18-01-2015، 11:40
سيد ابوالحسن حائريزاده فرزند مرحوم ميرزا سيد علي حائري، متولد 1267هـ . ش در مشهد، داراي تحصيلات قديم در اصفهان و يزد نزد علماي روز بود و از روحانيون به شمار ميرفت. چون عنفوان جواني او همزمان با مشروطيت بود و از همه بالاتر در اصفهان با سيدحسن مدرس روحاني و سياستمدار معروف آشنايي يافت، سوداي سياست داشت و تدريجاً در محافل سياسي داخل شد. در سي سالگي کانديداي مجلس شوراي ملي شد و از يزد به پارلمان راه يافت. در دوره پنجم که مجدداً از يزد وکيل شد، رسماً با مرحوم مدرس، ملکالشعراي بهار و زعيم و چند تن ديگر به تشکيل اقليت پارلماني پرداختند و حائريزاده از اين رهگذر اسم و رسم زيادي يافت. حائريزاده از همگامان مدرس بود. مواضع او قبل از سلطنت رضاشاه با مدرس يکسان بود و پس از شهادت او نيز در اين يگانگي استوار ماند. وي در دوره ششم نيز وکيل مجلس بود ولي داور او را به دادگستري دعوت کرد و مستشار ديوان کيفر شد. زماني نيز مدير صندوق صغار دادسراي تهران بود. بعد از شهريور 1320 مجدداً حائريزاده وارد سياست شد و خود را کانديداي انتخابات از يزد نمود ولي وجود افرادي مانند سيدکاظم جليلي، دکتر طاهري و سيدضياءالدين طباطبايي مانع از اين بود که حائريزاده وارد مجلس شود.
قوامالسلطنه در سال 1325 حزب دموکرات ايران را تشکيل داد و حائريزاده نيز در آن حزب از موسسين بود. در انتخابات دوره يازدهم از طرف حزب مجري انتخابات در خراسان شد و خود نيز کانديداي سبزوار گرديد. مجلس پانزدهم که مخلوق قوامالسلطنه بود، خيلي زودتر از آنچه تصور ميرفت، چهره واقعي خود را نشان داد و در اولين مقاومت مجلس در مقابل رئيس دولت، حائريزاده نيز کمکم از او روي برگردانيد و مشغول اجراي سياستهاي خاص خود شد. در دوره پانزدهم قوامالسلطنه خيلي زود جاي خود را به حکيمالملک داد و حکيمالملک نيز کابينه را به هژير سپرد و هژير هم تحويل ساعد داد. حائريزاده در حکومت اين افراد در نقش يک اقليت تندرو قرار گرفت و با چند تن ديگر از وکلا به استيضاح و ساقط کردن دولتها پرداختند. حائريزاده از اين جهت براي مردم يک نماينده دلسوز و تا حدي مصلح قلمداد شد.
در انتخابات دوره شانزدهم قانونگذاري با کمک و مساعدت سرلشکر زاهدي، چند تن از افراد جبهه ملي از تهران به پارلمان راه يافتند. از جمله حائريزاده که عضو اين جبهه بود وکيل مردم تهران در مجلس شوراي ملي شد.
دوره شانزدهم مجلس را بايد يکي از ادوار تشنج دانست. اقليت هفت نفري که حائريزاده هم عضو آن بود، دولتها را شديداً در فشار قرار داده بودند، مخصوصاً فکر ملي شدن صنعت نفت در اين دوره قوت گرفت و ظاهراً اقليت آن را تعقيب ميکرد. نطقهاي حائريزاده در اين دوره بر ضد ساعد، منصور و رزمآرا نخستوزيران وقت، بسيار تند و تحريکآميز بود. در اواخر دوره شانزدهم رزمآرا نخستوزير کشته شد و چند روزي علاء حکومت کرد تا سرانجام رهبر جبهه ملي به پيشنهاد ليدر اکثريت (جمال امامي) به نخستوزيري رسيد و پس از مدت کوتاهي انتخابات دوره هفدهم به طور نيمبند انجام گرفت و حائريزاده اين بار هم وکيل تهران شد و در جريان ملي شدن صنعت نفت بسيار فعال بود. ابتدا موافق دکتر مصدق بود و همراه او در تحصن دربار شرکت داشت. اما در اين دوره جبهه ملي متلاشي شد و حائريزاده نيز در صف مخالفان قرار گرفت و مبارزات او با دولت شروع شد. حائريزاده ميل داشت با عنوان سفير فوقالعاده و سيار به کشورهاي اروپايي برود ولي دولتي که خود او نيز يکي از بنيادگذاران آن بود، به اين تقاضا اعتنا نکرد، حائريزاده هم در صف مخالفين جدي قرار گرفت.
بعد از به هم خوردن دوره هفدهم، حائريزاده تحت تعقيب بود ولي کودتاي 28 مرداد او را نجات داد و مورد توجه سپهبد فضلالله زاهدي قرار گرفت و به مأموريت سفارت سيار اعزام شد. در انتخابات دوره هجدهم مجلس شوراي ملي، وکيل اول تهران گرديد ولي به علت خوي مخالفتي که با همه دولتها داشت، با زاهدي نيز نساخت و در سلک مخالفين او قرار گرفت. خصوصاً هنگام طرح مسئله نفت، به وزير دارايي کابينه (دکتر علي اميني) حملات زيادي نمود.
حائريزاده تا پايان دوره هجدهم، در مجلس شوراي ملي بود. بعد از آن ديگر کاري نتوانست انجام دهد و با حقوق بازنشستگي و رتبه يازده قضايي امرار معاش ميکرد. حائريزاده در طول حيات سياسي خود، مدتي توقيف و زنداني شد و زماني نيز در تبعيد به سر برد. وفات او در سن 84 سالگي در 1351هـ .ش در تهران اتفاق افتاد.
قوامالسلطنه در سال 1325 حزب دموکرات ايران را تشکيل داد و حائريزاده نيز در آن حزب از موسسين بود. در انتخابات دوره يازدهم از طرف حزب مجري انتخابات در خراسان شد و خود نيز کانديداي سبزوار گرديد. مجلس پانزدهم که مخلوق قوامالسلطنه بود، خيلي زودتر از آنچه تصور ميرفت، چهره واقعي خود را نشان داد و در اولين مقاومت مجلس در مقابل رئيس دولت، حائريزاده نيز کمکم از او روي برگردانيد و مشغول اجراي سياستهاي خاص خود شد. در دوره پانزدهم قوامالسلطنه خيلي زود جاي خود را به حکيمالملک داد و حکيمالملک نيز کابينه را به هژير سپرد و هژير هم تحويل ساعد داد. حائريزاده در حکومت اين افراد در نقش يک اقليت تندرو قرار گرفت و با چند تن ديگر از وکلا به استيضاح و ساقط کردن دولتها پرداختند. حائريزاده از اين جهت براي مردم يک نماينده دلسوز و تا حدي مصلح قلمداد شد.
در انتخابات دوره شانزدهم قانونگذاري با کمک و مساعدت سرلشکر زاهدي، چند تن از افراد جبهه ملي از تهران به پارلمان راه يافتند. از جمله حائريزاده که عضو اين جبهه بود وکيل مردم تهران در مجلس شوراي ملي شد.
دوره شانزدهم مجلس را بايد يکي از ادوار تشنج دانست. اقليت هفت نفري که حائريزاده هم عضو آن بود، دولتها را شديداً در فشار قرار داده بودند، مخصوصاً فکر ملي شدن صنعت نفت در اين دوره قوت گرفت و ظاهراً اقليت آن را تعقيب ميکرد. نطقهاي حائريزاده در اين دوره بر ضد ساعد، منصور و رزمآرا نخستوزيران وقت، بسيار تند و تحريکآميز بود. در اواخر دوره شانزدهم رزمآرا نخستوزير کشته شد و چند روزي علاء حکومت کرد تا سرانجام رهبر جبهه ملي به پيشنهاد ليدر اکثريت (جمال امامي) به نخستوزيري رسيد و پس از مدت کوتاهي انتخابات دوره هفدهم به طور نيمبند انجام گرفت و حائريزاده اين بار هم وکيل تهران شد و در جريان ملي شدن صنعت نفت بسيار فعال بود. ابتدا موافق دکتر مصدق بود و همراه او در تحصن دربار شرکت داشت. اما در اين دوره جبهه ملي متلاشي شد و حائريزاده نيز در صف مخالفان قرار گرفت و مبارزات او با دولت شروع شد. حائريزاده ميل داشت با عنوان سفير فوقالعاده و سيار به کشورهاي اروپايي برود ولي دولتي که خود او نيز يکي از بنيادگذاران آن بود، به اين تقاضا اعتنا نکرد، حائريزاده هم در صف مخالفين جدي قرار گرفت.
بعد از به هم خوردن دوره هفدهم، حائريزاده تحت تعقيب بود ولي کودتاي 28 مرداد او را نجات داد و مورد توجه سپهبد فضلالله زاهدي قرار گرفت و به مأموريت سفارت سيار اعزام شد. در انتخابات دوره هجدهم مجلس شوراي ملي، وکيل اول تهران گرديد ولي به علت خوي مخالفتي که با همه دولتها داشت، با زاهدي نيز نساخت و در سلک مخالفين او قرار گرفت. خصوصاً هنگام طرح مسئله نفت، به وزير دارايي کابينه (دکتر علي اميني) حملات زيادي نمود.
حائريزاده تا پايان دوره هجدهم، در مجلس شوراي ملي بود. بعد از آن ديگر کاري نتوانست انجام دهد و با حقوق بازنشستگي و رتبه يازده قضايي امرار معاش ميکرد. حائريزاده در طول حيات سياسي خود، مدتي توقيف و زنداني شد و زماني نيز در تبعيد به سر برد. وفات او در سن 84 سالگي در 1351هـ .ش در تهران اتفاق افتاد.