10-10-2014، 18:33
اگر حساسیت مردم نسبت به صفات و شروط لازم برای زمامداران كاسته شود یا بیرنگ گردد، آنگاه هر بیصلاحیت و فاقد اهلیتی میتواند در ردههای مدیریتی قرار گیرد و تباهیها به بار آورد.
در نظام اسلامى، فلسفه وجودى سازمان ها و نهادها و نیز به کارگیرى کارمندان و کارگزاران اجرایى، خدمت رسانى به مردم است. کارمندى در این نگاه، امانتى الهى براى خدمتگزارى به مردم و هموارسازى زمینه هاى سعادت افراد جامعه است. کارمندان در این نظام، از جایگاه ویژه اى برخوردارند و درستى بسیارى از کارها به دست آنان است. چنان که امیرمومنان على علیه السلام مى فرماید: «کارها به دست کارمندان راست و درست مى شوند».(عبدالواحد تمیمى آمدى، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 273)
ما می دانیم، تقوا در آموزههاى امام على (علیهالسلام) به كارگزاران حكومت خود، جایگاه ویژه ای دارد.
در اینجا، به بررسى برخی نامههایى مىپردازیم كه امام على (علیهالسلام) در آنان، كارگزاران خود را به تقوا دعوت نمودهاند:
1ـ امام به مالك مىنویسد:
«أَمَره بِتقوىَ اللّه، و إیثارِ طاعَتِه و اتّباعِ مَا أمَرَ بِهِ فى كِتابِهِ...»؛ (نهج البلاغه، نامه 53، بند 1) (مالك را) به ترس از خدا فرمان مىدهد و این كه اطاعت خدا را بر دیگر كارها مقدّم دارد و اطاعت آنچه در كتاب آمده است.
امام پس از این كه مالك را به عنوان استاندار مصر برگزید، تقوا را به عنوان ضرورىترین ابزار براى نیكو اداره شدن ملك و سرزمین معرفى مىنماید، و سپس به او همنشینى و ملازمت با افراد متقى را نیز تأكید مىنماید: «و ألصِق بأهلِ الوَرع و الصِّدقِ»؛ (نهج البلاغه، نامه 53، بند 33) تا مىتوانى با پرهیزكاران و راستگویان بپیوند.
2. حضرت به محمد بن ابى بكر نیز سفارش مىنماید:
«وَ اعْلَموا عِبادَ اللّه أَنّ المُتقین ذَهَبوا بِعاجِلِ الدُّنیا وَ آجِلِ الآخِرَةِ...»؛ (نهج البلاغه، نامه 27) آگاه باشید، اى بندگان خدا! پرهیزكاران از دنیاى زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند.
حضرت مسئولیت خطیر محمد بن ابى بكر را به وى گوشزد نموده و رعایت مكارم اخلاق در خصوص رعایا از قبیل تواضع و احترام، خوش برخوردى، رعایت مساوات حتى در نوع نگاه كردن را امرى لازم مىشمارد. و این گونه رفتار مگر از طریق اقتدا به متقین میسّر نمىباشد و سپس امام مىفرمایند: متقین همان بهرهاى را كه سركشان و متكبران از دنیا بردند، آنان نیز از آن بهرهمند گشتند. (نهج البلاغه، نامه 27)
به طور كلى، تقوا براى همه اقشار جامعه امرى ضرورى است، خصوصا براى مسئولین كشور كه ضرورىتر مىباشد؛ زیرا به دلیل ارتباطات و نفوذ در آحاد جامعه نقش تقوا از اهمیت بیشترى برخوردار مىگردد
3. حضرت بعد از این كه اطلاع یافت عثمان بن حنیف انصارى، در مهمانى یكى از مردم بصره شركت كرده كه مهمانى منحصر به ثروتمندان بوده به او نامه مىنویسد:
«فاتق اللّه یابن حنیف، و لتكفِكَ أقراصُك، لِیَكون مِنَ النّار خَلاصُك»؛ (نهج البلاغه، نامه 45)
پس از خدا بترس اى پسر حنیف! و به قرصهاى نان خودت قناعت كن، تا تو را از آتش دوزخ نجات دهد.
یكى از خصوصیات این مهمانى (كه در نامه مذكور است)، این است كه مهمانى منحصر به ثروتمندان و فرمانروایان بوده و انحصار كرامت و ضیافت به ثروتمندان، بدون مستمندان، دلیل روشنى است كه اشراف بصره از این عمل خود، هدفى جز «ریا و سمعه» نداشتند؛ و رضایت و خشنودى خدا در كار نبوده است. شركت در مجالسى با این خصوصیت اشتباهى بزرگ است؛ به ویژه براى فرمانروایان دینى كه براى جلوگیرى از كارهاى خلاف، مدیریت جامعه را در اختیار گرفتهاند.
از این رو امام، عثمان بن حنیف را براى رهایى از قرار گرفتن در موقعیتهایى كه او را ناتوان از اعمال قدرت و حق مىكند، دعوت به تقوا و قناعت نموده است و این كه وى به عنوان مأموم، تلاش نماید تا از امام خود در زهد و ساده اندیشى پیروى نماید. امام ساده زیستى زندگى خود را چنین تشریح مىنماید:
تقوا
الف. از پوشیدنىهاى دنیا به دو جامه كهنه و از خوراكىها به دو قرص نان بسنده مىكرد، به عبارتى، امام در نهایت سادگى و بدون تجملات، زندگى خود را سپرى كرد (لوازم تقوا).
ب. آنها (كارگزاران) نمىتوانند چنین زندگى سادهاى داشته باشند و تا این حد قانع باشند (یعنى امام در بالاترین مرتبه تقوا مىباشد)، ولى با كوشش در راه تقوا، عفت و درستى، مىتوانند امام را یارى دهند (مراتب تقوا).
ج. تقواى امام خالصانه و حقیقى است و ظاهرى و آمیخته به ریا نیست كه زندگى ساده براى خود انتخاب نماید، ولى از طرفى، به ذخیره كردن مال و املاك بپردازد.
د. ساده زیستى امام به دلیل ناتوانى از برخوردارى از مادیات دنیا نیست، بلكه ایشان قادر به فراهم نمودن بهترین امكانات مادى بودند، ولى یكى از دلایل كه او را وادار به ساده زیستى مىنمود، احساس مسئولیت در برابر عنوان «امیرالمومنین» بود. به همین خاطر، زندگى مادى خود را هم طراز با فقیرترین فرد تحت ولایت خود قرار داده بود. (آثار تقوا).
ه. تقواى امام موجب توانمندى و قدرت در امام گشته است و علاوه بر این كه از نظر روحى و معنوى توان ایشان را افزایش داده است، قدرت بدنى بالایى نیز به وى بخشیده است.
بعد از این تذكرات، امام، حنیف را به دوری از غذایى كه احتمال حرمت آن مىرود، دعوت مىنماید.
4. حضرت به مأموران مالیات نیز چنین مىفرماید:
«انطلق عَلَى تقوى اللّهَ وَحدَه لاشَریكَ لَه وَ لا تُرَوِّ عن مسلما...»؛ (نهج البلاغه، نامه 25) با ترس از خدایى كه یكتاست و همتایى ندارد، حركت كن. در سر راه، هیچ مسلمانى را نترسان... .
ساده زیستى امام به دلیل ناتوانى از برخوردارى از مادیات دنیا نیست، بلكه ایشان قادر به فراهم نمودن بهترین امكانات مادى بودند، ولى یكى از دلایل كه او را وادار به ساده زیستى مىنمود، احساس مسئولیت در برابر عنوان «امیرالمومنین» بود. به همین خاطر، زندگى مادى خود را هم طراز با فقیرترین فرد تحت ولایت خود قرار داده بود
و در نامهاى دیگر به آنان مىفرماید:
«آمُرُه بِتَقوى اللّهِ فى سَرائِرِ أَمرِهِ و خَفِیّاتِ عَمَلِهِ...»؛ (نهج البلاغه، نامه 26) او را به ترس از خدا در اسرار پنهانى و اعمال مخفى سفارش مىكنم... .
در این دو مطلب، روى سخن امام با مسئولین جمع آورى مالیات كشور مىباشد. مردم بخشى از نیازهاى مالى حكومت را باید بپردازند، تا در سایه آن به تولید و تجارت و... مشغول شوند. وضع مالیات در تمام نظامها، با چنین آهنگى صورت مىگیرد. گو این كه چگونگى فراگیرى و وصول آن در نظامهاى مختلف، متفاوت است.
در سیاست علوى، ضمن تأكید بر وضع مالیات و مسئولیت دولت در گرفتن آن از مردم، مسائل اخلاقى كه باید در برخورد با مسئولان مالیاتى با مالیات دهندگان حكمفرما باشد، جایگاه ویژهاى دارد و در رأس این اخلاقیات، تقوا از درجه اهمیت زیادى برخوردار است.
به طور كلى، تقوا براى همه اقشار جامعه امرى ضرورى است، خصوصا براى مسئولین كشور كه ضرورىتر مىباشد؛ زیرا به دلیل ارتباطات و نفوذ در آحاد جامعه نقش تقوا از اهمیت بیشترى برخوردار مىگردد؛ چنان چه زیان نداشتن تقوا نیز فقط محدود به زندگى خود او نمىشود، بلكه تقوا داشتن و یا نداشتن یك فرد مسئول، خصوصا در ردههاى بالاى حكومتى، قادر است به كل مردم كشور و حتى كشورهاى دیگر سرایت كند. از این رو، امام شخصیت ردههاى بالاى حكومت را از قبیل استاندار، فرمانده، مسئولان مالیاتى و...، امر به تقوا نمودهاند؛ البته تنها داشتن تقوا در هنگام ورود به یك پست كافى نیست، بلكه دائما براى حفظ و پیشرفت تقوا به مراتب بالاتر باید تلاش نمود.
در نظام اسلامى، فلسفه وجودى سازمان ها و نهادها و نیز به کارگیرى کارمندان و کارگزاران اجرایى، خدمت رسانى به مردم است. کارمندى در این نگاه، امانتى الهى براى خدمتگزارى به مردم و هموارسازى زمینه هاى سعادت افراد جامعه است. کارمندان در این نظام، از جایگاه ویژه اى برخوردارند و درستى بسیارى از کارها به دست آنان است. چنان که امیرمومنان على علیه السلام مى فرماید: «کارها به دست کارمندان راست و درست مى شوند».(عبدالواحد تمیمى آمدى، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 273)
ما می دانیم، تقوا در آموزههاى امام على (علیهالسلام) به كارگزاران حكومت خود، جایگاه ویژه ای دارد.
در اینجا، به بررسى برخی نامههایى مىپردازیم كه امام على (علیهالسلام) در آنان، كارگزاران خود را به تقوا دعوت نمودهاند:
1ـ امام به مالك مىنویسد:
«أَمَره بِتقوىَ اللّه، و إیثارِ طاعَتِه و اتّباعِ مَا أمَرَ بِهِ فى كِتابِهِ...»؛ (نهج البلاغه، نامه 53، بند 1) (مالك را) به ترس از خدا فرمان مىدهد و این كه اطاعت خدا را بر دیگر كارها مقدّم دارد و اطاعت آنچه در كتاب آمده است.
امام پس از این كه مالك را به عنوان استاندار مصر برگزید، تقوا را به عنوان ضرورىترین ابزار براى نیكو اداره شدن ملك و سرزمین معرفى مىنماید، و سپس به او همنشینى و ملازمت با افراد متقى را نیز تأكید مىنماید: «و ألصِق بأهلِ الوَرع و الصِّدقِ»؛ (نهج البلاغه، نامه 53، بند 33) تا مىتوانى با پرهیزكاران و راستگویان بپیوند.
2. حضرت به محمد بن ابى بكر نیز سفارش مىنماید:
«وَ اعْلَموا عِبادَ اللّه أَنّ المُتقین ذَهَبوا بِعاجِلِ الدُّنیا وَ آجِلِ الآخِرَةِ...»؛ (نهج البلاغه، نامه 27) آگاه باشید، اى بندگان خدا! پرهیزكاران از دنیاى زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند.
حضرت مسئولیت خطیر محمد بن ابى بكر را به وى گوشزد نموده و رعایت مكارم اخلاق در خصوص رعایا از قبیل تواضع و احترام، خوش برخوردى، رعایت مساوات حتى در نوع نگاه كردن را امرى لازم مىشمارد. و این گونه رفتار مگر از طریق اقتدا به متقین میسّر نمىباشد و سپس امام مىفرمایند: متقین همان بهرهاى را كه سركشان و متكبران از دنیا بردند، آنان نیز از آن بهرهمند گشتند. (نهج البلاغه، نامه 27)
به طور كلى، تقوا براى همه اقشار جامعه امرى ضرورى است، خصوصا براى مسئولین كشور كه ضرورىتر مىباشد؛ زیرا به دلیل ارتباطات و نفوذ در آحاد جامعه نقش تقوا از اهمیت بیشترى برخوردار مىگردد
3. حضرت بعد از این كه اطلاع یافت عثمان بن حنیف انصارى، در مهمانى یكى از مردم بصره شركت كرده كه مهمانى منحصر به ثروتمندان بوده به او نامه مىنویسد:
«فاتق اللّه یابن حنیف، و لتكفِكَ أقراصُك، لِیَكون مِنَ النّار خَلاصُك»؛ (نهج البلاغه، نامه 45)
پس از خدا بترس اى پسر حنیف! و به قرصهاى نان خودت قناعت كن، تا تو را از آتش دوزخ نجات دهد.
یكى از خصوصیات این مهمانى (كه در نامه مذكور است)، این است كه مهمانى منحصر به ثروتمندان و فرمانروایان بوده و انحصار كرامت و ضیافت به ثروتمندان، بدون مستمندان، دلیل روشنى است كه اشراف بصره از این عمل خود، هدفى جز «ریا و سمعه» نداشتند؛ و رضایت و خشنودى خدا در كار نبوده است. شركت در مجالسى با این خصوصیت اشتباهى بزرگ است؛ به ویژه براى فرمانروایان دینى كه براى جلوگیرى از كارهاى خلاف، مدیریت جامعه را در اختیار گرفتهاند.
از این رو امام، عثمان بن حنیف را براى رهایى از قرار گرفتن در موقعیتهایى كه او را ناتوان از اعمال قدرت و حق مىكند، دعوت به تقوا و قناعت نموده است و این كه وى به عنوان مأموم، تلاش نماید تا از امام خود در زهد و ساده اندیشى پیروى نماید. امام ساده زیستى زندگى خود را چنین تشریح مىنماید:
تقوا
الف. از پوشیدنىهاى دنیا به دو جامه كهنه و از خوراكىها به دو قرص نان بسنده مىكرد، به عبارتى، امام در نهایت سادگى و بدون تجملات، زندگى خود را سپرى كرد (لوازم تقوا).
ب. آنها (كارگزاران) نمىتوانند چنین زندگى سادهاى داشته باشند و تا این حد قانع باشند (یعنى امام در بالاترین مرتبه تقوا مىباشد)، ولى با كوشش در راه تقوا، عفت و درستى، مىتوانند امام را یارى دهند (مراتب تقوا).
ج. تقواى امام خالصانه و حقیقى است و ظاهرى و آمیخته به ریا نیست كه زندگى ساده براى خود انتخاب نماید، ولى از طرفى، به ذخیره كردن مال و املاك بپردازد.
د. ساده زیستى امام به دلیل ناتوانى از برخوردارى از مادیات دنیا نیست، بلكه ایشان قادر به فراهم نمودن بهترین امكانات مادى بودند، ولى یكى از دلایل كه او را وادار به ساده زیستى مىنمود، احساس مسئولیت در برابر عنوان «امیرالمومنین» بود. به همین خاطر، زندگى مادى خود را هم طراز با فقیرترین فرد تحت ولایت خود قرار داده بود. (آثار تقوا).
ه. تقواى امام موجب توانمندى و قدرت در امام گشته است و علاوه بر این كه از نظر روحى و معنوى توان ایشان را افزایش داده است، قدرت بدنى بالایى نیز به وى بخشیده است.
بعد از این تذكرات، امام، حنیف را به دوری از غذایى كه احتمال حرمت آن مىرود، دعوت مىنماید.
4. حضرت به مأموران مالیات نیز چنین مىفرماید:
«انطلق عَلَى تقوى اللّهَ وَحدَه لاشَریكَ لَه وَ لا تُرَوِّ عن مسلما...»؛ (نهج البلاغه، نامه 25) با ترس از خدایى كه یكتاست و همتایى ندارد، حركت كن. در سر راه، هیچ مسلمانى را نترسان... .
ساده زیستى امام به دلیل ناتوانى از برخوردارى از مادیات دنیا نیست، بلكه ایشان قادر به فراهم نمودن بهترین امكانات مادى بودند، ولى یكى از دلایل كه او را وادار به ساده زیستى مىنمود، احساس مسئولیت در برابر عنوان «امیرالمومنین» بود. به همین خاطر، زندگى مادى خود را هم طراز با فقیرترین فرد تحت ولایت خود قرار داده بود
و در نامهاى دیگر به آنان مىفرماید:
«آمُرُه بِتَقوى اللّهِ فى سَرائِرِ أَمرِهِ و خَفِیّاتِ عَمَلِهِ...»؛ (نهج البلاغه، نامه 26) او را به ترس از خدا در اسرار پنهانى و اعمال مخفى سفارش مىكنم... .
در این دو مطلب، روى سخن امام با مسئولین جمع آورى مالیات كشور مىباشد. مردم بخشى از نیازهاى مالى حكومت را باید بپردازند، تا در سایه آن به تولید و تجارت و... مشغول شوند. وضع مالیات در تمام نظامها، با چنین آهنگى صورت مىگیرد. گو این كه چگونگى فراگیرى و وصول آن در نظامهاى مختلف، متفاوت است.
در سیاست علوى، ضمن تأكید بر وضع مالیات و مسئولیت دولت در گرفتن آن از مردم، مسائل اخلاقى كه باید در برخورد با مسئولان مالیاتى با مالیات دهندگان حكمفرما باشد، جایگاه ویژهاى دارد و در رأس این اخلاقیات، تقوا از درجه اهمیت زیادى برخوردار است.
به طور كلى، تقوا براى همه اقشار جامعه امرى ضرورى است، خصوصا براى مسئولین كشور كه ضرورىتر مىباشد؛ زیرا به دلیل ارتباطات و نفوذ در آحاد جامعه نقش تقوا از اهمیت بیشترى برخوردار مىگردد؛ چنان چه زیان نداشتن تقوا نیز فقط محدود به زندگى خود او نمىشود، بلكه تقوا داشتن و یا نداشتن یك فرد مسئول، خصوصا در ردههاى بالاى حكومتى، قادر است به كل مردم كشور و حتى كشورهاى دیگر سرایت كند. از این رو، امام شخصیت ردههاى بالاى حكومت را از قبیل استاندار، فرمانده، مسئولان مالیاتى و...، امر به تقوا نمودهاند؛ البته تنها داشتن تقوا در هنگام ورود به یك پست كافى نیست، بلكه دائما براى حفظ و پیشرفت تقوا به مراتب بالاتر باید تلاش نمود.