28-01-2015، 13:38
خواجوى کرمانى
کمالالدين ابوالعطا محمودبن على بن محمود مرشدى کرمانى عارف بزرگ و شاعر استاد ايران در قرن هشتم هجرى است. نسبت مرشدى به سبب انتساب او به فرقهٔ مرشديه يعنى پيروان شيخ ابواسحق کازرونى است. بعضى از تذکرهنويسان به او عنوانهاى 'نخلبند شعرا' و 'خلاقالمعاني' و 'ملکالفضلا' نيز دادهاند. تخلص او در همهٔ شعرهايش 'خواجو' است که خود مصغر خواجه و اين تصغير از باب تحبيب است. ولادت شاعر به تصريح خودش به سال ۶۸۹ هـ اتفاق افتاده است.
وى که از خانوادهاى سرشناس در کرمان بود دوران کودکى را در آن شهر گذرانيد و سپس سفرهاى طولانى به حجاز و شام و بيتالمقدس و عراق عجم و عراق عرب و مصر و بعضى از بندرهاى خليجفارس کرد و در اين سفرها توشهها از دانش و تحقيق اندوخت. خواجو چندگاهى در بغداد اقامت گزيد و در سال ۷۳۲ هـ مثنوى هماى و همايون را بهنام سلطان ابوسعيد و وزيرش غياثالدين محمد در آن شهر به انجام رسانيد و در سال ۷۳۶ به ايران بازگشت اما چون ابوسعيد بهادرخان را مقتول يافت و غياثالدين محمد هم مدتي، پس از ورود خواجو بهدست مخالفانش به قتل رسيد و خواجو به قول خود سلطانيهٔ بىسلطان را لايق اقامت نديد(۱) به اصفهان رفت و پس از چندى اقامت، از آنجا به کرمان و فارس سفر کرد و در پناه خاندان اينجو علىالخصوص در ظل عنايت شاه شيخ ابواسحق درآمد و در حالىکه رقيب او امير مبارزالدين را نيز مدح مىگفت مدتى به رفاه گذرانيد تا بدرود حيات گفت.
(۱). از آن خواجو ازين منزل سفر کرد که سلطانيه بىسلطان نخواهد
خواجو پسرى داشته است بهنام مجيرالدين ابوعلى سعيد که از او در منظومهٔ کمالنامه که بهسال ۷۴۴ سروده است نام مىبرد. وى غير از پيران گذشته (شيخ ابواسحق کازرونى م ۴۲۶ و سيفالدين باخرزى م ۶۵۸) عدهٔ کثيرى از بزرگان و معروفان عهد خود را مدح کرده است که از آن جمله امينالدين بليانى و شيخ علاءالدولهٔ سمنانى و از پادشاهان سلطان ابوسعيد بهادر (م ۷۳۶)، اَرپاگاون (م ۷۲۶)، شيخ حسن ايلکانى (م ۷۵۷) جلالالدين شاه مسعود اينجو (م ۷۳۶)، خواجه تاجالدين احمدبن على عراقى وزير امير مبارزالدين، خواجه بهاءالدين محمود يزدى و خواجه شمسالدين محمد صاين از همه معروفتر هستند از اين ميان خواجو نسبت به شيخالاسلام امينالدين بليانى و شيخ علاءالدولهٔ سمنانى ارادت بسيار مىورزيد و ظاهراً مدتى در خانقاه شيخ علاءالدوله اقامت گزيد و به گردآورى ديوان او همت گماشت و چون به فرقهٔ مرشديه اختصاص داشت و از پيروان شيخ امينالدين بليانى بود نسبت به اين شاعر عارف که ذکرش گذشت عشق مىورزيد.
از ميان معاصران خواجو، حافظ از همه مشهورتر است. خواجو، که به سال و تجربت شاعرى بر خواجه تقدم داشت، در مدتى که مقيم شيراز بود مانند دوستى که سمت رهبر داشته باشد بر انديشهٔ حافظ پرتو تعليم افگنده بود و بههمين سبب است که در ديوان خواجهٔ شيراز بيتهاى بسيارى را مىبينيم که به تقليد يا به استقبال از غزلهاى خواجو ساخته و يا گاه معنى و لفظى از او اقتباس کرده است (رجوع شود به مقدمهٔ ديوان خواجو به قلم آقاى احمد سهيلى خوانساري، ص ۴۷ تا ۵۴.).
مرگ خواجو در حدود سال ۷۵۰ هـ و گويا در شيراز اتفاق افتاد و گور او در تنگ اللهاکبر شيراز نزديک دروازهٔ قرآن واقع است.
آثار خواجو
آثار خواجو متعدد و کليان او مفصل و از هر حيث سزاوار دقت و شايان اهميت است. وى که سرودن شعر را از اوان جوانى آغاز کرد تا پايان حيات به آفرينش آثار منظوم و منثور خود سرگرم بود. مجموعهٔ شعرهايش متجاوز از چهل هزار بيت است. وى در دوران زندگانيش به اشارهٔ تاجالدين احمد وزير و به دستيارى جمعى از محرران به جمعآورى و تدوين شعرهاى خود پرداخت. ديوان خواجو که به دو بخش 'صنايعالکمال' و 'بدايعالجمال' تقسيم شده است مشتمل بر انواع قصيده، غزل، قطعه، ترجيع، ترکيب، مثنوى و رباعى است. قصيدههاى خواجو در مدح و گاه در وعظ و بخشى از آنها در منقبت بزرگان دين است. مثنوىهاى ششگانهٔ او که خواجو در سرودن آنها به نظامى و فردوسى نظر داشته عبارتست از:
۱. سامنامه که منظومهاى است حماسى و عشقى به بحر متقارب مثمن مقصور يا محذوف و به تقليد از شاهنامهٔ فردوسى ساخته شده و راجع است به سرگذشت سام نريمان. اين منظومه در حدود ۱۴۵۰۰ بيت دارد و شاعر آن را بهنام ابوالفتح مجدالدين محمود وزير ساخته است.
۲. هماى و همايون و آن مثنوئى است عاشقانه در داستان عشق همايون با هماى دختر فغفور چين به بحر متقارب که خواجو آن را به سال ۷۳۲ هجرى در ۴۴۰۷ بيت به پايان رسانيد و بهنام شمسالدين صاين و فرزندش عميدالملک رکنالدين کرد.
۳. گل و نوروز که منظومهاى است به بحر هزج مسدس محذوف يا مقصور در عشق شاهزادهاى نوروز نام با 'گل' دختر پادشاه روم که خواجو آن را به سال ۷۴۲ در ۵۳۰۲ بيت و براى نظيرهسازى در برابر خسرو و شيرين نظامى سروده است.
۴. روضةالانوار که منظومهاى است به يکى از متفرعات به بحر سريع (مفتعلن مفتعلن فاعلن - يا: فاعلان) و خواجو آن را به پيروى از مخزنالاسرار نظامى در اندکى بيش از دو هزار بيت بهنام خواجو شمسالدين صاين ساخت و بهسال ۷۴۳ به اتمام آورد. موضوع اين منظومه اخلاق و عرفان و وصف حالى رسا از خود شاعر است.
۵. کمالنامه و آن منظومهاى است عرفانى در دوازده باب بر وزن سيرالعباد سنائى در ۱۸۴۹ بيت که خواجو آن را به ياد شيخ مرشد ابواسحق کازرونى آغاز و بهنام شاه شيخ ابواسحق اينجو بهسال ۷۴۴ هـ ختم کرده است.
۶. گوهرنامه و آن منظومهاى است در ۱۰۲۲ بيت به بحر هزج مسدس مقصور يا محذوف که بهسال ۷۴۶ هـ به اتمام رسيده است و شاعر آن را بهنام امير مبارزالدين محمد و وزير او بهاءالدين محمود و در منقبت او و پدر و نياکانش ساخته است.
آثار ديگر خواجو عبارتست از مفاتيحالقلوب که متخبى است از شعرهاى او، رسالةالباديه به نثر در سوانح سفر مکه، رسالهٔ سبعالمثانى در مناظرهٔ شمشير و قلم، رسالهٔ مناظرهٔ شمس و سحاب به نثر.
سبک و روش خواجو
خواجو بنابر روش اديبان زمان از بيشتر دانشەاى عصر خود بهره داشت و در بعضى مانند نجوم و هيئت ذيفن بود. علوّ سخنش در قصيده و غزل و ديگر انواع شعر قدرت او را در سخنورى نشان مىدهد. با اينحال به اقتفاء استادان پيشين نيز مىپرداخت چنانکه در قصيده از سنائى و خاقانى و ظهير و در مثنوى از شيوهٔ نظامى و مثنوىگويان قرن هفتم و در غزل از سعدى پيروى کرده است و از اين بابت در جزو آن دسته از شاعران است که غزلهاى آنان در سير تحول غزل ميان سعدى و حافظ قرار داشته يعنى مضمونهاى عرفانى و اندرزى و حکمى را همراه با مضمونهاى عاشقانه دارد. وى در غزل قافيهها و رديفهاى دشوار بسيار بهکار برده است و با اين همه سخن او در آنها روان و دلپذير است و همين روانى و دلپذيرى سبب شده است تا برخى از ناقدان سخن، او را متتبع غزلهاى سعدى و حتى دزد آنها بنامند. قسمتى از قصيدههاى خواجو در زهد و وعظ و قسمتى در توحيد و نعت و بعضى در منقبت بزرگان دين و برخى از آنها شامل مطلبهاى انتقادى و مطايبه است. وى به شيوهٔ نظامى به نظم ساقىنامه نيز مبادرت جست.
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است ما برآنیم که این ذکر جهانی بشود.