کجاست گهواره من؟ نگو بزرگ شدم نگو گریه به من نمیاد! بیا نوازشم کن دلم آغوش بی دغدغه میخواد ، کجاست مریم ناجی اون مریم پاک؟ چرا به یاد این شکسته دل نیست؟
.
.
.
به حق اون خداوندی که یکتاست ، وجودش باعث گرمی دلهاست. دلم در عاشقی به قد دریاست ولیکن مثل دریا تک و تنهاست.
.
.
.
نگران نبودنت نباش نفرینت نمیکنم! همینکه دیگر جایت در دعاهایم خالیست برایم کافیست!
.
.
.
ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار / منو از خاطره کم کن خدانگهدار.
.
.
.
میروم شاید کمی حال شما بهتر شود ، میگذارم با خیالت روزگارم سرشود.
.
.
.
گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی دیگر نفسی برای ماندن درکنار او باقی نخوهد ماند.
.
.
.
هر شب زغم عشق تو من خواب ندارم / فکر دل من کن که دگر تاب ندارم / بس گریه نمودم ز فراق غم عشقت / چشمم به زبان آمد و گفت اشک ندارم.
.
.
.
نگاه ساکت مردم به روی صورتم دزدانه می افتد ، همه گویند عجب شاداست ، عجب خندان دل مردم چه میداند که من دنیایی از اشکم.
.
.
.
برای چشمهایم نماز باران بخوان….! بغض کرده ، ابریست اما نمیبارد.
.
.
.
بنازم عزت اشکی که ریزد برکویر دل ، ولی آخر سوزد دل چو دارد راز دلتنگی.
.
.
.
پیمان بشکستی و تو پیوندی بریدی/ آخر مگر از من چه شنیدی و چه دیدی؟ گفتی که به بالین من آیی دم رفتن / خوش آمدی ای دوست ولی دیر رسیدی؟
.
.
.
روزگارم را سیه کردند و میگویند شب است / آتشی برجانم افروختند میگویند تب است.
.
.
.
دلم تنگ است این شبها ، یقین دارم که میدانی ، صدای غربت من را از احساسم تو میخوانی / شدم از درد و تنهایی گل پژمرده و غمگین / ببار ای ابر پایئزی که دردم را تو میدانی / میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم چرا ای مرک عشقم چنین آهسته میرانی.
.
.
.
عزیزم زندگی همیشه بهار نیست .. گاه ابر سایه نمناکش رو برسر بهترینها میکشه!! پس ای گل قشنگم اگر روزی این قطعه را خواندی و دیدی که نیستم قطره اشکی برای دل شکستم بریز!!!
.
.
.
من پذیرفتم شکست خویش را، پندهای عقل دوراندیش را، من پذیرفتم که عشق افسانه است. میروم از رفتن من شاد باش، از عذاب دیدنم آزاد باش، چون که تو تنهاتر از من میروی، آرزو دارم تو هم عاشق شوی، آرزو دارم بفهمی درد را، معنی برخوردهای سرد را….
.
.
.
خدایا کفر نمی گویم ، پریشانم چه می خواهی تو از جانم ، مرابی آنکه خودخواهم اسیر زندگی کردی ، خداوندا تو مسئولی خداوندا تو تنهایی و من تنها ، تو یکتایی و بی همتا ، و لیکن من نه یکتایم ، نه بی همتا فقط تنهای تنهایم…
.
.
.
جدایی را نمیخواستم خداکرد نمیدانم کدام نامرد دعا کرد بسوزد انکه غربت را بنا کرد مرا از تو تورا از من جدا کرد.
.
.
.
وفاداری؟ خدا بیامرزدش …
صداقت؟ یادش گرامی…
غیرت؟ به احترامش یک لحظه سکوت …
معرفت؟ یابنده پاداش میگیرد…
عشق ؟ از دم قسط …
واقعا به کجا چنین شتابان؟
.
.
.
عمرمن غارت شدوغارتگرازمن دورشد_من صبوری کردموغارتگرم مغرورشد
.
.
.
یکئ امدتولحظه هام خاطرهاشوپس گرفت ،امانمیدونست دلم باخنده هاش نفس گرفت.
یکئ امدتوزندگیم روقلب خسته ام پاگذاشت،رفت
ونگاه سردشوتوقعرقلبم جاگذاشت.،یکئ امد بانگاش زدو دل منو شکست،بااین همه بئ مهرئ هاش بازم دلم به پاش نشست.م دلم به پاش نشست
.
.
.
کسی دیگر نمیگیرد سراغ خانه ما را / به سختی جغد پیدا میکند ویرانه ما را
از آن شادم که غم پیوسته می آید به بالینم / از آن ترسم که غم هم گم کند ویرانه ما را
.
.
با یه قامت شکسته ، با نگاهی مات و خسته / سرشو برده تو شونش ، یه نفر تنها نشسته
توی تنهاییش یه درده ، جای پای قلبی سرده / گل سرخی بوده اما ، دیگه پژمرده و زرده
فارغ از دیروز و فرداش ، غرقه تو دریای درداش / حسرتش یه عشق نابه ، که وفا کنه به عهداش
.
.
عزیز ! یادی بکن از یار خسته / غبار دوریت بر من نشسته
دگر تیری نزن بالی ندارم/ وجودم از غمت در هم شکسته
.
.
غم هجران تو را چاره و درمان چه کنم ؟ / همه روز و همه شب دیده ی گریان چه کنم ؟
ای که آرامش جان در گروی روی تو بود / رفتی و بی تو بر این حال پریشان چه کنم ؟
تن من نی شد و شد نغمه ی دل بی تو حزین / وای بر من تو بگو بـا نی نـالان چه کنم ؟
کس ندانست چه بگذشت میان من و تو / بی تو در انجمن این همه نادان چه کنم ؟
.
.
تا بشکند امروز طلسمم برخیز / تا غصه جدا شود از اسمم برخیز !
این جسم ندارد آرزویی جز خاک / ای روح ! به احترام جسمم برخیز !
.
.
آهم که هزار شعله در بردارد / صد سلسله کوه را ز جا بردارد
من رعدم و میترسم اگر آه کشم / سرتاسر آسمان ترک بردارد
.
.
هیچ نمی گویم !!!
دارم که بگویم ، اما نباید گفت !!! شاید این سکوت زیباتر است
.
.
صدبار به سنگ ، کینه بستند مرا / از خویش غریبانه گسستند مرا
گفتند همیشه بی ریا باید زیست / آیینه شدم باز شکستند مرا
.
.
گل زیبای محبتت در دلم پژمرده / ز من چیزی نمانده جز تنی آزرده
با خیالت می گذرانم زندگی را / اما چه فایده زندگی هم بی تو مرده
.
.
هرچه باشی نازنین ، ایام خارت می کنند / هر چه باشی سنگدل ، دنیا شکارت می کند
هر چه باشی با لب خندان میان دیگران / عاقبت دست طبیعت ، اشک بارت می کند
.
.
چه کردی با دل من نازنینم / که هر تا سحر اندوهگینم ؟
مرا دعوت بکن در باغ چشمت / که از باغ تو لبخندی بچینم
.
.
تا گریه طلسم درد را میشکند / دل حرمت آه سرد را میشکند
دریای هزار موج طوفان خیز است / اشکی که غرور مرد را میشکند
.
.
دلم دریاچه اندوه و درد است / نگاهم کوچک و خاموش و سرد است
ببین این لحظه های بی تو بودن / به شهر کوچک قلبم چه کرده است
.
.
دگر گوشی به آغوش درم نیست / صدای آشنای باورم نیست
بغیر از لاشه ی پوشیده دل / درین خانه کسی هم بسترم نیست
.
.
آتشی در دل من شعله بر افروخته بود / دیده گر آب نمی ریخت دلم سوخته بود
.
.
.
قهوه ات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمیگنجم.
.
.
.
به هر یاری که جان دادم به پاس دوستی دشمنی ها کرد با من، در لباس دوستی
.
.
.
من ازتو چیزی نمی خواهم .فقط گاهی نگاهی اشتباهی!
.
.
.
کم طاقتی عادت آن روزهایت بود این روزها برای گرفتن خبری از من عجیب صبور شده ای!
.
.
.
وقتی کسی دیربه دیر ازم یاد میکنه نگرانش نمیشم حتما شاد بوده از یادش رفتم!
.
.
.
چوپان قصه ی ما دروغگو نبود ، او تنها بود و از فرط تنهایی فریاد گرگ سرمیداد ، افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد و در پی گرگ بودند و در این میان فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست.
.
.
.
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند / بلبل شوقم هوای نغمهخوانی میکند
همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست / طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند . . .
.
.
.
شمع، این مساله را بر همه کَس روشن کرد
که توان تا به سحر ، گریه ی بی شیون کرد . . .
.
.
.
من همان برگم که بر روی درخت / لرزم از برد چنین پاییز سخت
در نهایت باید افتاد و گریست / به درخت گفت خداحافظ و رفت . .
.
.
.
من از اعدام نمیترسم!
نه از “چوبش” نه از “دارش”
من از پایان بی دیدار میترسم
.
.
.
۴تا دوست صمیمی دارم
حسرت ، غم ، ماتم ، تنهایی ، بهشون سفارش کردم تحویلت نگیرند.
.
.
.
هیچوقت نفهمیدم که چرا درست همان کسی که فکر میکنی باهمه فرق داره یک روز مثل همه تنهات میزاره!
.
.
.
نیمکت باهم بودن من تنهاست ، من دل نشستن ندارم تو دلیل نشستن باش.
.
.
.
یاد دارم در غروبی سرد سرد میگذشت ازکوچه مادوره گرد
داد می زد کهنه قالی می خرم دسته دوم جنس عالی می خرم کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم .اشک درچشمان باباحلقه بست عاقبت آهی کشیدبغضش شکست, اول ماه هست و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی
این زندگیست؟ بوی نان تازه هوشش برده بود, اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید گفت :آقا سفره خالی میخرید؟?
.
.
.
چه عاشقانه نوشت دکترشریعتی که من تورادوست دارم تودیگری را،دیگری دیگری راودراین میان همه تنهاییم.
.
.
.
مدتی میگذرد از تو ندارم خبری ،چه کنم ناله من هیچ ندارد اثری، شب وروز از غم تو پریشان حالم، نه نشانی ز تو آمد نه پیامی جانم.
.
.
.
ما پیغام دوست داشتنمان را با دود آتش به هم میرسانیم، نمیدانم آن سو برای تو تکه چوبی هست یا نه؟ من اینجا جنگلی را به آتش کشیدم…!
.
.
.
یادته روز اول بهت گفتم میخوام با یه دروغ بزرگ حرفامو شروع کنم؟ تو اخم کردی ، گفتم : دوستت نداااااارم! بعد هردو تامون زدیم زیر خنده … اما دیروز گفتی که میخوای با یه دروغ بزرگ خداحافظی کنی و بعد فریاد زدی : دوستت دارم!! هر دومون بغض کردیم و تو رفتی برای همیشه.
.
.
.
به هر دری که زدم سری شکسته شد / به هرجا که سر زدم دری بسته شد / نه دگر در زنم به سر نه دگر سر زنم به دری / که روح در به درم از سر و در زدن خسته شد.
.
.
.
جز من اگر عاشق شیداست بگو / ور میل دست به جانب ماست بگو / ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو / گر هست بگو نیست بگو راست بگو.
.
.
.
بسترم صدف خالی یک تنهاییست ، و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری!
.
.
.
دلم بهانه میکند طلوع دیدن تورا ، تا به کجا دلم کشد حسرت دیدار تورا.
.
.
.
عاشقی با قلب من بیگانه شد / خنده از لب رفت و یک افسانه شد / حس و حالی بعد عشق آمد پدید / بعد آنشب زندگی غمخانه شد.
.
.
.
چو گل های شقایق داغدارم / بیا پروانه شو بنشین کنارم / بشو مرهم به زخم قلبم ای دوست / که خنجر خورده ی این روزگارم.
.
.
.
خسته ام فردا نگاهت را برایم پست کن
یک بغل حال و هوایت را برایم پست کن
گوشم از آواز غمگین سکوت شب پراست
لطفا آن لحن صدایت را برایم پست کن
.
.
.
سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست / گر در این خلوت بمیرم هیچ کس آگاه نیست / من دراین دنیا به جز سایه ندارم همدمی / این رفیق نیمه راه هم گاه هست و گاه نیست.
.
.
.
غربت آن نیست که تنها باشی ، فارغ از فتنه فردا باشی ، غربت آن است که چون قطره ی آب در پی دریا باشی. غربت آن است که مثل من و دل در میان همه کس یکه و تنها باشی.
.
.
.
گر بدانم نیستی غمی نیست ز تنهایی …. اینکه هستی و تنهایم غم دارم.
.
.
.
باتو بودن همیشه پرمعناست / بی تو روحم گرفته و تنهاست / باتو یک کاسه آب یک دریاست / بی تو دردم به وسعت صحراست.
.
.
.
دلی بستم به آن عهدی که بستی ، تو آخر هردو را باهم شکستی.
.
.
.
اگه یه وقت توپت افتاد خونه همسایه اونم پارش کرد اصلا ناراحت نباش چون هنوز یه رفیق داری که حاضره دلشو بندازه زیرپات تا باهاش بازی کنی-
.
.
.
دلم تنگه برای گریه کردن ، کجاست مادر کجاست گهواره من؟ نگو بزرگ شدم نگو گریه به من نمیاد! بیا نوازشم کن دلم آغوش بی دغدغه میخواد ، کجاست مریم ناجی اون مریم پاک؟ چرا به یاد این شکسته دل نیست؟
.
.
.
به حق اون خداوندی که یکتاست ، وجودش باعث گرمی دلهاست. دلم در عاشقی به قد دریاست ولیکن مثل دریا تک و تنهاست.
.
.
.
نگران نبودنت نباش نفرینت نمیکنم! همینکه دیگر جایت در دعاهایم خالیست برایم کافیست!
.
.
.
ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار / منو از خاطره کم کن خدانگهدار.
.
.
.
میروم شاید کمی حال شما بهتر شود ، میگذارم با خیالت روزگارم سرشود.
.
.
.
گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی دیگر نفسی برای ماندن درکنار او باقی نخوهد ماند.
.
.
.
هر شب زغم عشق تو من خواب ندارم / فکر دل من کن که دگر تاب ندارم / بس گریه نمودم ز فراق غم عشقت / چشمم به زبان آمد و گفت اشک ندارم.
.
.
.
نگاه ساکت مردم به روی صورتم دزدانه می افتد ، همه گویند عجب شاداست ، عجب خندان دل مردم چه میداند که من دنیایی از اشکم.
.
.
.
برای چشمهایم نماز باران بخوان….! بغض کرده ، ابریست اما نمیبارد.
.
.
.
بنازم عزت اشکی که ریزد برکویر دل ، ولی آخر سوزد دل چو دارد راز دلتنگی.
.
.
.
پیمان بشکستی و تو پیوندی بریدی/ آخر مگر از من چه شنیدی و چه دیدی؟ گفتی که به بالین من آیی دم رفتن / خوش آمدی ای دوست ولی دیر رسیدی؟
.
.
.
روزگارم را سیه کردند و میگویند شب است / آتشی برجانم افروختند میگویند تب است.
.
.
.
دلم تنگ است این شبها ، یقین دارم که میدانی ، صدای غربت من را از احساسم تو میخوانی / شدم از درد و تنهایی گل پژمرده و غمگین / ببار ای ابر پایئزی که دردم را تو میدانی / میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم چرا ای مرک عشقم چنین آهسته میرانی.
.
.
.
عزیزم زندگی همیشه بهار نیست .. گاه ابر سایه نمناکش رو برسر بهترینها میکشه!! پس ای گل قشنگم اگر روزی این قطعه را خواندی و دیدی که نیستم قطره اشکی برای دل شکستم بریز!!!
.
.
.
من پذیرفتم شکست خویش را، پندهای عقل دوراندیش را، من پذیرفتم که عشق افسانه است. میروم از رفتن من شاد باش، از عذاب دیدنم آزاد باش، چون که تو تنهاتر از من میروی، آرزو دارم تو هم عاشق شوی، آرزو دارم بفهمی درد را، معنی برخوردهای سرد را….
.
.
.
خدایا کفر نمی گویم ، پریشانم چه می خواهی تو از جانم ، مرابی آنکه خودخواهم اسیر زندگی کردی ، خداوندا تو مسئولی خداوندا تو تنهایی و من تنها ، تو یکتایی و بی همتا ، و لیکن من نه یکتایم ، نه بی همتا فقط تنهای تنهایم…
.
.
.
جدایی را نمیخواستم خداکرد نمیدانم کدام نامرد دعا کرد بسوزد انکه غربت را بنا کرد مرا از تو تورا از من جدا کرد.
.
.
.
وفاداری؟ خدا بیامرزدش …
صداقت؟ یادش گرامی…
غیرت؟ به احترامش یک لحظه سکوت …
معرفت؟ یابنده پاداش میگیرد…
عشق ؟ از دم قسط …
واقعا به کجا چنین شتابان؟
.
.
.
عمرمن غارت شدوغارتگرازمن دورشد_من صبوری کردموغارتگرم مغرورشد
.
.
.
یکئ امدتولحظه هام خاطرهاشوپس گرفت ،امانمیدونست دلم باخنده هاش نفس گرفت.
یکئ امدتوزندگیم روقلب خسته ام پاگذاشت،رفت
ونگاه سردشوتوقعرقلبم جاگذاشت.،یکئ امد بانگاش زدو دل منو شکست،بااین همه بئ مهرئ هاش بازم دلم به پاش نشست.م دلم به پاش نشست
.
.
.
کسی دیگر نمیگیرد سراغ خانه ما را / به سختی جغد پیدا میکند ویرانه ما را
از آن شادم که غم پیوسته می آید به بالینم / از آن ترسم که غم هم گم کند ویرانه ما را
.
.
با یه قامت شکسته ، با نگاهی مات و خسته / سرشو برده تو شونش ، یه نفر تنها نشسته
توی تنهاییش یه درده ، جای پای قلبی سرده / گل سرخی بوده اما ، دیگه پژمرده و زرده
فارغ از دیروز و فرداش ، غرقه تو دریای درداش / حسرتش یه عشق نابه ، که وفا کنه به عهداش
.
.
عزیز ! یادی بکن از یار خسته / غبار دوریت بر من نشسته
دگر تیری نزن بالی ندارم/ وجودم از غمت در هم شکسته
.
.
غم هجران تو را چاره و درمان چه کنم ؟ / همه روز و همه شب دیده ی گریان چه کنم ؟
ای که آرامش جان در گروی روی تو بود / رفتی و بی تو بر این حال پریشان چه کنم ؟
تن من نی شد و شد نغمه ی دل بی تو حزین / وای بر من تو بگو بـا نی نـالان چه کنم ؟
کس ندانست چه بگذشت میان من و تو / بی تو در انجمن این همه نادان چه کنم ؟
.
.
تا بشکند امروز طلسمم برخیز / تا غصه جدا شود از اسمم برخیز !
این جسم ندارد آرزویی جز خاک / ای روح ! به احترام جسمم برخیز !
.
.
آهم که هزار شعله در بردارد / صد سلسله کوه را ز جا بردارد
من رعدم و میترسم اگر آه کشم / سرتاسر آسمان ترک بردارد
.
.
هیچ نمی گویم !!!
دارم که بگویم ، اما نباید گفت !!! شاید این سکوت زیباتر است
.
.
صدبار به سنگ ، کینه بستند مرا / از خویش غریبانه گسستند مرا
گفتند همیشه بی ریا باید زیست / آیینه شدم باز شکستند مرا
.
.
گل زیبای محبتت در دلم پژمرده / ز من چیزی نمانده جز تنی آزرده
با خیالت می گذرانم زندگی را / اما چه فایده زندگی هم بی تو مرده
.
.
هرچه باشی نازنین ، ایام خارت می کنند / هر چه باشی سنگدل ، دنیا شکارت می کند
هر چه باشی با لب خندان میان دیگران / عاقبت دست طبیعت ، اشک بارت می کند
.
.
چه کردی با دل من نازنینم / که هر تا سحر اندوهگینم ؟
مرا دعوت بکن در باغ چشمت / که از باغ تو لبخندی بچینم
.
.
تا گریه طلسم درد را میشکند / دل حرمت آه سرد را میشکند
دریای هزار موج طوفان خیز است / اشکی که غرور مرد را میشکند
.
.
دلم دریاچه اندوه و درد است / نگاهم کوچک و خاموش و سرد است
ببین این لحظه های بی تو بودن / به شهر کوچک قلبم چه کرده است
.
.
دگر گوشی به آغوش درم نیست / صدای آشنای باورم نیست
بغیر از لاشه ی پوشیده دل / درین خانه کسی هم بسترم نیست
.
.
آتشی در دل من شعله بر افروخته بود / دیده گر آب نمی ریخت دلم سوخته بود