15-01-2015، 9:13
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﻧﺎمـﺖ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ
ﻣﺨﺎطﺐ ﺧﺎﺹ
ﺗﻤـﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺩﻟﯿﻞ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ
ﻫﻤﻪ ﯼ ﻭجـﻮﺩ ﯾـﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺸﻘﻢ
بـﻪ ﻫـــﺮﻧﺎﻣﯽ که ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺪﺍﻥ
آﺭﺍﻡ
ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺟﺎﻥ ﻣﯿﺪﻫـﻢ
__________________________
هر ثانیه که میگذرد
چیزی از تو را با خود میبرد
زمان غارتگر غریبی است
همه چیز را بی اجازه میبرد
و تنها یک چیز را
همیشه فراموش میکند
حس دوست داشتن تو را
____________________
اگر به قطره قطره خونت از من نفرت کنی
به ذره ذره وجودم میگم دوستت دارم
با تو تنها می شود//////معنی هستی را چشید
در ره نا منزلی////////در منزلت ماوی گزید
با تو آسان می شود ////////از در بدر بودن گریخت
سر به روی زانوان//////از بی کسی اشکی نریخت
ای طلوع هستی ام///////آسان چه تابیدی بتاب
سر به روی سینه ام ///////تا جان به تن دارم بخواب
از طلوع هستی ات///////نوری به شبهایم بریز
تا ابد با من بمان////////از من و عشق مگریز
__________________________
دوست داشتن
یعنی تو فقط تو
بازتو
برای همیشه تو
من خوشـــــبخت ترینم
چون هرچی ناراحــــــتم میکنه
یکی هست که بهم بگه
عیب نداره عشـــــقم .فدای ســــرت
باهم درســــتش میکنیم
شما هم دارید از این یکی ها ؟
_____________________
تــــــو
مانـدگـار تـرین حس بـرتـر زمینی
بـی شـک
اتفـاقـی نبــود کـه " عاشقت " شدم
___________________
تـــــو
از موسی هم پیامبرتری
به جای اشاره نگاه کردی !
به جای دریا
دل من شکافته شد
مــَن عـاشقت هــَستـَم
و تـا انتــَهای ایـن دنیـاے پـُـر از تـُهـی
هـیچ کـاری بـه جـُـز دوسـت داشـتـَنـَت نـَـدارم
هـیچ دلـیلی بــَرای تـَنـها گـُذاشـتـَنت نــَدارم
هـیچ بــَهانه ای بــَرای از یـاد بـُردنــَت حـَتـی بــَرای لـَحـظه ای نــَدارم
__________________________
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺟﻮﺭ ﮐﻪ ﺑـﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻥ ... ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ
ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍَﻧﺪ
ﻣﻦ ! ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﯼ ﺗﻮﺍَﻡ
______________________
دنبال ی کلمه می گردم
ی کلمه خاموش
مانند یک بوسه که جمع کند
همه کلمات را روی لبهای تو
داشتنت
مثل هوای بارونی بهار ، صبح خیلی زود
مثل نم نم بارون جاده شمال
مثل خواب بعد از ظهر
مثل بوس های یواشکی توی کوچه
مثل دیالوگ فیلم شب یلدا
مثل برگشتن ادمی که سال ها منتظرش بودی
ای میچسبه
___________________
تو را داشتن
یک عمر عاشقت ماندن
شهامت جنگیدن می خواهد
مثل سربازی که به خاطر خاک میهنش
دلیرانه می جنگد
فاتحانه می میرد
تو حک شده ای در من
نقش بسته ای در تاروپودم
مثل شبنم در مه
گم می شوی در من
عمیق ترین واژه در کلامم می شوی
عریان ترین حس در آشفتگی دلم
تو تزریق شده ای در من
تنم میلرزد،تب و لرز میکنم بی تو
ببین این همه دلشوره نامش چیست!
اینکه دلم را روی عالم وآدم بسته ام
اینهمه بی قراری.
مگر اسمش دلبستگی نیست؟
_________________
خواستن ِ تو
طبیعی ترین حق من است
در این دنیا هیچکس
بخاطر نفس کشیدن
مجازات نمی شود
در ره نا منزلی////////در منزلت ماوی گزید
با تو آسان می شود ////////از در بدر بودن گریخت
سر به روی زانوان//////از بی کسی اشکی نریخت
ای طلوع هستی ام///////آسان چه تابیدی بتاب
سر به روی سینه ام ///////تا جان به تن دارم بخواب
از طلوع هستی ات///////نوری به شبهایم بریز
تا ابد با من بمان////////از من و عشق مگریز
__________________________
دوست داشتن
یعنی تو فقط تو
بازتو
برای همیشه تو
من خوشـــــبخت ترینم
چون هرچی ناراحــــــتم میکنه
یکی هست که بهم بگه
عیب نداره عشـــــقم .فدای ســــرت
باهم درســــتش میکنیم
شما هم دارید از این یکی ها ؟
_____________________
تــــــو
مانـدگـار تـرین حس بـرتـر زمینی
بـی شـک
اتفـاقـی نبــود کـه " عاشقت " شدم
___________________
تـــــو
از موسی هم پیامبرتری
به جای اشاره نگاه کردی !
به جای دریا
دل من شکافته شد
مــَن عـاشقت هــَستـَم
و تـا انتــَهای ایـن دنیـاے پـُـر از تـُهـی
هـیچ کـاری بـه جـُـز دوسـت داشـتـَنـَت نـَـدارم
هـیچ دلـیلی بــَرای تـَنـها گـُذاشـتـَنت نــَدارم
هـیچ بــَهانه ای بــَرای از یـاد بـُردنــَت حـَتـی بــَرای لـَحـظه ای نــَدارم
__________________________
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺟﻮﺭ ﮐﻪ ﺑـﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻥ ... ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ
ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍَﻧﺪ
ﻣﻦ ! ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﯼ ﺗﻮﺍَﻡ
______________________
دنبال ی کلمه می گردم
ی کلمه خاموش
مانند یک بوسه که جمع کند
همه کلمات را روی لبهای تو
داشتنت
مثل هوای بارونی بهار ، صبح خیلی زود
مثل نم نم بارون جاده شمال
مثل خواب بعد از ظهر
مثل بوس های یواشکی توی کوچه
مثل دیالوگ فیلم شب یلدا
مثل برگشتن ادمی که سال ها منتظرش بودی
ای میچسبه
___________________
تو را داشتن
یک عمر عاشقت ماندن
شهامت جنگیدن می خواهد
مثل سربازی که به خاطر خاک میهنش
دلیرانه می جنگد
فاتحانه می میرد
تو حک شده ای در من
نقش بسته ای در تاروپودم
مثل شبنم در مه
گم می شوی در من
عمیق ترین واژه در کلامم می شوی
عریان ترین حس در آشفتگی دلم
تو تزریق شده ای در من
تنم میلرزد،تب و لرز میکنم بی تو
ببین این همه دلشوره نامش چیست!
اینکه دلم را روی عالم وآدم بسته ام
اینهمه بی قراری.
مگر اسمش دلبستگی نیست؟
_________________
خواستن ِ تو
طبیعی ترین حق من است
در این دنیا هیچکس
بخاطر نفس کشیدن
مجازات نمی شود