21-01-2015، 0:59
با الهام از آیه «بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«اگر تو خدای مهربان را بپرستی، پس تو هم مهربانی. اگر الآن بگویی به نام خداوند بخشنده، اگر به راستی بگویی، پس تو هم اکنون بخشندهای. چون انسان شبیه همانی میشود که آن را میپرستد و تسلیم اوست. اگر خدای تو رحمن و رحیم است و اگر تو واقعاً چنین خدایی را میپرستی، پس تو هم باید رحمان و رحیم باشی. مشت، نمونة خروار است و قطره میتواند از دریا خبر دهد. اگر تو مهربانی، پس معلوم است که خدایی هم که تو میپرستی مهربان است و اگر عدالت داری، پس خدایی که تسلیم او هستی عادل است و اگر صفت خداوند تو، در تو نیست، پس به واقع «او» خداوند تو نیست و تو خود را در اختیار جز «او» قرار دادهای و جز «او» را شنیدهای… »
اسلام دین محبت است. دین صلح و بخشش و پیوند است… این را جزء به جزء شریعت اسلام میگوید و بلکه فریاد میزند. «بسماللهالرّحمنالرّحیم» یکی از اجزاء بنیادی اسلام و قرآن است. اگر به همین یک جزء توجه کنید، همة اسلام را در آن خواهید یافت و تمام پیام قرآن را درک خواهید کرد. کتابی که تقریباً همة سورههایش با «بسماللهالرّحمنالرّحیم» شروع میشود، خود به وضوح این پیام را میرساند و محتوا و جهت اصلی آن محبت و بخشندگی است. در یک مورد هم که با «بسماللهالرّحمنالرّحیم» شروع نشده، در جای دیگر آن را دو بار آورده است… چرا سورههای قرآن اینطور شروع میشود؟ چرا با کلام دیگری آغاز نمیشود؟ دلیل تکرار پی در پی ایین آیه عاشقانه چیست؟ همین نشان میدهد که خدایی که اسلام از آن میگوید، پیش از هر چیز و بیش از هر چیز دیگر، مهربان و بخشنده است و چنین خدایی، از مؤمنان به خود، انتظار مهربانی و بخشودن دارد. تأکید قرآن و اسلام بیش از هر چیز، آن است که ای مردم محبت را دریابید و مهربانی کنید و الاّ چرا همة پیامهای خود را با عبارت به نام خداوند بخشنده و مهربان آغاز میکند. چرا جملة دیگری، آغازکننده نیست. قرآن با جمله به نام خداوند انتقامگیرنده، به نام خداوند متکبر و به نام خداوند عادل شروع نشده، پس خدایی که در دل آیات قرآن نهفته است، در اول و آخر مهربان و بخشنده است. اگر هم صفت دیگری دارد، این ویژگی او حالتی است از محبت بیپایانش.
خداوند عادل است، اما بخشش خود را بر عدالت خویش برتری میدهد. حسابگر است، اما داوری و حسابگری او تحتالشعاع بخشش لایزال اوست…
اما رحمن و رحیم به این معنا نیست که خداوند مجازات نمیکند. وقتی پدر و مادری فرزند خود را دوست دارند، این محبت را همیشه به یک شیوه به او نشان نمیدهند. گاهی به او مستقیم محبت میکنند، مستقیماً به او هدیه میدهند. اما گاهی لازم است این مهربانی، شکل دیگری به خود بگیرد. وقتی والدین میبینند که فرزندشان در معرض خطر قرار دارد، اگر این فرزند با نرمی و مهربانی متوجه شد، که تبعیت میکند و از خطر خلاصی مییابد، اما اگر گوش نکرد، به خاطر خودش، به خاطر محبتی که والدین به او دارند، با سیاست و اگر نشد، با قدرت با او رفتار میکنند. اما این قدرت خشونت نیست، این عین محبت است. این اجبار ظاهری، باطنی جز توجه و دلسوزی والدین ندارد. خشم و مجازات خدا هم شبیه همین است. عذابی که خداوند متوجه بندة خود میکند، تماماً محبت و رحمت است. مثل طبیب بسیار مهربانی که میخواهد غدّهای کشنده را از بدن بیمار خود بیرون بیاورد. او به جراحی متوسل میشود، اما این جراحی، این عذاب کشیدن و رنج بردن، چیزی جز محبت نیست. پس خدای قهار، همان خدای رحمان است. قهر او همان مهر اوست. سیلی او، نوازشهای عاشقانة اوست. تلاش عاشق است برای نجات معشوق. برای بیدار کردن او و بیرون آوردنش از خواب مرگ و غفلت. عدالت خدا هم عین مهر و رحمت اوست. پدر و مادری که فرزندان زیادی دارند، وقتی بخواهند همة فرزندان خود را محبت کنند، یکی از وجوه این محبت آن است که اجازه ندهند آنها به یکدیگر آسیب برسانند، همدیگر را در خطر بیندازند و به حقوق همدیگر تجاوز کنند. اینجاست که محبت، به شکل عدالت خود را آشکار میکند. خداوند عاشق، خداوند عادل میشود. این عدل عاملی است برای تحقق عشق و محبت خداوند، به همة مخلوقات خود…
پس عدلی که اساس آن محبت نباشد، از سنخ عدل الهی نیست. خشم و قهری که باطن آن رحمت و محبت نباشد، نه خدایی است و نه برای خدا. خداخواهانه نیست، نفسانی و خودخواهانه است…
«لاالهالاّهو»، یگانگی خداوند، پیامی است که همة ادیان آسمانی بر آن تأکید داشتهاند. لکن هر دینی پیامهای اختصاصی خود را دارد. درست است که اولین فریاد قرآن، «لاالهالاّالله» است، اما این فریادی است که در ادیان و کتب نورانی دیگر هم، اگر تحریفات آنها را در نظر نگیریم وضوح دارد. پیام منحصر به فرد و اختصاصی اسلام بعد از «لاالهالاالله» که پیام مشترک ادیان است، «بسماللهالرّحمنالرّحیم» است و این به بشر میگوید اسلام دین رحمت است، نه خشونت. اسلام آیین محبت است، نه نفرت. خدایی که اسلام وصفش میکند عاشق است. عاشق مخلوق خود است و او عاشقترین است، «ارحمالراحمین» است و همجنس، همجنس میطلبد. کسی که عاشق نیست، این خدا را نمیفهمد و بلکه از فهم و تجربهاش (که خود الله اکبر فهمناپذیر است) بسیار دور است. کسی که عاشق نیست قرآن را نمیفهمد. منظور آیات را در نمییابد. چون نخست میگوید: «بسماللهالرّحمنالرّحیم»، وقتی میگویی به نام خداوند بخشندة مهربان نمیتوانی با نفرت و بدی عمل کنی. اگر تو خدای مهربان را بپرستی، پس تو هم مهربانی. اگر الآن بگویی به نام خداوند بخشنده، اگر به راستی بگویی، پس تو هم اکنون بخشندهای. چون انسان شبیه همانی میشود که آن را میپرستد و تسلیم اوست. اگر خدای تو رحمن و رحیم است و اگر تو واقعاً چنین خدایی را میپرستی، پس تو هم باید رحمان و رحیم باشی. مشت، نمونة خروار است و قطره میتواند از دریا خبر دهد. اگر تو مهربانی، پس معلوم است که خدایی هم که تو میپرستی مهربان است و اگر عدالت داری، پس خدایی که تسلیم او هستی عادل است و اگر صفت خداوند تو، در تو نیست، پس به واقع «او» خداوند تو نیست و تو خود را در اختیار جز «او» قرار دادهای و جز «او» را شنیدهای…
برگرفته از کتاب تعالیم حق (الاهیسم) ـ اثر ایلیا «میم»
«اگر تو خدای مهربان را بپرستی، پس تو هم مهربانی. اگر الآن بگویی به نام خداوند بخشنده، اگر به راستی بگویی، پس تو هم اکنون بخشندهای. چون انسان شبیه همانی میشود که آن را میپرستد و تسلیم اوست. اگر خدای تو رحمن و رحیم است و اگر تو واقعاً چنین خدایی را میپرستی، پس تو هم باید رحمان و رحیم باشی. مشت، نمونة خروار است و قطره میتواند از دریا خبر دهد. اگر تو مهربانی، پس معلوم است که خدایی هم که تو میپرستی مهربان است و اگر عدالت داری، پس خدایی که تسلیم او هستی عادل است و اگر صفت خداوند تو، در تو نیست، پس به واقع «او» خداوند تو نیست و تو خود را در اختیار جز «او» قرار دادهای و جز «او» را شنیدهای… »
اسلام دین محبت است. دین صلح و بخشش و پیوند است… این را جزء به جزء شریعت اسلام میگوید و بلکه فریاد میزند. «بسماللهالرّحمنالرّحیم» یکی از اجزاء بنیادی اسلام و قرآن است. اگر به همین یک جزء توجه کنید، همة اسلام را در آن خواهید یافت و تمام پیام قرآن را درک خواهید کرد. کتابی که تقریباً همة سورههایش با «بسماللهالرّحمنالرّحیم» شروع میشود، خود به وضوح این پیام را میرساند و محتوا و جهت اصلی آن محبت و بخشندگی است. در یک مورد هم که با «بسماللهالرّحمنالرّحیم» شروع نشده، در جای دیگر آن را دو بار آورده است… چرا سورههای قرآن اینطور شروع میشود؟ چرا با کلام دیگری آغاز نمیشود؟ دلیل تکرار پی در پی ایین آیه عاشقانه چیست؟ همین نشان میدهد که خدایی که اسلام از آن میگوید، پیش از هر چیز و بیش از هر چیز دیگر، مهربان و بخشنده است و چنین خدایی، از مؤمنان به خود، انتظار مهربانی و بخشودن دارد. تأکید قرآن و اسلام بیش از هر چیز، آن است که ای مردم محبت را دریابید و مهربانی کنید و الاّ چرا همة پیامهای خود را با عبارت به نام خداوند بخشنده و مهربان آغاز میکند. چرا جملة دیگری، آغازکننده نیست. قرآن با جمله به نام خداوند انتقامگیرنده، به نام خداوند متکبر و به نام خداوند عادل شروع نشده، پس خدایی که در دل آیات قرآن نهفته است، در اول و آخر مهربان و بخشنده است. اگر هم صفت دیگری دارد، این ویژگی او حالتی است از محبت بیپایانش.
خداوند عادل است، اما بخشش خود را بر عدالت خویش برتری میدهد. حسابگر است، اما داوری و حسابگری او تحتالشعاع بخشش لایزال اوست…
اما رحمن و رحیم به این معنا نیست که خداوند مجازات نمیکند. وقتی پدر و مادری فرزند خود را دوست دارند، این محبت را همیشه به یک شیوه به او نشان نمیدهند. گاهی به او مستقیم محبت میکنند، مستقیماً به او هدیه میدهند. اما گاهی لازم است این مهربانی، شکل دیگری به خود بگیرد. وقتی والدین میبینند که فرزندشان در معرض خطر قرار دارد، اگر این فرزند با نرمی و مهربانی متوجه شد، که تبعیت میکند و از خطر خلاصی مییابد، اما اگر گوش نکرد، به خاطر خودش، به خاطر محبتی که والدین به او دارند، با سیاست و اگر نشد، با قدرت با او رفتار میکنند. اما این قدرت خشونت نیست، این عین محبت است. این اجبار ظاهری، باطنی جز توجه و دلسوزی والدین ندارد. خشم و مجازات خدا هم شبیه همین است. عذابی که خداوند متوجه بندة خود میکند، تماماً محبت و رحمت است. مثل طبیب بسیار مهربانی که میخواهد غدّهای کشنده را از بدن بیمار خود بیرون بیاورد. او به جراحی متوسل میشود، اما این جراحی، این عذاب کشیدن و رنج بردن، چیزی جز محبت نیست. پس خدای قهار، همان خدای رحمان است. قهر او همان مهر اوست. سیلی او، نوازشهای عاشقانة اوست. تلاش عاشق است برای نجات معشوق. برای بیدار کردن او و بیرون آوردنش از خواب مرگ و غفلت. عدالت خدا هم عین مهر و رحمت اوست. پدر و مادری که فرزندان زیادی دارند، وقتی بخواهند همة فرزندان خود را محبت کنند، یکی از وجوه این محبت آن است که اجازه ندهند آنها به یکدیگر آسیب برسانند، همدیگر را در خطر بیندازند و به حقوق همدیگر تجاوز کنند. اینجاست که محبت، به شکل عدالت خود را آشکار میکند. خداوند عاشق، خداوند عادل میشود. این عدل عاملی است برای تحقق عشق و محبت خداوند، به همة مخلوقات خود…
پس عدلی که اساس آن محبت نباشد، از سنخ عدل الهی نیست. خشم و قهری که باطن آن رحمت و محبت نباشد، نه خدایی است و نه برای خدا. خداخواهانه نیست، نفسانی و خودخواهانه است…
«لاالهالاّهو»، یگانگی خداوند، پیامی است که همة ادیان آسمانی بر آن تأکید داشتهاند. لکن هر دینی پیامهای اختصاصی خود را دارد. درست است که اولین فریاد قرآن، «لاالهالاّالله» است، اما این فریادی است که در ادیان و کتب نورانی دیگر هم، اگر تحریفات آنها را در نظر نگیریم وضوح دارد. پیام منحصر به فرد و اختصاصی اسلام بعد از «لاالهالاالله» که پیام مشترک ادیان است، «بسماللهالرّحمنالرّحیم» است و این به بشر میگوید اسلام دین رحمت است، نه خشونت. اسلام آیین محبت است، نه نفرت. خدایی که اسلام وصفش میکند عاشق است. عاشق مخلوق خود است و او عاشقترین است، «ارحمالراحمین» است و همجنس، همجنس میطلبد. کسی که عاشق نیست، این خدا را نمیفهمد و بلکه از فهم و تجربهاش (که خود الله اکبر فهمناپذیر است) بسیار دور است. کسی که عاشق نیست قرآن را نمیفهمد. منظور آیات را در نمییابد. چون نخست میگوید: «بسماللهالرّحمنالرّحیم»، وقتی میگویی به نام خداوند بخشندة مهربان نمیتوانی با نفرت و بدی عمل کنی. اگر تو خدای مهربان را بپرستی، پس تو هم مهربانی. اگر الآن بگویی به نام خداوند بخشنده، اگر به راستی بگویی، پس تو هم اکنون بخشندهای. چون انسان شبیه همانی میشود که آن را میپرستد و تسلیم اوست. اگر خدای تو رحمن و رحیم است و اگر تو واقعاً چنین خدایی را میپرستی، پس تو هم باید رحمان و رحیم باشی. مشت، نمونة خروار است و قطره میتواند از دریا خبر دهد. اگر تو مهربانی، پس معلوم است که خدایی هم که تو میپرستی مهربان است و اگر عدالت داری، پس خدایی که تسلیم او هستی عادل است و اگر صفت خداوند تو، در تو نیست، پس به واقع «او» خداوند تو نیست و تو خود را در اختیار جز «او» قرار دادهای و جز «او» را شنیدهای…
برگرفته از کتاب تعالیم حق (الاهیسم) ـ اثر ایلیا «میم»